Thursday, September 27, 2007

دكتر محمد ملكي دانشگاه، سنگر


دانشگاه، سنگر
بسم‌الحق با نام آزادي، آگاهي و عدالت به دانشگاهيان سنگربانان آزادي و عدالت
دكتر محمد ملكي
مهرماه 1386
آن روز كه رضاشاه پاي به صحن دانشگاه تهران گذاشت تا مكاني را افتتاح كند كه مي‌دانست در آيندة ايران نقش اساسي بازي خواهد كرد (بهمن 1313) آيا تصور مي‌كرد سنگري را ساخته است كه سنگربانان آن به زودي استبداد و بي‌عدالتي را نشانه خواهند گرفت و صاحبان زر و زور و تزوير را نگران خواهند ساخت و آيا رضاشاه مي‌دانست وقتي پايش را از دانشگاه بيرون بگذارد و سنگر به تصرف دانشجويان و استادان درآيد، انديشه‌هاي پرتاب شده از اين سنگر خواب راحت را بر زورگويان و استثمارگران حرام خواهد كرد و آيا او هرگز مي‌انديشيد كه جبهة جديدي عليه خودش باز كرده كه دودمان او و جانشين‌اش را به باد خواهد داد و خشن‌ترين نوع استبداد (به قول آيت‌الله طالقاني: استبداد ديني) هم موفق به فتح اين سنگر نخواهد شد. راستي رضاشاه هرگز فكر مي‌كرد سنگربانانِ سنگري كه او ساخته به آن زودي از آنجا كار حمله و هجوم را آغاز كنند. تاريخ را ورق مي‌زنيم.هنگامي كه رضاشاه سنگ بناي دانشگاه تهران را گذاشت، انتظار نداشت كه دانشگاه جدا از كاركرد علمي خود وارد عرصه سياسي و اجتماعي شود. امّا همزمان با تأسيس دانشگاه تهران به تدريج جنبش دانشجويي در واكنش به مشكلات موجود جامعه شكل گرفت، در سال‌هاي 1313 و 1315 اعتصابهايي توسط دانشجويان پزشكي و تربيت معلم صورت گرفت. در سالِ 1316 نيز دانشجويان دانشكدة حقوق در اعتراض به هزينه‌هاي بيهوده براي آماده ساختن دانشگاه جهت بازديد وليعهد در كلاسها حاضر نشدند. دكتر اراني در همين دوران گروهي را سازمان داد كه پس از دستگيري به گروه 53 نفر مشهور شد اعضاء اين گروه عمدتاً از دانشجويان و استادان دانشگاه تهران بودند. گروه 53 نفر در ارديبهشت 1316 به اتهام تشكيل سازمانِ مخفي، انتشار بيانيه ماه مه (روز كارگر) و سازماندهي اعتصابهاي دانشكده فني و كارخانه نساجي اصفهان و ترجمه كتابهايي مانند «كاپيتال ماركس» و «مانيفست كمونيست» دستگير و به مجازاتهاي مختلف محكوم شدند.كتاب جنبش دانشجويان در ايرانبه نقل از يرواند آبراهاميان، ص 193ـ194و به اين ترتيب حمله از سنگر دانشگاه به سوي استبداديان و استثمارگران آغاز شد كه تا امروز ادامه دارد، در دوران قدرت مطلقه رضاشاه و پسرش محمدرضا و پس از آن 29 سال استبداد ديني نتوانست اين سنگر را كه در جريان انقلاب سال 57 از سوي مردم نام «سنگر آزادي» به خود گرفت، فتح كند.
دانشگاهيان، دانشجويان و استادانيادمان نرود كه سنگر دانشگاه با خون بهترين فرزندان وطن عجين شده و هزاران زن و مرد ايراني در راه حفظ و حراست از آن سر باخته‌اند تا امروز پاسداري از آن به دستِ شما سپرده شده. امروز پس از گذشت 73 سال سنگر دانشگاه تهران تبديل به ده‌ها و صدها سنگر در سراسرِ كشور گرديده و پاسداران آن از چند هزار نفر به بيش از 2 ميليون نفر افزايش يافته است و آنگونه كه شاهد بوده‌ايم هيچ تحول و دگرگوني اساسي در كشور بدون حضور فعال دانشجويان متصور نيست و اين رسالتي است كه مردم بعهده دانشگاهيان نهاده‌اند و از آنجا كه فعاليت سياسي دانشجويان معطوف به كسب قدرت سياسي نيست، تنها در جهت انتقال خواسته‌هاي اجتماعي و اعمالِ فشار در جهت اصلاح وضعيت موجود يا تغيير ساختار سياسي در مسير رسيدن به خواسته‌هاي جامعه عمل مي‌كند. ساموئل هانتينگتن در بررسي تحول دگرگون‌ساز در جوامع در حال نوسازي بيشترين شكاف و تعارض با دولت را متوجه دانشجويان و روشنفكران مي‌داند و مي‌گويد:«در ذهن آنها دو شكاف بزرگ وجود دارد، يكي شكاف ميانِ اصولِ نوين‌شدگي، برابري، عدالت، اشتراك اجتماعي و رفاه اقتصادي و تحقق آنها در جامعه‌شان و ديگر شكاف ميانِ اوضاع فعلي ملت‌هاي پيشرفته جهان و اوضاع رايج در جامعه‌شان»كتاب جنبش دانشجويي در ايرانعليرضا كريميان، ص 93
