Saturday, November 03, 2007

رفتن از ديوار دشمن
نفيسه زارع کهن - یکشنبه 13 آبان 1386 [2007.11.04]

اکنون بيست و هشت سال از آن روز گذشته است، همان روزکه دانشجويان انقلابي مهياي تصرف سفارت امريکا ‏در ايران شدند و از مجموع دانشگاههاي تهران گرد هم آمدند، از ديوار سفارت بالا رفتند و با شکستن در به ‏راحتي به حياط سفارت وارد شدند وبه اين ترتيب واقعه اي را رقم زدند که تا قريب به سه دهه پس از آن هم ادامه ‏پيدا کرد.‏
آن روز دانشجويان، روحاني انقلابي سيد محمد موسوي خوئيني ها را براي پرسش نظر رهبر انقلاب در ‏خصوص اشغال سفارت راهي کردند و نظر موافق او بود که موسوي خوئيني رابه سرپرستي دانشجويان ‏گروگانگير نشاند. ‏
اما گويي نحسي سيزدهمين روز از ماه آبان قرار بود دامان دانشجويان پيرو خط امام را هم بگيرد که ادامه کار از ‏دستشان خارج شد وآنان که مي خواستند تنها چند روز ميهمان ناخوانده سفارت امريکا باشند ناچار 444 روز 52 ‏امريکايي را پشت درهاي بسته نگاه داشتند.‏‎ ‎
بعدها اگرچه ويليام سوليوان آخرين سفير امريکا در ايران علت تصرف سفارت امريکا را روش سست و بي بنياد ‏حکومت کارتر و اقدامات نامعقول برژينسکي دبير وقت شوراي امنيت ملي امريکا در درک واقعيت هاي ايران ‏دانست اما در داخل کشوردلايلي ديگري مطرح بود که يکي از آن ها دست دادن مهندس مهدي بازرگان رييس ‏دولت موقت با برژينسکي در سفر به الجزاير بود که اين گونه دانشجويان انقلابي، دولت موقت و رييسش را به ‏سازشکاري متهم کردند و دور هر نوع گفت و گوي ديپلماتيک با امريکا راخط قرمز کشيدند.‏
اين علت اگرچه در نهايت دولت موقت را به استعفا کشاند اما برخي علت را در سخنان رهبر انقلاب که درفرداي ‏روز تصرف سفارت امريکا اظهار داشت دانستند آنگاه که گفت: "امريکا توقع دارد که شاه راببرد به آن جا براي ‏توطئه، پايگاهي براي توطئه درست کنند و جوانهاي ما بنشينند و تماشا کنند" و اين چنين بود که گمانه پذيرش شاه ‏فراري براي مداوا از سوي امريکا نيز يکي ديگر از علل تسخير سفارت خوانده شد.‏
اما علت اشغال سفارت هرچه که بود آتش تابويي را رقم زده بود که آغاز جنگ ايران و عراق بر آن دامن زد چرا ‏که ايران عراق را نماينده کشوري دانست که سال پيش از آغاز جنگ سفارتش در ايران به دست دانشجويان خط ‏امامي اش اشغال شده بود و به اين ترتيب مقامات امريکايي دست نشانده امريکا خوانده شدند و اين مسئله تا آغاز ‏دولت سازندگي ادامه پيدا کرد تا آن روز که عطالله مهاجراني سخن از مذاکره مستقيم گفت و کشيدن ديواري بلند ‏درو کشور را امري ناپسند خواند هرچند که چنان واکنش هاي تندي نسبت به او ابراز شد که حتي هاشمي ‏رفسنجاني هم نتوانست در برابر اين واکنش ها حرکنتي بکند و خط قرمز رابطه با امريکا تا دوران اصلاحات ‏کشيده شد.‏
اما دولت اصلاحات و سيد محمد خاتمي هم گره گشاي اين مسئله نبود که او نيز در برابرواکنش هاي تند راست ‏نشينان در برابر "شيطان بزرگ" سکوت پيشه کرد و در نشست سازمان ملل خود را از ديد کلينتون رييس دولت ‏وقت امريکا پنهان کرد تا مبادا دستي به سويش دراز شود و او آن را بفشارد. ‏
و اين چنين چرخ زمانه چرخيد وچرخيد تا دولت اصولگراي احمدي نژاد، که داستان ديگرگونه شد. رييس دولت ‏اصولگرا اگرچه تند ترين شعارها را عليه دولت امريکا سر داد، و حتي به عقيده همفکرانش با حضوردر دانشگاه ‏کلمبيا هويت مخدوش آنان را هويدا کرد اما از سوي ديگر به رييس دولتش نامه نوشت تا او را ارشاد کند و بارها ‏از باز بودن راه مذاکره سخن راند واين همه ماجرا نبود که دولت اصولگرا نماينده خودش را پاي ميز مذاکره با ‏امريکا بر سر همسايه قديمي اش عراق فرستاد تا دو کشور سر آن چه که صلاح منطقه و عراق است گفت و گو ‏کنند واين چيزي بود که بيست و هشت سال دولت هاي مختلف حتي خوابش را هم نمي ديدند و نتوانسته بودند ‏عملي اش کنند.‏
اين گونه است که با نگاهي به رفتاردولت نهم با امريکا دردوسال گذشته ازعمرش بايد اميدوار بود شايد بيست ‏وهشت سال پس از گره اي که دانشجويان خط امامي در آن روز پاييزي بر رابطه ايران و امريکا زدند اين گره نه ‏با دست دولت هاي سازندگي و اصلاح طلب بلکه به زعم بسياري بايد به دست دولت اصولگرا باز شود، دولتي ‏که اجازه شکستن تابوها را دارد و از اين کار لذت مي برد.‏

No comments: