احمدی نژاد از کدام نگاه، شبیه به کی؟
تحليل لس آنجلس تايمز از ديدگاه مطبوعات آمریکا - یکشنبه 8 مهر 1386 [2007.09.30]
تيم راتن
محمود احمدی نژاد، رييس جمهور ايران و يکی از مردان به معنای واقعی خطرناک کره زمين، اين هفته نيويورک را در حالی ترک کرد که چهره يک برنده را داشت. او بايد از خود بزرگ بينی جامعه دانشگاهی آمريکا و تعدادی زيادی از رسانه های جمعی ايالات متحده متشکر باشد که در برابر او خود را بی تفاوت نشان دادند.
اگر تاريخ آغشته به خون همين قرن گذشته فقط يک درس به جامعه آکادميک آمريکا داده باشد، آن درس هم بايد همين باشد که انگيزه های خودکامگی هيچ سنخيتی با دليل و برهان ندارد. نمی توان يک ذهن استبدادی را با گفتگو و مکالمه تغيير داد زيرا منش ديکتاتوری زاييده اراده است و نه ذهن. اين از جنس ابداع ايده های تکراری و استادانه ای از يک ساختار قدرتمند است که خود را در محاصره آن آرمان ها قرار می دهد. اين درس بزرگی است اما چيزی که می توانست کاملا" مانع از تبديل شدن حضور اين هفته احمدی نژاد در دانشگاه کلمبيا به يک شکست شود، آگاهی اين دانشگاه از تاريخ خودش بود.
در سال 1930، دانشگاه کلمبیا تحت رياست نيکلاس مارای بالتر اداره می شد که نوعی معروفيت به همراه نامش بود. او آشکارا فاشيسم ايتاليايی و رهبرش موسولينی را ستايش می کرد. او همچنين در خط مقدم تلاش هايی بود که برای محدود ساختن ثبت نام از دانشجويان يهودی به عمل می آمد و بی وقفه برای ايجاد ارتباط با دانشگاه های ايتاليايی و گروه های فاشيست دانشجويی فعاليت می شد. رییس دانشگاه يک بار با نمايندگان جمعيت 350 نفری جوانان متعصبی که با پوشيدن تی شرت های مشکی ساز و آواز با سرودهای فاشيستی را اجرا می کردند، ديدار کرد.
باتلر ضمنا" مشتاق برقراری ارتباط با آلمان نازی و دانشگاه های آنها بود. او در سال 1933، هانس لوتر، سفير آدولف هيتلر در ايالات متحده، را برای سخنرانی در دانشگاه کلمبيا دعوت کرد. لوتر بر "مواضع صلح دوستانه" هيتلر در برابر همسايگان اروپايی اش تاکيد می کرد و سپس باتلر به افتخار او يک ميهمانی داد. رييس کلمبيا در آن زمان گفت "لوتر به خاطر ماموريتی که از سوی مردم دوست برای ما دارد، شايسته پذيرايی در نهايت ادب و احترام است."
سه سال بعد، باتلر يکی از مقامات دانشگاه را برای شرکت در جشن های سالانه به دانشگاه هايدلبرگ آلمان فرستاد. اين اقدام درست بعد از اخراج اساتيد يهودی از دانشگاه هايدلبرگ بر اساس تغيير و تحولات تئوری نازيسم در دانشگاهها و سوزاندن کتاب هايی اتفاق افتاد که توسط آنها تاييد نمی شدند.
جالب است حتی اگر فقط به يکی از اين رويدادها يا مسايلی فکر شده بود که در طول يک دهه از برخوردها و گفتگوهايی که با فاشيسم در جريان بود صورت گرفت، آن وقت دعوت از مردی که اميدوار است اسراييل از روی نقشه کره زمين حذف شود و هولوکاست را انکار می کند و دنيا را بر سر ادامه تلاش ها برای ساخت سلاح هسته ای به مبارزه می طلبد، شکل دیگری می گرفت. شايد هم توجه شده و اين خود لی بولينجر را مجاب کرده تا اين افتتاحيه عجيب و پر اشکال را برای احمدی نژاد تدارک ببيند.
بولينجر وقتی در چشم احمدی نژاد او را ديکتاتور "کوچک" و "بی رحم" خطاب کرد و انکار هولوکاست را از سوی او به خاطر بی سوادی و بی اطلاعی دانست، آشکارا اذهان مخاطبان آمريکايی را پيش چشم خود داشت. ممکن است سخنان بولينجر او را در مقابل بحران های داخلی حفظ کرده باشد اما از نگاه مخاطبان رسانه های جمعی بين المللی، اين احمدی نژاد بوده که روز خوبی را پشت سر گذاشته است.
دعوت او به سخنرانی در دانشگاه کلمبيا، به خودی خود تصويری عوام فريبانه از خودکامگی است نظير آنچه از چهره های هاليوودی استنباط می شود: مشروع بودن. اظهارات تهديدآميز بولينجر مانند گرد روی شيرينی بود که با سخنان احمدی نژاد درباره ارزش ميهمان دوستی در دنيای اسلام به عنوان يک خصلت والای اجتماعی به کناری پاشيده شد. برای آن مخاطبان، بولينجر آشکارا رفتاری مريض داشت درحالي که احمدی نژاد صاحب وقار و بزرگی بود.
محسن ميردامادی در تهران، به عنوان يکی از اصلاح طلبان برجسته و از مخالفان احمدی نژاد معتقد است رفتار تند بولينجر فقط او را "قوی تر" به خانه باز گرداند و طرفداران تندرو او را مصمم تر ساخت. بر اساس گزارشی از آسوشيتدپرس، بسياری از ايرانی ها خصوصا" به خاطر خصلت معروف ميهمان دوستی در آنها، گفته های بولينجر را اهانت آميز ارزيابی کرده اند زيرا به عقيده آنها ميزبان بايد صرفنظر از افکار ميهمان، در برابر او مودب باشد. از نظر بسياری افراد، احمدی نژاد در اين واقعه به شکل يک قربانی معرفی شد و طبقه تندرو، خونسردی او را در طول مراسم تحسين کردند. آنها می گويند بولينجر از صهيونيست ها پيروی می کرد.
هرچند همه اين اتفاقات به خودی خود بد بود اما تحليلگران آمريکايی از روی عمد از ارايه اطلاعات لازم به مخاطبانشان درباره اينکه وجود نامشروع احمدی نژاد خود جزيی از مشکل است، در رسانه ها خوداری می کنند. دلايل متعددی برای خودداری رسانه ها از درگير شدن با هواداران افراطی اسلامی نظير احمدی نژاد وجود دارد. او متعلق به مکتب خشنی از اسلام شيعی است که منتظر ظهور نوعی مسيح اسلامی به نام "مهدی" هستند. او قرار است صلح و عدالت را در قالب قوانين جهانی اسلام برای تمام دنيا به همراه بياورد. اعضای جدی اين تفکر و از جمله احمدی نژاد که فردی با سابقه آکادميک است، معتقدند بايد ظهور مهدی را تعجيل کنند. او قول داده "امواج انقلاب اسلامی به زودی به تمام دنيا خواهد رسيد."
مطبوعات آمريکايی به عنوان موسساتی اساسا" غیر مذهبی و سکولار، کار بسيار سختی برای بازگو کردن اين دارند که اسلام گراهايی نظير احمدی نژاد منظورشان همان چيزی است که می گويند و به چيزی که ادعا می کنند عميقا" اعتقاد دارند.
نهايتا" واقعیت دیگر این است که بعد از رفتار نو- محافظه کارانی که حول معاون رييس جمهور، ديک چنی، گرد آمده اند و مرتب بر طبل جنگ با ايران قبل از تبديل شدن اين کشور به قدرت هسته ای می کوبند - اتفاقی که در مورد کره شمالی رخ داد و سياست های سختگيرانه ايالات متحده را در شمال غرب آسيا به دنبال داشت – رسانه های آمریکا مایلند به مشکل ایران طوری نگریسته شود که منجر به تکرار جنگی دیگر مانند آن نشود که دستگاه ديپلماسی بوش را در بحران عراق درگیر کرده است.
خوب اين منطقی است اما اين نگرانی نبايد واقع بينی مطبوعات را درباره اين که احمدی نژاد واقعا" کيست و همه را در معرض چه خطری قرار داده است به کنار براند.
منبع: لس آنجلس تايمز – 29 سپتامبر
تحليل لس آنجلس تايمز از ديدگاه مطبوعات آمریکا - یکشنبه 8 مهر 1386 [2007.09.30]
تيم راتن
محمود احمدی نژاد، رييس جمهور ايران و يکی از مردان به معنای واقعی خطرناک کره زمين، اين هفته نيويورک را در حالی ترک کرد که چهره يک برنده را داشت. او بايد از خود بزرگ بينی جامعه دانشگاهی آمريکا و تعدادی زيادی از رسانه های جمعی ايالات متحده متشکر باشد که در برابر او خود را بی تفاوت نشان دادند.
اگر تاريخ آغشته به خون همين قرن گذشته فقط يک درس به جامعه آکادميک آمريکا داده باشد، آن درس هم بايد همين باشد که انگيزه های خودکامگی هيچ سنخيتی با دليل و برهان ندارد. نمی توان يک ذهن استبدادی را با گفتگو و مکالمه تغيير داد زيرا منش ديکتاتوری زاييده اراده است و نه ذهن. اين از جنس ابداع ايده های تکراری و استادانه ای از يک ساختار قدرتمند است که خود را در محاصره آن آرمان ها قرار می دهد. اين درس بزرگی است اما چيزی که می توانست کاملا" مانع از تبديل شدن حضور اين هفته احمدی نژاد در دانشگاه کلمبيا به يک شکست شود، آگاهی اين دانشگاه از تاريخ خودش بود.
در سال 1930، دانشگاه کلمبیا تحت رياست نيکلاس مارای بالتر اداره می شد که نوعی معروفيت به همراه نامش بود. او آشکارا فاشيسم ايتاليايی و رهبرش موسولينی را ستايش می کرد. او همچنين در خط مقدم تلاش هايی بود که برای محدود ساختن ثبت نام از دانشجويان يهودی به عمل می آمد و بی وقفه برای ايجاد ارتباط با دانشگاه های ايتاليايی و گروه های فاشيست دانشجويی فعاليت می شد. رییس دانشگاه يک بار با نمايندگان جمعيت 350 نفری جوانان متعصبی که با پوشيدن تی شرت های مشکی ساز و آواز با سرودهای فاشيستی را اجرا می کردند، ديدار کرد.
باتلر ضمنا" مشتاق برقراری ارتباط با آلمان نازی و دانشگاه های آنها بود. او در سال 1933، هانس لوتر، سفير آدولف هيتلر در ايالات متحده، را برای سخنرانی در دانشگاه کلمبيا دعوت کرد. لوتر بر "مواضع صلح دوستانه" هيتلر در برابر همسايگان اروپايی اش تاکيد می کرد و سپس باتلر به افتخار او يک ميهمانی داد. رييس کلمبيا در آن زمان گفت "لوتر به خاطر ماموريتی که از سوی مردم دوست برای ما دارد، شايسته پذيرايی در نهايت ادب و احترام است."
سه سال بعد، باتلر يکی از مقامات دانشگاه را برای شرکت در جشن های سالانه به دانشگاه هايدلبرگ آلمان فرستاد. اين اقدام درست بعد از اخراج اساتيد يهودی از دانشگاه هايدلبرگ بر اساس تغيير و تحولات تئوری نازيسم در دانشگاهها و سوزاندن کتاب هايی اتفاق افتاد که توسط آنها تاييد نمی شدند.
جالب است حتی اگر فقط به يکی از اين رويدادها يا مسايلی فکر شده بود که در طول يک دهه از برخوردها و گفتگوهايی که با فاشيسم در جريان بود صورت گرفت، آن وقت دعوت از مردی که اميدوار است اسراييل از روی نقشه کره زمين حذف شود و هولوکاست را انکار می کند و دنيا را بر سر ادامه تلاش ها برای ساخت سلاح هسته ای به مبارزه می طلبد، شکل دیگری می گرفت. شايد هم توجه شده و اين خود لی بولينجر را مجاب کرده تا اين افتتاحيه عجيب و پر اشکال را برای احمدی نژاد تدارک ببيند.
بولينجر وقتی در چشم احمدی نژاد او را ديکتاتور "کوچک" و "بی رحم" خطاب کرد و انکار هولوکاست را از سوی او به خاطر بی سوادی و بی اطلاعی دانست، آشکارا اذهان مخاطبان آمريکايی را پيش چشم خود داشت. ممکن است سخنان بولينجر او را در مقابل بحران های داخلی حفظ کرده باشد اما از نگاه مخاطبان رسانه های جمعی بين المللی، اين احمدی نژاد بوده که روز خوبی را پشت سر گذاشته است.
دعوت او به سخنرانی در دانشگاه کلمبيا، به خودی خود تصويری عوام فريبانه از خودکامگی است نظير آنچه از چهره های هاليوودی استنباط می شود: مشروع بودن. اظهارات تهديدآميز بولينجر مانند گرد روی شيرينی بود که با سخنان احمدی نژاد درباره ارزش ميهمان دوستی در دنيای اسلام به عنوان يک خصلت والای اجتماعی به کناری پاشيده شد. برای آن مخاطبان، بولينجر آشکارا رفتاری مريض داشت درحالي که احمدی نژاد صاحب وقار و بزرگی بود.
محسن ميردامادی در تهران، به عنوان يکی از اصلاح طلبان برجسته و از مخالفان احمدی نژاد معتقد است رفتار تند بولينجر فقط او را "قوی تر" به خانه باز گرداند و طرفداران تندرو او را مصمم تر ساخت. بر اساس گزارشی از آسوشيتدپرس، بسياری از ايرانی ها خصوصا" به خاطر خصلت معروف ميهمان دوستی در آنها، گفته های بولينجر را اهانت آميز ارزيابی کرده اند زيرا به عقيده آنها ميزبان بايد صرفنظر از افکار ميهمان، در برابر او مودب باشد. از نظر بسياری افراد، احمدی نژاد در اين واقعه به شکل يک قربانی معرفی شد و طبقه تندرو، خونسردی او را در طول مراسم تحسين کردند. آنها می گويند بولينجر از صهيونيست ها پيروی می کرد.
هرچند همه اين اتفاقات به خودی خود بد بود اما تحليلگران آمريکايی از روی عمد از ارايه اطلاعات لازم به مخاطبانشان درباره اينکه وجود نامشروع احمدی نژاد خود جزيی از مشکل است، در رسانه ها خوداری می کنند. دلايل متعددی برای خودداری رسانه ها از درگير شدن با هواداران افراطی اسلامی نظير احمدی نژاد وجود دارد. او متعلق به مکتب خشنی از اسلام شيعی است که منتظر ظهور نوعی مسيح اسلامی به نام "مهدی" هستند. او قرار است صلح و عدالت را در قالب قوانين جهانی اسلام برای تمام دنيا به همراه بياورد. اعضای جدی اين تفکر و از جمله احمدی نژاد که فردی با سابقه آکادميک است، معتقدند بايد ظهور مهدی را تعجيل کنند. او قول داده "امواج انقلاب اسلامی به زودی به تمام دنيا خواهد رسيد."
مطبوعات آمريکايی به عنوان موسساتی اساسا" غیر مذهبی و سکولار، کار بسيار سختی برای بازگو کردن اين دارند که اسلام گراهايی نظير احمدی نژاد منظورشان همان چيزی است که می گويند و به چيزی که ادعا می کنند عميقا" اعتقاد دارند.
نهايتا" واقعیت دیگر این است که بعد از رفتار نو- محافظه کارانی که حول معاون رييس جمهور، ديک چنی، گرد آمده اند و مرتب بر طبل جنگ با ايران قبل از تبديل شدن اين کشور به قدرت هسته ای می کوبند - اتفاقی که در مورد کره شمالی رخ داد و سياست های سختگيرانه ايالات متحده را در شمال غرب آسيا به دنبال داشت – رسانه های آمریکا مایلند به مشکل ایران طوری نگریسته شود که منجر به تکرار جنگی دیگر مانند آن نشود که دستگاه ديپلماسی بوش را در بحران عراق درگیر کرده است.
خوب اين منطقی است اما اين نگرانی نبايد واقع بينی مطبوعات را درباره اين که احمدی نژاد واقعا" کيست و همه را در معرض چه خطری قرار داده است به کنار براند.
منبع: لس آنجلس تايمز – 29 سپتامبر
No comments:
Post a Comment