Monday, September 17, 2007

زمانی برای انتخاب – اعتراض يا سکوت - فسير لس آنجلس تايمز از ترديد ايرانيان مقيم آمريکا

زمانی برای انتخاب – اعتراض يا سکوت
تفسير لس آنجلس تايمز از ترديد ايرانيان مقيم آمريکا - سه شنبه 27 شهریور 1386 [2007.09.18]
تونی باربزا
محمود سهيمی، استاد دانشگاه کاليفرنيای جنوبی می دانست به خاطر حرف هايش درباره لزوم تغييرات سياسی در کشور، با سفر به ايران در معرض خطر بازداشت و زندان خواهد بود.
همين تابستان بود که او سفرش را به ايران لغو کرد. او در نظر داشت برای يک سفر خانوادگی به ايران برود که بعد از زندانی شدن دوستش علی شاکری، کار خيلی خطرناکی بود. شاکری يک تاجر ميانه رو و يک فعال صلح طلب در ليک فورست بود.
سهیمی می گويد: "خيلی ها از رفتن به ايران می ترسند. آنها می گويند اگر مردی مثل شاکری را که هميشه طرفدار صلح و مذاکره بوده بازداشت کرده اند، پس ديگر چه کسی در امان است"
وضعيت شاکری، آمريکايی های ايرانی تبار که فعاليت سياسی می کنند را در برابر يک دو راهی قرار داده است: آيا با علم به اين که با رفتن به ايران زندانی می شوند بايد وارد تشکل هايی برای تغيير رژيم شوند؟ يا اينکه ساکت بمانند تا امکان ديدار از وطن را از دست ندهند؟
شاکری، يک تاجر59 ساله که نوشته هاي آزادی خواهانه اش درباره ايران در ايتنرنت دست به دست می شد، اکنون بيش از چهار ماه است که در زندان ايران به سر می برد. او در راه بازگشت از ديدار مادرش در ايران بود که بازداشت شد. مادر ش در همان روزها درگذشت.
اتفاقی که برای شاکری افتاد، جامعه ايرانی آمريکايی ها را شوکه کرد زيرا او به عنوان يک فعال صلح طلب ميانه رو و نه چندان فعال در کاليفرنيا محسوب می شد. او عضو هيئت مديره مرکز اشاعه صلح شهروندی در يو سی اروين بود که توجه بين المللی بعد از بازداشتش به او جلب شد. او يکی از چهار ايرانی آمريکايی باز داشت شده امسال در ايران بود. دو نفر از اين افراد تا کنون آزاد شده اند.
خانواده شاکری بدون سر و صدا برای آزادی او تلاش می کردند تا اينکه روز جمعه پسرش سکوت را شکست و از مقامات ايرانی خواهان آزادی پدرش شد.
تريتا پارسی، رييس شورای ايرانی آمريکايی ها ( يک گروه حقوق شهروندی در واشنگتن) می گويد: "قضيه شاکری واقعا همه را شوکه کرد. برخلاف بقيه، او در سطح کشور شناخته شده نبود. می شود اينطور گفت ديگر معلوم نيست چه کسی را هدف قرار گرفته اند و چه کسی را نه"
اين خبر خيلی زود در کاليفرنيای جنوبی، محل تجمع بزرگترين جامعه ايرانی های مهاجر، پيچيد. اغلب ايرانی هايی که پس از سرنگونی محمد رضا شاه در اينجا ساکن شده اند مقيم لس آنجلس غربی، سان فرانسيسکو و اورنج کانتی هستند و جمعيت آنها الان بالغ بر 500,000 نفر است.
آمريکايی های ايرانی تبار مانند کوبايی های ساکن فلوريدا و ويتنامی های ساکن اورنج کانتی به دنبال دگرگونی آزادی طلبانه هستند اما ايرانی ها تا کنون در برابر دولت خودکامه شان چندان موفق نبوده اند.
اما اين مانع ار فعاليت عده ای از آنها نمی شود تا پيامشان را از اين راه دور به کمک تلويزيون های ماهواره ای و امواج راديو و وب سايت ها به ايران بفرستند.
علی ليمونادی، کارگردان و تهيه کننده تلويزيون IRTV گفت او آدرس ایميل خودش را تا حالا سه بار عوض کرده زيرا تقريبا" 1500 نامه ويروسی در روز دريافت می کند. او عقيده دارد اين نامه های الکترونيکی را عوامل دولتی ايران می فرستند.
ليمونادی اولين بار در سال 1979 شروع به اعتراض کرده است زيرا فکر نمی کرده جمهوری اسلامی در ايران اين قدر دوام بياورد.
او يک ماه بعد از انقلاب وارد آمريکا شد و تصميم داشت يک سال بماند. او می گويد: "من اصلا" فکر نمی کردم اين انقلاب اين قدر دوام بياورد."
از طرف ديگر، سايرين تلاش کرده اند اقدامات خود را مخفيانه انجام دهند و برای تهران ناشناس باقی بمانند تا به اين ترتيب امکان رفت و آمد به ايران را هم داشته باشند.
موا، يک مهندس مقيم سانتا مارگريتا و يک شهروند با تابعيت دو گانه ايرانی آمريکايی است که نمی خواهد نام خانوادگی اش فاش شود تا برای مقامات ايران جلب توجه کند. او می گويد: "خيلی از ما که در ايالات متحده زندگی می کنيم آنچه را در ايران می گذرد دوست نداريم. اما هر چيزی که بگوييم بر ضد خودمان استفاده می شود."
او از ترس اينکه هنگام سفر به ايران برای ديدار از مادر و خواهرش بازداشت شود عهد کرده درباره سياست حرف نزند.
او می گويد: "اگر مادرم در آنجا کاری عليه دولت نکند و من هم اينجا صدای اعتراضم را برای عموم بلند نکنم، نبايد از چيزی نگران باشيم."
دوستان شاکری می گويند او هم دليلی برای نگران بودن نداشت. آنها شاکری را به عنوان يک فعال سياسی ميانه رو معرفی می کنند که هميشه راه حل های دور از خشونت را ترويج می کرد، و گاه به عنوان عامل رژيم مورد اتهام مخالفانش قرار می گرفت.
حسين حجازی، شاکری را به عنوان مهمان چندين بار در برنامه راديويی گل گشت که برای جامعه ايرانی ها پخش می شود دعوت کرده بود و در مورد او می گويد: "او از هر دو طرف ضربه خورد."
محمد علی دادخواه، يک وکيل مدافع حقوق بشر در ايران که با خانواده شاکری در ارتباط است و از او خواسته شده وکالت او را بر عهده گيرد، گفت که او نتوانسته برای امضاء اوراق وکالت شاکری را ملاقات کند. او هيچ اطلاعی از اتهامات وارده به شاکری ندارد.
او می گويد براساس قوانين ايران "هيچ کس را نمی توان برای مدت بيش از دو ماه در بازداشت نگه داشت مگر اينکه اتهامات جديدی عليه او اقامه شود."
يک سخنگوی دادگستری تهران که نخواست نامش فاش شود گفت پرونده شاکری هنوز تحت بررسی است و نمی تواند اتهامات او را در اختيار عموم قرار دهد زيرا "هنوز اثبات نشده که او جرمی مرتکب شده باشد."
او اضافه کرد: "اميدوارم سرنوشت پرونده او در آينده نزديک روشن شود."
دستگاه ديپلماسی بوش در ماه مه خواستار آزادی شاکری و سه نفر بازداشتی ديگر شد و وزارت امور خارجه آمريکا هم بازداشت افراد با تابعيت دوگانه را نمونه بارز آزاررسانی در دوره رياست جمهوری محمود احمدی نژاد خواند.
در همين تابستان به ايرانی آمريکايی ها هشدار داده شد که برای سفر به ايران محتاط باشند اما در عمل تعيين مقدار اين سفرها خيلی مشکل است زيرا تعداد آن اصولا" کمتر شده است.
کسانی که از دهها سال پيش به کشورشان سفر نکرده اند و تصميمی هم برای رفتن به آنجا تا زمانی که رژيم سر کار است را ندارند بيشترين اعتراض ها را به حکومت می کنند.
عباس ميلانی، مدير مطالعات ايران در دانشاه استنفورد، می گويد: "چيزی که الان وجود دارد يک فرمانروايی جديد از ترور است. هدفی که برای شکستن پل ميان روشنفکران ايرانی و توده مردم برقرار شده است."
خانه ميلانی در محوطه دانشگاه پر از يادگارهای سرزمين مادری است: تابلوهای نقاشی ايرانی و قاليچه های ايرانی. او برای پسرش چلو کباب درست می کند و به موسيقی گروه راک ايرانی کيوسک گوش می دهد.
هرچند او آرزو می کند کشورش را که در آنجا يک متخصص ملی خوانده می شود دوباره ببيند اما از سال 1987 به خاطر احتمال دستگيری به ايران باز نگشته است.
او می گويد: "من به مصونيت به شرط خود سانسوری بهايی نمی دهم."
مريم خسروی، يک نماينده خدمات اجتماعی در شهر اروين، می گويد من دانسته تصميم به کار در خدمات شهروندی در اورنج کانتی گرفتم و بهای آن ممکن است نديدن خانواده بزرگش در ايران باشد.
او می گويد تصاويری مانند عکس روی ديوار دفتر خسروانی در فوانتين ولی که او را در کنار کلينتون، رييس جمهور سابق ايالات متحده، و هيلاری کلينتون، نماينده سنا، نشان می دهد به طور بارزی نشان می دهد ايرانی ها از ارتباط با چه چيزهايی بيزار هستند.
او می گويد: "احساس غم انگيزی است وقتی می دانی قادر به بازگشت به سرزمين مادری ات نيستی. اينطور نيست که اسم من در يک ليست سياه است اما اين هميشه يک ريسک است به کشوری سفر کنی که تضمينی برای امنيت در آن نيست."
منبع: لس آنجلس تايمز – 17 سپتامبر 2007

No comments: