Sunday, September 16, 2007

از بازداشتي هاي خرم آباد خبري نيست

از بازداشتي هاي خرم آباد خبري نيست
دستگيري به جرم بحث در مورد حقوق زنان - دوشنبه 26 شهریور 1386 [2007.09.17]
فريبا صراف
از ميان 25 بازداشت شده کارگاه آموزشي کمپين يک ميليون امضا در خرم آباد، هنوز 3 نفر در زندان به سر مي برند که خانواده هاي آنان هيچ اطلاعي از وضعيت شان ندارند.
به نوشته سايت تغيير براي برابري اين 25 نفر روز دوشنبه در جريان يک گردهمايي در ارتباط با کمپين يک ميليون امضا در خرم اباد بازداشت شدند. جريان اين بازداشت چنين گزارش شده است: "پنجشنبه ساعت 6 صبح 21 شهريور ماه منصوره شجاعي، جلوه جواهري، زارا امجديان و نفيسه آزاد از اعضاي کمپين يک ميليون امضا براي برگزاري کارگاه حقوق زنان وارد خرم آباد شدند و در منزل ميزبان، [رضا و مهتاب دولتشاه] که از فعالان اجتماعي خرم آباد و علاقه مندان به کمپين يک ميليون امضاست مقدمات برگزاري کارگاه را فراهم کردند".
اولين جلسه اين کارگاه صبح جمعه برگزار شد، اما: "هنوز بخش معرفي کمپين و شرح تاريخچه جنبش زنان در ايران تمام نشده بود که حدود ساعت 11. 40 دقيقه در به شدت کوبيده شد. وقتي بهمن آزادي همسر يکي از شرکت کنندگان در را به روي آنان باز کرد، 10 پليس مسلح با لباس نظامي و شخصي و 3 پليس زن با خشونت وارد خانه شدند و از همان آغاز، به وي حمله کرده و با قنداق تفنگ ولگد او را مورد ضرب وشتم قرار دادند. درميان بهت و حيرت 25 شرکت کننده کارگاه، پليس با خشونت و بي حرمتي به همه زنان ومردان حاضر که به آرامي و جديت به مطالب کارگاه گوش سپرده بودند آنها را به دو اتاق راندند. در يک اتاق به خشن ترين شيوه زنان را برهنه کردند و تمام بدن آنها را مورد بازديد قراردادند و در اتاق ديگر مردان را. علاوه بر اين، تمام وسايل شخصي صاحبخانه و ميهمانان را به هم ريخته و تجسس کردند. همه اين کارها با اهانت و توهين زياد به شرکت کنندگان همراه بود".
عاقبت "پس از يک ساعت توهين و تجسس و ضرب وشتم و ضبط وسايل شخصي، تعداد زيادي دستبند آوردند. ابتدا به دست مردان دستبند زده و آنها را از خانه خارج کردند، با فريادهاي اعتراض آميز زارا امجديان و حمايت بقيه اعضاي کمپين، زنان از دستبند زدن امتناع کردند. شرکت کنندگان در کارگاه هنگام خروج از منزل درکمال تعجب با جمعيتي رو به رو شدند که پليس به آنان گفته بود که اين افراد به خاطر «راه انداختن بساط لهو و لعب» بازداشت شده اند!ميني بوس هاي حامل بازداشت شدگان به سمت کلانتري خرم آباد و بازداشتگاه معتادان و قاچاقچيان به راه افتاد و سرنشينان خود را در آنجا پياده کرد. بي احترامي و هتک حرمت و گاه تهديد به ضرب وشتم و دستبند و... غيره چاشني اين گرد هم آيي اجباري بود. "
يکي از دستگير شدگان ادامه ماجرا را چنين تشريح کرده است: "مردان را به جاي ديگر بردند و ما را که 14 زن بوديم در راهروهاي باريک و تاريک کلانتري مدتها بدون تکليف نشاندند. بالاخره حاج آقاي قاضي پرونده وارد شد و مواردي را يادآوري کرد از جمله «شما همان زن هايي هستيد که مي خواهند به جاي يک شوهر 4 شوهر داشته باشند و... يا بيچاره زنان خرم آباد که شما مي خواهيد آنهارا آگاه کنيد». سپس زنان بازداشت شده را در دو سلول 3 متري به زور چپاندند. يکي از دختران جوان مبتلابه آسم حالش به شدت وخيم بود و وقتي درخواست پزشک مي شد مي گفتند «صبر کنيد. الان کارتان تمام مي شود». بالاخره ساعت 3 بعدازظهر عده اي با ميز و صندلي آمدند و راهروهاي تاريک وباريک را تبديل به اتاقهاي بازجويي کردند. زنان را دوتا دوتا از سلول هاي تنگ و کوچک صدا کرده و مورد بازجويي قرار مي دادند. آنها مطالبي راجع به بيوگرافي خودمان، کمپين، نحوه آشنايي مان با صاحبخانه سوال مي کردند. "
در ادامه اين گزارش مي خوانيم: "پس از بازجويي، زنان را مجددا با ميني بوس و اين بار با سرهاي پايين به محل ديگري بردند: «مرتب تهديد مي کردند مبادا بيرون را نگاه کنيد. اگر سرتان را بالا ببريد حتما توسري محکمي مي خوريد!!» مکان بعدي مربوط به اداره اطلاعات بود. هر 14 نفر را در اتاقي بزرگ و روشن کنار هم نگهداشتند. تا ساعت 4. 30 هيچ خبري نشد تا اين که کم کم با اصرار خودمان و به در کوبيدن و صداکردن نگهبان ها، يکي يکي براي بازجويي مجدد رفتيم. پس از بازجويي از همه، به ويژه از زنان خرم آبادي مي خواستند که تعهد دهند ديگر در جلسات غير قانوني وبدون مجوز شرکت نکنند، و به اعتراض آنان که اين جلسه اصلا غير قانوني نيست توجه نمي کردند و مي گفتند کارشان قانوني است. البته اعلام مي کردند که طبق ماده 498 قانون جزا حتي اگر درخانه خودتان بخواهيد جمع شويد بايد مجوز داشته باشيد. و ما هم مرتب متذکر مي شديم که اما طبق ماده 27 قانون اساسي حتي در خيابان هم مي توان بدون مجوز به برگزاري جلسات مسالمت اميز و بدون حمل اسلحه اقدام کرد".
به نوشته سايت تغيير براي برابري "آخرين سکانس اين برنامه برگزاري شوي اعتراف... بود: «همه زنان را در اتاقي نشاندند و عده اي با دوربين فيلمبرداري وعکاسي داخل اتاق شدند و آقاي قاضي که فرد معممي از اهالي اصفهان بود و همچنان معتقدبود که هدف ما اختيار کردن 4 شوهر براي خودمان ويک زن براي همسرانمان است، پس از آنکه ما را به عنوان فريب خوردگان کمپين و فريب خوردگان آقاي دولتشاه نصيحت کرد، از همه دعوت کرد که به سخنان رضا دولتشاه گوش دهيم. بعد دو مامور رضا دولتشاه را که با چشمان متورم و قرمز و پاهاي لرزان شباهتي به آقاي دولتشاه که ما روز گذشته با او آشنا شده بوديم نداشت، آوردند. روي صندلي نشست و گفت از اينکه اعضاي کمپين را به خانه اش دعوت کرده است و اين مشکلات به وجود آمد عذر مي خواهد. "
به اين ترتيب رضا دولتشاه که جرم او"پيگيري مطالبات صنفي کارگران و زحمتکشان" است، همراه با بهمن آزادي و خسرو نسيم پور در زندان باقي ماندند و بقيه آزاد شدند. عاقبت پس از سه روز بي خبري،خانواده هاي اين سه نفر براي پيگيري وضعيت آنها به دادگاه مراجعه کردند اما به آنها گفته شد "خبري ندارند". به همين علت آنان ديروز جلوي دادسراي خرم آباد تجمع کردند و سرانجام اجازه ورود به دادستاني را يافتند، اما در آنجا نيز بعد از چند ساعت معطلي،مسئولين از سرنوشت سه دستگير شده مزبور اظهار بي اطلاعي کردند.
يکي از بستگان خسرو نسيم پور مي گويد: "دادستان کاملا اظهار بي اطلاعي کرد و گفت هنوز پرونده اي براي او نفرستاده اند. او ما را به معاونت دادستاني ارجاع داد و آنجا هم جوابي نگرفتيم. معاون دادستان گفت حتما آنها به خاطر گرايشات شان نگه داشته شده اندو ما هم گفتيم مگر تفتيش عقايد آزاد است؟ او درنهايت ما را بيرون کرد و گفت بريد فردا صبح بياييد تا فردا خبر قطعي را مي دهيم. "
خواهر رضا دولتشاه هم مي گويد: "رضا و خسرو هر دو ميگرن دارند و دارو مصرف مي کنند. هرچه اصرار کرديم که داروهايشان را به آنها بدهيد اهميت ندادند. "
به اين ترتيب اين سه نفر نيز به جرم " برگزاري يک کارگاه آموزشي در خانه اي کوچک و با عده اي محدود در مورد قوانين نابرابر همچون تعدد زوجات، شهادت، ديه نابرابر و..." امروز چهارمين روزدستگيري خود را پشت سر مي گذرانند بي انکه "خانواده هايشان هيچ خبري از وضعيت و مکان بازداشت شان" داشته باشند
.

No comments: