Saturday, September 15, 2007

بازنشستگي اجباري يا اخراج

بازنشستگي اجباري يا اخراج
اساتيد دگر انديش در معرض دو انتخاب - یکشنبه 25 شهریور 1386 [2007.09.16]
کيان آشنا
برغم تلاش گسترده دولت براي انکار اعمال فشار بر اساتيد دانشگاه وپاکسازي مراکز آموزش عالي از اساتيد دگرانديش، مصاحبه ها و تکذيبه هاي مسئولان دانشگاه تهران و افشاي موارد جديد پاکسازي در ديگر دانشگاه هاي کشور، هدف مسئولان عاليرتبه جمهوري اسلامي براي اجراي بي سر و صداي برنامه "انقلاب فرهنگي دوم" را آشکارتر کرد.
به گفته فعالان فرهنگي و دانشگاهي در حال حاضر يکي از خط مشي هاي دولت، خالي کردن مراکز دانشگاهي از اساتيد مستقل و دگرانديش و وارد آوردن فشار فزاينده بر آنان براي اتخاذ سياست سکوت در مقابل برنامه بازنشستگي، بازخريد اجباري و اخراج به بهانه هاي مختلف است. در اين ميان اساتيدي که از دانش بيشتر، محبوبيت افزونتر در بين دانشجويان، و نفوذ و تأثير عميق تر اجتماعي برخوردارند، مشمول محدوديت و فشار بيشتري قرار مي گيرند.
در اين ميان نکته تعجب انگيز، انفعال جامعه دانشگاهي و فرهنگي و اساتيد مراکز آموزش عالي در برابر تجاوز به حقوق خود و هم صنفانشان است. در همين ارتباط سکوت معني دار انجمن اسلامي مدرسين دانشگاهها بيش از ديگر محافل پرسش برانگيز شده است.
حجت الاسلام عميد زنجاني به عنوان سمبل تحميل حوزه بر دانشگاه، در نخستين ماه هاي انتصابش به عنوان رئيس دانشگاه تهران، علاوه بر صدور دستور پاکسازي اين پرسابقه ترين مرکز آموزش عالي کشور از اساتيد پرسابقه، مرکز حقوق بشر دانشکده حقوق و علوم سياسي را نيز منحل کرد. مراکز حقوق بشر دانشگاه هاي بهشتي، علامه، و مفيد قم نيز به تبعيت از اين برنامه حساب شده اکنون تحت فشار قرار گرفته و در خطر انحلال قرار دارند؛ چرا که مسئولين جمهوري اسلامي، مراکز آکادميک حقوق بشر را شعبه انقلاب مخملي تلقي مي کنند.
در همين راستاست که پروژه بهانه جوئي شبه قانوني از اساتيد دگرانديش کماکان در دانشگاه تهران ادامه دارد. حسين بشيريه استاد تراز اول علوم سياسي کشور که به اتهام سه ماه غيبت حکم بدوي اخراجش صادر شده، به شدت تحت فشار است تا رفتاري مشابه شاهنده در پيش بگيرد. مسئولان دانشگاه تهران اگرچه زير فشار افکار عمومي، در گفت و گو با خبرنگاران رسانه هاي همگاني منکر اخراج بشيريه مي شوند و بحث امکان تجديد نظر خواهي را مطرح مي کنند، اما در پشت پرده به او فشار مي آورند تا براي جلوگيري از صدور حکم قطعي اخراج، شخصا تقاضاي بازنشستگي کند. در مورد هادي سمتي، با توجه به عضويتش در حزب مشارکت، وضع با ديگر اساتيد دانشگاه تهران تفاوت مي کند. احتمال صدور حکم قطعي اخراج، براي او که سن و سابقه اش به بازنشستگي تحميلي و فرمايشي هم نرسيده، بيشتر از ديگران است.
حجت الاسلام شريعتي ديگر روحاني تحميلي حوزه بر دانشگاه، در رقابت با عميد زنجاني، سه استاد موفق دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه به نام هاي دهکردي، دلاوري و گل محمدي را به اين بهانه که آنهاعضو هيأت علمي پژوهشي اند، به مرکز انتشارات دانشگاه علامه تبعيد و از تدريس محروم کرده است.
تازه ترين اقدام او، محروم کردن مرتضي مرديها و احمد خالقي از تدريس است. باوجود آنکه مسئولان دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه علامه و گروه مربوطه در تيرماه 86 از مرديها و خالقي جهت تدريس دعوت به عمل آورده بودند، و دانشجويان دکتري و کارشناسي ارشد نيز در دروس اين دو استاد پرطرفدار ثبت نام کرده بودند، اکنون فاش شده که به دستور مستقيم حجت الاسلام شريعتي کلاسهاي اين دو لغو شده است. جالب اينجاست که مرديها عضو هيأت علمي رسمي دانشگاه علامه است و جلوگيري از تدريس وي وجاهت قانوني هم ندارد.
پاکسازي ها و محدوديت هاي اعمال شده در مورد اساتيد دانشگاه تربيت مدرس، زمينه را براي جاپا بازکردن روحانيون زير نفوذ مصباح يزدي فراهم آورده است. گفته مي شود پس از ممنوعيت محسن کديور از تدريس در دانشکده فلسفه و تبعيد وي به مؤسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران، جاي او به يکي از طلاب مصباح يزدي سپرده شده است. به اين ترتيب گروه فلسفه دانشگاه تربيت مدرس که زماني شاهد تدريس اساتيد صاحب نامي چون سروش، ملکيان و کديور بود، اينک همانند اکثر نهادهاي جمهوري اسلامي به طور يکدست در اختيار طرفداران اسلام طالباني و شاگردان احمد احمدي و محمدتقي مصباح يزدي قرار گرفته است.
بر اساس شنيده ها مسئولان عاليرتبه وزارت علوم و شخص زاهدي، وزير دولت احمدي نژاد به عبدالکريم سروش پيغام داده اند که بايد هرچه زودتر بين دو گزينه تقاضاي زودهنگام بازنشستگي يا اخراج، يکي را انتخاب کند.
اين برنامه ها و پيگيري سياست "انقلاب فرهنگي دوم" از جانب دولت احمدي نژاد، نه تنها موجب مي شود که دانشجويان ايراني سال تحصيلي جديد را با محروميت از بهره بردن از محضر اساتيد آغاز کنند، بلکه خواه ناخواه سطح عمومي دانشگاه هاي ايران را نيز به صورت فزاينده اي پائين مي آورد. نگاهي به جايگاه در حال افول مراکز آموزش عالي ايران در جهان و منطقه، شاهد اين مدعاست. در جديد ترين آمار بين المللي رده بندي دانشگاههاي جهان، نام هيچ دانشگاه ايراني در بين هزار و چهارصد دانشگاه برتر جهان و دويست دانشگاه برتر آسيا و پنج دانشگاه برتر خاورميانه وجود نداشت

No comments: