نگاهي به يک سفر از نيويورک
روزبه ميرابراهيمي - یکشنبه 8 مهر 1386 [2007.09.30]
سفر محمود احمدي نژاد به نيويورک به پايان رسيد و مي توان آن را يکي از پر سر و صدا ترين موضوعات هفته گذشته در آمريکا و دنيا دانست. با توجه به پايان اين سفر در اين فرصت و با توجه به اينکه در اين روزها در جريان خبري و رسانه اي و جو شهر نيويورک بودم تلاش مي کنم از نگاه خودم به ارزيابي اين سفر بپردازم.
در طول يکسالي که در نيويورک زندگي مي کنم کمتر پيش آمده بود که اين چنين، موضوعي همه ابعاد زندگي شهر را تحت تاثير خود قرار دهد ( اين تاثير علي رغم آنچه سعي دارند نشان دهند بيشتر بار منفي داشت تا مثبت). اين تجربه براي خودم هم کم نظير بود. اتفاقات اين روزها و قضاوت ها و حکايت هايي که در پي داشت نيز برايم بسيار جالب توجه بود. هم واکنش ها و اتفاقات اين شهر و هم واکنش هاي داخل ايران و هم تفاسير و تحليل هاي گاها خارق العاده اي که از ماجرا ها شد.
سفر محمود احمدي نژاد به نيويورک پيش از آغاز، جنجالي را به راه انداخته بود. درخواست وي براي بازديد از منطقه "گراند زيرو" در نظر اول يک درخواست عادي و موجه بود اما تبديل به آتش تهيه اتفاقات پس از آن شد. بازديد از اين منطقه از سوي مقامات عالي رتبه و رهبران کشورهاي ديگر چند باري پيش از اين نيز روي داده بود بخصوص چندي پيش تر که حامد کرزاي رئيس جمهور افغانستان از اين منطقه بازديد و اداي احترام کرد.
"گراند زيرو" براي آمريکايي ها واقعا منطقه اي مقدس شده است که وقتي يک بيگانه نيز به آنجا مي رود فضاي حزن انگيزي را مي بيند که حتي اگر بخواهد لبخند هم بزند بطور طبيعي نمي تواند. آنجا براستي نقطه اي تعيين کننده در تاريخ است و درخواست هر کسي از جمله احمدي نژاد براي بازديد از آنجا قابل درک است اما چرا با اين درخواست مخالفت شد؟ محمود احمدي نژاد در افکار عمومي امريکايي ها نماد چهره اي تندرو و "حامي تروريسم" است. چهره اي که منکر واقعه هالوکاست است و خواهان نابودي "اسرائيل" و محو آن از روي نقشه جهان. اين چهره ظرف چند روز در افکار اين ملت شکل نگرفته است و حاصل نزديک به دوسال "تکرار" مواضع از سوي وي است. در ذهن امريکايي، صدها سخنراني و مصاحبه از وي در طول اين سال ها ثبت شده است که نمي توان اميد داشت بزودي و با يک مصاحبه و سخنراني برطرف شود. روزي که در تلويزيون هاي امريکا و بخصوص شهر نيويورک اين درخواست احمدي نژاد مطرح شد انگار کسي زخمي را نمک پاشيده باشد شهرآشوبي راه افتاد. من هم که يک ايراني هستم که در اين شهر زندگي مي کنم ناخواسته بيشتر مورد سوال و توجه قرار گرفتم.
احمدي نژاد يک درخواست معمولي داشت اما يا نمي دانست که چه چهره اي در اينجا دارد يا مي دانست و خواستار اين پيامدها بود.
وي با آن درخواست بخش وسيعي از شهر و مردم امريکا را عصباني کرده بود. بازتاب اين عصبانيت در روزهاي حضور وي در نيويورک در رسانه ها و روزنامه هاي پرتيراژ اين شهر کاملا قابل لمس بود.
اين واکنش تند يکي از بي سابقه ترين واکنش هايي بود که حتي نيويورکي هاي پرسابقه نيز به خود ديده بودند. احمدي نژاد در روزهايي که در نيويورک بود بسيار فعال بود و به تعداد بسيار زيادي مصاحبه و سخنراني داشت و علي رغم آنچه تصور مي شود در ترميم چهره خود ناتوان بود.
دو واقعه سخنراني احمدي نژاد در دانشگاه کلمبيا و مجمع عمومي سازمان ملل و حاصل چند مصاحبه تلويزيوني که انجام داد را مي توان اينگونه جمع بندي کرد:
يک- واکنش هاي هيجان انگيز روزنامه هاي اصولگرا مانند "کيهان" براي کساني که از نزديک در اين شهر شاهد ماجراها بودند تنها نشانه هاي ديگري از "استفاده به مطلوب" بود آن هم با قلب واقعيت. روزنامه "کيهان" در يکي از شماره هاي اخيرش با انتشار عکسي از جمعيت عظيمي در محوطه دانشگاه کلمبيا آنان را حاميان محمود احمدي نژاد معرفي کرد. در حالي که آن جمعيت تنها بخشي از يکي از تجمع هايي بود که اين روزها عليه وي در نيويورک برگزار شد. از سوي ديگر متاسفانه صدا و سيما نيز در پخش مراسم سخنراني وي در دانشگاه کلمبيا صريحا شعور مخاطب را ناديده گرفته است و با مونتاژ وحشتناک بعضي بخش ها که سوت کف هاي دانشجويان براي سخنراني رئيس دانشگاه کلمبيا بود به گونه به بيننده خود القا کرد که اين واکنش ها به سخنان محمود احمدي نژاد است و بيچاره مردم...
دو- سخنان ابتدايي رئيس دانشگاه کلمبيا در معرفي محمود احمدي نژاد نيز واکنش هاي متفاوتي را در داخل و خارج ايران در پي داشت. هر چند سخنان وي در همان لحظات با استقبال و تشويق هاي حاضران همراه بود که حتي خود وي مجبور شد تا درخواست کند که" کسي دست نزند" اما ادبيات بکار برده شده توسط وي انتقاداتي را در پي داشت. حتي ساعاتي پس از اين سخنان که در راه بازگشت از استوديوي يکي از شبکه هاي تلويزيوني در نيويورک بودم اين موضوع در تاکسي هم مورد بحث قرار گرفت و پس از آن نيز در بين برخي از اساتيد و دانشجويان دانشگاهي که در آن مشغول هستم مخالفت هايي با اين ادبيات بکار برده شده توسط رئيس دانشگاه کلمبيا صورت گرفت. اعتراضات به آن سخنان از سوي برخي امريکايي بيشتر بخاطر اين بود که اعتقاد داشتند چند لقب استفده شده در متن ( ديکتاتور و بي سواد خواندن احمدي نژاد) نبايد از زبان يک دانشگاهي بيرون مي آمد و گرنه همه با محورهاي سخنان وي بشدت موافق بودند.
در بين واکنش هايي که از سوي ايران در اين باره صورت گرفت هيچ کدام تاثيري در پي نداشت اما نامه اي که با امضاي چند رئيس دانشگاه هاي ايران خطاب به رئيس دانشگاه کلمبيا نوشته شده بود نسبتا تاثير گذار بود چون تا چند روز بعد هم پرسش هايي که در آن نامه مطرح شده بود مورد بحث چند محفل دانشگاهي که در آنها حضور داشتم، بود. پرسش هايي که جدا از ماجراي احمدي نژاد و مواضع اش پرسش هايي تاريخي بود که برخي را در اينجا به فکر فرو برده بود.
سه- مواضع احمدي نژاد در نيويورک بخصوص آن بخش که به مسايل داخل ايران مرتبط بود به شدت از او تصوير انساني "دروغگو" را ساخت. مواضع او در مورد مسايلي چون زنان، همجنسگرايان، اعدام ها، اخراج اساتيد و محدوديت براي دانشگاهيان و... بگونه اي بود که انگار با مردمي خالي از ذهن نسبت به مسايل ايران سخن مي گويد. شايد اگر اين مواضع وي در نيکاراگوئه و ونزوئلا و بوليوي و... بيان مي شد آنها باور مي کردند و آن تمسخر ها در محيط دانشگاه را حاصل نمي شد.
احمدي نژاد در نيويورک بجز منکر "هالوکاست" بودن به منکر بسياري از واقعيت هاي واضح جامعه ايراني نيز تبديل شد.
چهار- هر چند اگر عقلانيت بيشتري در حکومت بود اين فرصت مي توانست دافع خطر عليه ايران ( از جمله حمله نظامي ) باشد اما تبديل به تشديد تهديدات شد. بگونه اي که در هياهويي که احمدي نژاد به آن دامن زد چند طرح در دستور کار مجلس نمايندگان و سناي امريکا عليه جمهوري اسلامي بدون کمتر مشکلي به تصويب رسيد که برخي از صاحب نظران خطر اين مصوبات را به نوعي مجوز پنهان دست زدن به اقدامات تندتر از سوي دولت کنوني (امريکا) مي دانند. جالب است که اين مصوبات در مجالسي به تصويب رسيده که اکثريت آن را دموکرات ها در دست دارند. ( قابل توجه مقامات عالي رتبه نظام که پيروزي دموکرات ها در انتخابات گذشته را پيروزي نظام جمهوري اسلامي دانستند و رسما در تريبون ها اين تحليل خود را بيان کردند! )
بزرگ ترين دستاورد سفر احمدي نژاد را بايد به حساب کساني گذاشت که مي خواستند چهره يک نظام "ياغي" را به دنيا نشان دهند براي توجيه اقدامات تند آينده خود. برعکس برخي از تحليل گران ايراني که در اين روزها از پيروزي احمدي نژاد و مظلوميت وي نوشتند اين تحليل در دنيايي که رسانه ها سخن اول و آخر را مي زنند تنها به درد تحليل هاي شخصي مي خورد و قادر به جهت دهي نيست. من در اين موضع شکي ندارم که اسرائيل، احمدي نژاد را موهبت و سرمايه اي " الهي" براي خود مي داند.
پنج- اما از يک نگاه ديگر، اين سفر دستاوردهاي بزرگي براي کشورمان ( ايران ) داشت. چهره پر سر و صداي احمدي نژاد در اين روزها نام ايران را بيش از پيش بر سر زبان هاي مردم امريکا و دنيا انداخت و تلويزيون هاي مهم دنيا بارها و بارها در مورد ايران و به بهانه احمدي نژاد گزارش و خبر پخش کردند. پس از مدت ها، مواضع سوال برانگيز احمدي نژاد در مورد مسايلي چون زنان و دانشجويان و آزادي و اعدام ها در ايران باعث شد که افکار عمومي دنيا از "انرژي هسته اي" و "هالوکاست" به مقوله نقض حقوق بشر و مصاديق آن در ايران بيش از پيش توجه کند. پس از سفر احمدي نژاد به نيويورک حالا بسياري از مردم دنيا مي دانند که آمار اعدام ها در ماه هاي اخير در ايران چه تعداد بوده، تاکنون چند روزنامه توقيف شده اند، چند فعال مدني و سياسي به زندان رفته اند و چند نفر در صف هاي دادگاه ها هستند، زنان چه مي خواهند و کارگران چه را طلب مي کنند و ده ها سوژه و موضوع ديگري که پيش از اين کمتر به آن توجه نشان داده بودند. آري! اين ها هم واقعيت هايي است که برخي نمي خواهند ببيند.
روزبه ميرابراهيمي - یکشنبه 8 مهر 1386 [2007.09.30]
سفر محمود احمدي نژاد به نيويورک به پايان رسيد و مي توان آن را يکي از پر سر و صدا ترين موضوعات هفته گذشته در آمريکا و دنيا دانست. با توجه به پايان اين سفر در اين فرصت و با توجه به اينکه در اين روزها در جريان خبري و رسانه اي و جو شهر نيويورک بودم تلاش مي کنم از نگاه خودم به ارزيابي اين سفر بپردازم.
در طول يکسالي که در نيويورک زندگي مي کنم کمتر پيش آمده بود که اين چنين، موضوعي همه ابعاد زندگي شهر را تحت تاثير خود قرار دهد ( اين تاثير علي رغم آنچه سعي دارند نشان دهند بيشتر بار منفي داشت تا مثبت). اين تجربه براي خودم هم کم نظير بود. اتفاقات اين روزها و قضاوت ها و حکايت هايي که در پي داشت نيز برايم بسيار جالب توجه بود. هم واکنش ها و اتفاقات اين شهر و هم واکنش هاي داخل ايران و هم تفاسير و تحليل هاي گاها خارق العاده اي که از ماجرا ها شد.
سفر محمود احمدي نژاد به نيويورک پيش از آغاز، جنجالي را به راه انداخته بود. درخواست وي براي بازديد از منطقه "گراند زيرو" در نظر اول يک درخواست عادي و موجه بود اما تبديل به آتش تهيه اتفاقات پس از آن شد. بازديد از اين منطقه از سوي مقامات عالي رتبه و رهبران کشورهاي ديگر چند باري پيش از اين نيز روي داده بود بخصوص چندي پيش تر که حامد کرزاي رئيس جمهور افغانستان از اين منطقه بازديد و اداي احترام کرد.
"گراند زيرو" براي آمريکايي ها واقعا منطقه اي مقدس شده است که وقتي يک بيگانه نيز به آنجا مي رود فضاي حزن انگيزي را مي بيند که حتي اگر بخواهد لبخند هم بزند بطور طبيعي نمي تواند. آنجا براستي نقطه اي تعيين کننده در تاريخ است و درخواست هر کسي از جمله احمدي نژاد براي بازديد از آنجا قابل درک است اما چرا با اين درخواست مخالفت شد؟ محمود احمدي نژاد در افکار عمومي امريکايي ها نماد چهره اي تندرو و "حامي تروريسم" است. چهره اي که منکر واقعه هالوکاست است و خواهان نابودي "اسرائيل" و محو آن از روي نقشه جهان. اين چهره ظرف چند روز در افکار اين ملت شکل نگرفته است و حاصل نزديک به دوسال "تکرار" مواضع از سوي وي است. در ذهن امريکايي، صدها سخنراني و مصاحبه از وي در طول اين سال ها ثبت شده است که نمي توان اميد داشت بزودي و با يک مصاحبه و سخنراني برطرف شود. روزي که در تلويزيون هاي امريکا و بخصوص شهر نيويورک اين درخواست احمدي نژاد مطرح شد انگار کسي زخمي را نمک پاشيده باشد شهرآشوبي راه افتاد. من هم که يک ايراني هستم که در اين شهر زندگي مي کنم ناخواسته بيشتر مورد سوال و توجه قرار گرفتم.
احمدي نژاد يک درخواست معمولي داشت اما يا نمي دانست که چه چهره اي در اينجا دارد يا مي دانست و خواستار اين پيامدها بود.
وي با آن درخواست بخش وسيعي از شهر و مردم امريکا را عصباني کرده بود. بازتاب اين عصبانيت در روزهاي حضور وي در نيويورک در رسانه ها و روزنامه هاي پرتيراژ اين شهر کاملا قابل لمس بود.
اين واکنش تند يکي از بي سابقه ترين واکنش هايي بود که حتي نيويورکي هاي پرسابقه نيز به خود ديده بودند. احمدي نژاد در روزهايي که در نيويورک بود بسيار فعال بود و به تعداد بسيار زيادي مصاحبه و سخنراني داشت و علي رغم آنچه تصور مي شود در ترميم چهره خود ناتوان بود.
دو واقعه سخنراني احمدي نژاد در دانشگاه کلمبيا و مجمع عمومي سازمان ملل و حاصل چند مصاحبه تلويزيوني که انجام داد را مي توان اينگونه جمع بندي کرد:
يک- واکنش هاي هيجان انگيز روزنامه هاي اصولگرا مانند "کيهان" براي کساني که از نزديک در اين شهر شاهد ماجراها بودند تنها نشانه هاي ديگري از "استفاده به مطلوب" بود آن هم با قلب واقعيت. روزنامه "کيهان" در يکي از شماره هاي اخيرش با انتشار عکسي از جمعيت عظيمي در محوطه دانشگاه کلمبيا آنان را حاميان محمود احمدي نژاد معرفي کرد. در حالي که آن جمعيت تنها بخشي از يکي از تجمع هايي بود که اين روزها عليه وي در نيويورک برگزار شد. از سوي ديگر متاسفانه صدا و سيما نيز در پخش مراسم سخنراني وي در دانشگاه کلمبيا صريحا شعور مخاطب را ناديده گرفته است و با مونتاژ وحشتناک بعضي بخش ها که سوت کف هاي دانشجويان براي سخنراني رئيس دانشگاه کلمبيا بود به گونه به بيننده خود القا کرد که اين واکنش ها به سخنان محمود احمدي نژاد است و بيچاره مردم...
دو- سخنان ابتدايي رئيس دانشگاه کلمبيا در معرفي محمود احمدي نژاد نيز واکنش هاي متفاوتي را در داخل و خارج ايران در پي داشت. هر چند سخنان وي در همان لحظات با استقبال و تشويق هاي حاضران همراه بود که حتي خود وي مجبور شد تا درخواست کند که" کسي دست نزند" اما ادبيات بکار برده شده توسط وي انتقاداتي را در پي داشت. حتي ساعاتي پس از اين سخنان که در راه بازگشت از استوديوي يکي از شبکه هاي تلويزيوني در نيويورک بودم اين موضوع در تاکسي هم مورد بحث قرار گرفت و پس از آن نيز در بين برخي از اساتيد و دانشجويان دانشگاهي که در آن مشغول هستم مخالفت هايي با اين ادبيات بکار برده شده توسط رئيس دانشگاه کلمبيا صورت گرفت. اعتراضات به آن سخنان از سوي برخي امريکايي بيشتر بخاطر اين بود که اعتقاد داشتند چند لقب استفده شده در متن ( ديکتاتور و بي سواد خواندن احمدي نژاد) نبايد از زبان يک دانشگاهي بيرون مي آمد و گرنه همه با محورهاي سخنان وي بشدت موافق بودند.
در بين واکنش هايي که از سوي ايران در اين باره صورت گرفت هيچ کدام تاثيري در پي نداشت اما نامه اي که با امضاي چند رئيس دانشگاه هاي ايران خطاب به رئيس دانشگاه کلمبيا نوشته شده بود نسبتا تاثير گذار بود چون تا چند روز بعد هم پرسش هايي که در آن نامه مطرح شده بود مورد بحث چند محفل دانشگاهي که در آنها حضور داشتم، بود. پرسش هايي که جدا از ماجراي احمدي نژاد و مواضع اش پرسش هايي تاريخي بود که برخي را در اينجا به فکر فرو برده بود.
سه- مواضع احمدي نژاد در نيويورک بخصوص آن بخش که به مسايل داخل ايران مرتبط بود به شدت از او تصوير انساني "دروغگو" را ساخت. مواضع او در مورد مسايلي چون زنان، همجنسگرايان، اعدام ها، اخراج اساتيد و محدوديت براي دانشگاهيان و... بگونه اي بود که انگار با مردمي خالي از ذهن نسبت به مسايل ايران سخن مي گويد. شايد اگر اين مواضع وي در نيکاراگوئه و ونزوئلا و بوليوي و... بيان مي شد آنها باور مي کردند و آن تمسخر ها در محيط دانشگاه را حاصل نمي شد.
احمدي نژاد در نيويورک بجز منکر "هالوکاست" بودن به منکر بسياري از واقعيت هاي واضح جامعه ايراني نيز تبديل شد.
چهار- هر چند اگر عقلانيت بيشتري در حکومت بود اين فرصت مي توانست دافع خطر عليه ايران ( از جمله حمله نظامي ) باشد اما تبديل به تشديد تهديدات شد. بگونه اي که در هياهويي که احمدي نژاد به آن دامن زد چند طرح در دستور کار مجلس نمايندگان و سناي امريکا عليه جمهوري اسلامي بدون کمتر مشکلي به تصويب رسيد که برخي از صاحب نظران خطر اين مصوبات را به نوعي مجوز پنهان دست زدن به اقدامات تندتر از سوي دولت کنوني (امريکا) مي دانند. جالب است که اين مصوبات در مجالسي به تصويب رسيده که اکثريت آن را دموکرات ها در دست دارند. ( قابل توجه مقامات عالي رتبه نظام که پيروزي دموکرات ها در انتخابات گذشته را پيروزي نظام جمهوري اسلامي دانستند و رسما در تريبون ها اين تحليل خود را بيان کردند! )
بزرگ ترين دستاورد سفر احمدي نژاد را بايد به حساب کساني گذاشت که مي خواستند چهره يک نظام "ياغي" را به دنيا نشان دهند براي توجيه اقدامات تند آينده خود. برعکس برخي از تحليل گران ايراني که در اين روزها از پيروزي احمدي نژاد و مظلوميت وي نوشتند اين تحليل در دنيايي که رسانه ها سخن اول و آخر را مي زنند تنها به درد تحليل هاي شخصي مي خورد و قادر به جهت دهي نيست. من در اين موضع شکي ندارم که اسرائيل، احمدي نژاد را موهبت و سرمايه اي " الهي" براي خود مي داند.
پنج- اما از يک نگاه ديگر، اين سفر دستاوردهاي بزرگي براي کشورمان ( ايران ) داشت. چهره پر سر و صداي احمدي نژاد در اين روزها نام ايران را بيش از پيش بر سر زبان هاي مردم امريکا و دنيا انداخت و تلويزيون هاي مهم دنيا بارها و بارها در مورد ايران و به بهانه احمدي نژاد گزارش و خبر پخش کردند. پس از مدت ها، مواضع سوال برانگيز احمدي نژاد در مورد مسايلي چون زنان و دانشجويان و آزادي و اعدام ها در ايران باعث شد که افکار عمومي دنيا از "انرژي هسته اي" و "هالوکاست" به مقوله نقض حقوق بشر و مصاديق آن در ايران بيش از پيش توجه کند. پس از سفر احمدي نژاد به نيويورک حالا بسياري از مردم دنيا مي دانند که آمار اعدام ها در ماه هاي اخير در ايران چه تعداد بوده، تاکنون چند روزنامه توقيف شده اند، چند فعال مدني و سياسي به زندان رفته اند و چند نفر در صف هاي دادگاه ها هستند، زنان چه مي خواهند و کارگران چه را طلب مي کنند و ده ها سوژه و موضوع ديگري که پيش از اين کمتر به آن توجه نشان داده بودند. آري! اين ها هم واقعيت هايي است که برخي نمي خواهند ببيند.
No comments:
Post a Comment