و امروز كه قدرت به دستان براي لاپوشاني شكست‌هاي خود در زمينه‌هاي گونه‌گون تلاش مي‌كنند تا سنگر دانشگاهها را تضعيف كنند و در پندار خود اين سنگ بزرگ را از پيش پايشان بردارند وظيفه و رسالت دانشجويان در تلاش براي تحول و دگرگوني آشكار و آشكارتر مي‌گردد. تجربه 30 سالة اخير نشان داده است كه جامعة ايران نياز به يك تحول بنيادي دارد، ديگر دوران دلخوش كردن به افراد و گروههايي كه مي‌خواهند اين ساختمان پوسيده و در حالِ فرو ريختن را با رنگ و لعاب و ورد و دعا سرِ پا نگه دارند گذشته است. بايد خانه‌اي از نو بنا نهاد و ملك و ملت را از نابودي نجات داد و اين كارِ سترك تنها به دست جوانها و دانشجوياني كه در معماري و ساختمان اين بناي پوسيده نقشي نداشته‌اند بايد صورت گيرد و سنگربانان بايد با برافراشتن پرچم آزادي و عدالت و آگاهي مردم را با حقوقِ خود بهتر آشنا كنند تا بار ديگر حراميان نتوانند با فريب مردم دوران ظلم و جنايت و بي‌عدالتي را طولاني‌تر كنند.
دانشگاهيان، استادان، دانشجويانبار ديگر مهرماه فرا رسيد و دانشگاهها و مدارس عالي به روي دانشجويان و استادان بازگشايي شد. امسال حمله سبعانه‌تر و بيشتر است، به ويژه به استادان كه بايد از اين همه تفرق و نظاره‌گري بر اخراج و بازنشسته كردن همكارانشان دست بردارند و دست در دست هم با كمك گرفتن از دانشجويان در برابر اين هجوم بايستند و مطمئن باشند مقاومت آنها شكست دشمنان دانشگاهها را در پي خواهد داشت. و اما براي نجات از وضعي كه براي ملك و ملت پيش آمده چه بايد كرد؟ در شرايط بسيار حساسي هستيم از نظر داخلي، فقر و فساد و اعتياد و بي‌كاري و چپاول ثروت‌هاي ملي و اختلاف طبقاتي و رشوه و ظلم و زورگويي و بي‌قانوني و فرار مغزها و... بيداد مي‌كند و از نظر خارجي صداي شيپور جنگ هر لحظه بلندتر مي‌گردد و در اين ميان مردم سرگردان و حيران. آرامش و آسايش بويژه از جوانان و دانشجويان سلب شده و آنها آينده را بسيار تيره مي‌بينند و هر كس امكاني به دست بياورد فرار را بر قرار ترجيح داده به هر نحو وطن را ترك مي‌كند، دلسوختگان به حال ملت نگران كه راهِ چاره چيست؟ من كه بيش از نيم قرن با نسل جوان و دانشجو و دانشگاهيان زيسته‌ام بار ديگر از دانشگاهيان و دانشجويان عزيز مي‌خواهم كه پرچم مقاومت و ايستادگي را در دست گيرند و نگذارند كشور بيش از اين در بحران فرو رود و تنها رهِ رهايي را در اين مي‌دانم كه 1. با هر گونه حمله نظامي به ايران مخالفت گردد كه اين كار جز ويراني و مرگ و نيستي چيزي در پي ندارد.2. به آمريكا و اروپا و ديگر كشورها تفهيم گردد كه وضع فعلي ايران نتيجه مماشات و دو دوزه بازي كردن آنها با رژيمي است كه ملتي را به اسارت گرفته و نفس را در سينه آنها حبس كرده است. شما 29 سال شاهد اين اعمال بوديد و به خاطر منافع اقتصادي خود هيچ اقدام مؤثر انجام نداديد و اعمال شما و برخوردتان با رژيم موجب وحشي‌تر شدن رژيم و اين همه ظلم و جور عليه ملت ايران شد و حالا هم كه منافع و امنيت خودتان به خطر افتاده هنوز در خواب خرگوشي هستيد و بدون توجه به منافع مردم ايران در فكر زدوبند با حكومتي هستيد كه هيچ نسبتي با خلق در بند ايران ندارد.3. اگر كشورهاي مدافع آزادي راست مي‌گويند بايد از طريق سازمانهاي بين‌المللي حقوق بشري نظام را وادار به انجام يك همه‌پرسي (رفراندوم) آزاد با پيش‌نيازهاي چنين انتخاباتي نمايند تا مردم نظر خود را درباره نظام و قانون اساسي آن ابراز دارند و در اين برهة سرنوشت‌ساز همانطور كه قبلاً گفتم، دانشجويان و دانشگاهيان بايد نقش پيشروِ خود را داشته باشند و بيشترين تلاش را در اين راه انجام دهند و در كنار و همراه مردم همانگونه كه از گردنه‌هاي صعب‌العبور مانند كشتارهاي دهه 60 از جمله قتل‌عام سالِ 67 و قتل‌هاي زنجيره‌اي و حمله به كوي دانشگاه و... عبور كردند. اين بار نيز براي به كرسي نشاندن خواست قانوني خود (رفراندوم) يك لحظه از مقاومت و ايستادگي دست بر ندارند.با سلام به دانشگاه، سنگر تسخيرناپذير عدالت و آزادي

No comments: