Tuesday, September 04, 2007

جستجوی کاذب برای یک اسلام حقیقی - تانر اديس


جستجوی کاذب برای یک اسلام حقیقی - تانر اديس
جستجوی کاذب برای یک اسلام حقیقی
Free Inquiry, Aug - Sep 2007

Taner Edisتانر ادیس

برگرفته ازمجله تحقیق آزاد، اوت- سپتامبر۲۰۰۷
برگردان: زهره شیشه
zshisheh@hotmail.com

سردبیرمجله: تانرادیس متولد ترکیه واستاد فیزیک دردانشگاه ایالتی ترومن است. آخرین کتاب او« علم و دین در اسلام، توهمی از سازگاری» {۱} نام دارد ( انتشارات پرومتوس، ۲۰۰۷ ).

ما اغلب اسلام را بعنوان یک دین جهانی که اکثرا با خشونت سیاسی ، فقر، و نبود آزادی های فردی ارتباط نزدیکی دارد می بینیم. اسلام تنها سرسپردگی بی چون وچرا به وحی را تبلیغ نمیکند ، بلکه بطورخاص تحمل هیچ منتقدی را هم ندارد. هرناظرنزدیک به سرزمین های اسلامی میتواند لیست مخوفی از محققینی را که از قرآن برداشت غیر سنتی دارند، یا معلمان علمی را که از تئوری تکامل دفاع میکنند، و حتی افرادی که به خاطر انتقاد علنی به اسلام ترور شده اند گردآورد.

بشردوستان سکولار{۲} عموما ازشک گرائی درمورد اسلام دفاع کرده اند. ابن ورّاق {۳. نویسنده هندی تبارکتاب « چرا من یک مسلمان نیستم»} مرتبا درباره تحقیق آزادانه که توجه فراوانی را به انتقاد قرآنی بر می انگیزاند مینویسد. زمانی که منتقدی مانند ایان هیرسی علی {۴. فمینیست اهل سومالی} اظهار داشت که مسلمان های محافظه کار چگونه با زنان رفتار میکنند، انسان گرایان نوعا با آن موافقت نشان دادند. و زمانی که سلمان رشدی درباره فقدان آزادی های فردی در کشورهای مسلمان برای سکولارها سخن میگفت، وغربیها را هم مورد انتقاد قرار میداد که چگونه از ترس خشونت تحت لوای نسبیت فرهنگی دست به سانسورمی زنند، میدانست که جمعیت همفکری را مورد خطاب قرارداده است. انسان گرایان سکولار به پرسش و تفحص آزاد {۵} اهمیت زیادی قائل اند، و دریافته اند که امروزه بسیاری ازتهدیدات علیه این آزادی از جانب اسلام است.

با وجود این، همه انسان گرایان سکولار درباره اسلام دید روشنی ندارند. در حین دفاع از تحقیق انتقادی، بسیاری از سکولارها علاقه مند به تجسمی ساده انگارانه از جهان اسلام اند. بعضی ازادبیات سکولارتوده پسند که با اسلام مخالفت اند، از بحث و جدل های مسیحی و محافظه کاران جدید به سختی قابل تمیزند. سکولارها برای یافتن معظل عقیدتی که بلاواسطه سبب اینگونه مشکلات برای مسلمان شده است اصرار زیادی داشته اند. از اینرو، بسیاری ازاین نقادان و کارشناسان چنان اغوا شده اند تا ضرورتا یک "اسلام حقیقی" را به رسمیت بشناسند که در تضاد با دلیل و ارزشهای آزادی خواهانه است.

درحال حاضر، نمیتوان انکار کرد که اکثرکشورهای اسلامی مناطق مصیبت باری برای روشنفکری اند. من در ترکیه بدنیا آمده ام و در همانجا درس خوانده ام و هم اکنون دریک دانشگاه امریکائی مشغول تدریس فیزیک هستم، از اینروعلاقه خاصی به رابطه رنج آورجهان اسلام با علوم مدرن دارم. درکتابم بنام علم و دین در اسلام، توهمی از سازگاری، منظره ملال انگیز زندگی روشنفکری مسلمانی رابه تصویر کشیده ام. باروری علمی مسلمانی بسیار ضعیف است. مسلما اگر مسلمان ها دیگر چیزی نداشته باشند تا به علم بدهند، سایر جوامع علمی دنیا بسختی متوجه کارآنها می شوند. بعلاوه، فرهنگ های مسلمانی نسبت به چشم انداز علمی مدرن مهر دو گانگی خورده اند. در نتیجه، اسلام عقاید دروغین علمی {۶} بسیار قدرتمندی را پرورش میدهد. تعداد قابل ملاحظه ای ازمسلمان ها از هر ملیت و فرقه ای فکر میکنند که پیشرفت های علمی و تکنولوژی مدرن در قرآن پیش بینی شده است. تئوری تکامل معمولا در آموزش علمی بسیاری از کشورهای اسلامی غایب است. ترکیه یک جنبش آفرینشی {۷} بسیار پیروزمندی را بدنیا آورده است. بعضی از مسلمان های دین دارروشنفکرادعا کرده اند که فیزیک و بیولوژی بر اساس طرح الهی است و جامعه شناسی و تاریخ هم بر پایه عقیده به وحی بنا شده اند. چنین عقاید ساختگی- علمی از طرف اساتید دانشگاه و همچنین رهبران مذهبی حمایت میشود. مسلمان های آزاد اندیش دوست دارند که دینشان را دوباره تفسیر کنند، ولی آنها ازرونوشت های مسیحی شان {دربازنگری دینی} بسیار نامصمّم ترند.

بنابراین، طبیعی است که بپرسیم که آیا اسلام با علم سرناسازگاری دارد. یهودی ها و مسیحی ها به جز بنیاد گرایان در مقایسه با همتاهای مسلمان شان رابطه کمترستیزه جویانه ای با نهادهای علمی دارند. ورای تعلق خاطر به عوامل ما فوق الطبیعه و متون مقدسّه، احتمالا مسئله ویژه ای در مورد اسلام وجود دارد که مانع تفکرعلمی میشود.

بسیاری ازمنتقدین اسلام اینچنین می اندیشند. آنها چنین استدلال میکنند که اصول اسلامی بی اعتمادی به واقعیت را ترویج میدهد، و آنها این اصول را در متون مقدس اسلام یا درقرائت های کلاسیکی که ادامه آن مسیر جریان اسلام تا به امروز راتعریف میکند می یابند. به عنوان مثال،رابرت اسپنسر{۸}، نویسنده شناخته شده ضد اسلامی، در اسلام آشکارشده {۹} به سال ۲۰۰۰، سئوالاتی پیرامون سریع ترین دین درحال گسترش انتشارداد که ازقرآن؛ سوره مائده آیه ۶۴ چنین نقل قول میکند-ـــ " و یهودیان مدعی شدند که دست خدا بسته است، دست خودشان بسته باد، و به خاطر این سخن که گفتند لعنت بر آنان باد..."ــــ و آن را به مثابه مخالفت با عقیده یهودی و مسیحی در مورد جهان آفریده شده که بر اساس قوانین عمل میکند تعبیر میکند. برای اسپنسراین بدین معنی است که اسلام یک جهان قانون مند و عقلائی را نمی پذیرد، و در نتیجه با علم در تضاد است.

اما آیه ۶۴ سوره مائده درباره جهان قانون مند نیست؛ بلکه درباره نزاع ازیادرفته با یهودیان برسراقدام به جلوگیری از اعمال غیر اخلاقی است. بله، متفکرین اسلامی قرون وسطائی بروی قدرت مطلقه و آزادی کامل خدا تاکید داشتند تا آنجا که انکار میکردند که بلایای طبیعی حکمتی سوای ازخواست خدا است. آنها منابع مقدس اسلامی را بر همان مبنا تفسیر میکردند. و البته این ممکن است بی اعتمادی دینی به دانش سکولار را باعث شده باشد. ــــ بهرحال، بطرز فاحشی گمراه کننده خواهد بود اگر بگوییم که قرائت قرون وسطائی درست آن چیزی است که ضرورتا از قرآن برداشت میشود ومانع پیشرفت علمی است. درعمل، امروزه هیج مسلمانی با برداشت اسپنسرازقرآن موافق نیست.

شاید بهتر باشد اسپنسررا کنار بگذارم،زیرا که حمله های او به اسلام در خدمت وظائف مسیحیت است. اما بسیاری از منتقدان سکولاردر مورد اسلام از جمله سکولارهای درون جهان اسلام هم دیدگاه های ساده انگارانه ای دارند. به عنوان نمونه، متهم کردن غزالی بزرگترین محقق سنی به عقب افتادگی روشنفکری مسلمانی موضوع رایجی است. در حدود نهصد سال پیش، غزالی فلسفه یونان را محکوم کرد و استدلال انسانی را درفهم مقاصد الهی بی اعتبار دانست. بنابر این مسیراصلی اسلام سنی تاثیرو نفوذ غزالی را منعکس کرده و علم را سست می انگاشت. حال اغلب سکولارها و مسلمانان آزادیخواه چنین استدلال میکنند که اسلام نیاز دارد جنبش عقلائی ای چون جنبش معتزله ، که در قرن نهم فعال بوده است، را احیا نماید. این هم به لحاظ تاریخی نظریه خامی است.

چنین منازعات عقیدتی قرون وسطائی برای درک رابطه پیچیده میان علم واکثردیدگاه های اسلام مدرن نیزسودبخش نیست. بحث های مربوط به غزالی ویا معتزله گسستگی حائزاهمیت میان علم مدرن و تمام افکار گوناگون قرون وسطائی را تیره و مبهم می سازد. بعلاوه، تاکید بر دیدگاه های قرون وسطائی که علم و استدلال را بی اعتبار می شناسد، این را که چگونه اکثرمسلمانان بویژه در دو قرن گذشته مصمم شده اند تا به غرب در علم و تکنولوژی برسند را نادیده میگیرد. ادبیات مدرن اسلامی پر از تحسین و ستایش علم و استدلال است؛ مسلمان ها اغلب براین ادعا که اسلام دین کاملا عقلائی است واز اینرو پرسش گری علمی را مورد پشتیبانی قرار داده است پامی فشارند.

جنبش نور{۱۰} را در نظر بگیرید که بطور ریشه ای در تمامی اشکال ساختگی ودروغین علم در ترکیه حضور دارد. این جنبش تخیلات خام علم- در- قرآن {۱۱} را تبلیغ میکند، مانند این عبارت که آیه های قرآن علم ستاره شناسی مدرن را ازقبل پیش بینی کرده است. نویسنده گان «نور» به شیوه ای شبه روانشناسی {۱۲. مانند تله پاتی که بلحاظ علمی غیر قابل توضیح است} از واقعیت قلمرو عالم روحانی دفاع میکنند. واین جنبش ابزار پیشرفت و گسترش اسلام «آفرینشی» بوده است، که این اواخر از ترکیه آغاز شده و محبوبیت جهانی یافته است. تاکنون دانشمندان جامعه شناسی که جنبش نور را مورد بررسی قرار داده اند، بروی چگونگی تمایل این جنبش به علم وهمچنین چگونگی نگاه مثبت آن به علم و تکنولوژی تاکید داشته اند. در حقیقت هم این دلیل مهمی است برای این که چرا جنبش نورعلم کاذب را ترویج میدهد. هر کسی که تلاش دارد تا رابطه خالص میان علم و اسلام را توضیح دهد، باید به چگونگی فهم مسلمان های مدرن ازعلم و سنتهای مذهبی شان نگاه کند، یعنی جستجو درباره جریانات مدرن مذهبی مانند جنبش نور. همانطور که در قرون وسطی تلاش میشد تا معصیت اولیه را بجای دلیل بنشاند، به طریق مشابه اصرار میشود که اسلام مستقیما از متون مقدس منشا میگیرد.

امروزه، بی شک توجه به اسلام به این روشی که عملا به آن رفتار میشود دارای اهمیت ویژه است، نه تمرکز بروی قرآن یا عقاید ایده آلیستی اسلام کلاسیک. هم منتقدین و هم مدافعین بطور یکسانی اسلام را بعنوان یک نهاد بهم مربوط، دارای موجودیت تثبیت شده ( یا به عبارتی باعظمت) متصل به وحی اولیه و تمدن کلاسیک استوار بر پایه همان وحی ترسیم میکنند. این تصورمواجهه وحشتناک اسلام با غرب مدرن را نادیده می گیرد. در شهرهای پر جمعیت کشورهای اسلامی امروز، اسلام در هم ریخته و پرازهرج و مرج بنظر میرسد، چنان که به جریانات متعددی منشعب شده است که تلاش میکنند تا تکه های متفاوت میراث مذهبی را به هم متصل کرده تا شکل جدید و مدرنی از اسلام بیافرینند. اسلام همواره در حال ساخته شدن است. ما می توانیم موضوعات معمولی را بشناسیم، و خیلی اوقات معقول است تا درباره جریان اصلی عقاید اسلامی سخن گفت که با نقطه نظرات اقلیت در تناقض است. اما هیچ "اسلام حقیقی" که بتواند توسط لیستی از خصوصیات اساسی بطور کامل تعریف شود وجود ندارد. متفکرین مذهبی مسلمان غالبا تلاش دارند تا درباره اسلام راستین صحبت کنند، معمولا برداشت و قرائت رقیب ، که او هم ادعا دارد که اسلام راستین را ارائه میدهد، را تقبیح میکنند. گهگاهی هم، این صاحب نظران به اینکه چه کسی مرتد و بدعت گذار است به اجماع میرسند.البته مدرنیزاسیون هم بنوبه خود ساختار سنتی حکومت مذهبی را تخریب کرده است. مهندسی که فاقد تعلیمات مذهبی سنتی است، راحت ترمیتواند یک بحث مدنی جمعی جهت بررسی منابع مقدس و یافتن رهنمود معاصررا تاب بیاورد. «اسلام حقیقی» زاهد وریاکارترازاسلام درواقعیت است.

بنابراین نگرانی علم ،بحث درمورد یک اسلام مجرّد نیست، بلکه یک چشم انداز پیچیده وگاهی فراترازجهت یابی های جدید مذهبی است. پرسش های تفکربرانگیزبه تداوم ضعف فرهنگی علم در شرایط تحولات سریع دینی معطوف است. برای اسلام ضروری نیست که از سازگاری آزادانه با علم جلوگیری کند. دین می تواند تغییر کند و اینکه چگونه تحول می یابد بیشتربستگی به روابط واجبارهای تاریخی دارد تا به ماهیت و ذات نظری دین. باوجود این، چشم اندازبهبود رابطه میان اشکال توده پسند اسلام وعلم مدرن همچنان متروک و غم افزا به جا مانده است.

بیشتر چیزهایی که من درباب علم میگویم بطور کلی برای انتقاد از اسلام هم بکار میرود. بیشتراوقات، ما در جستجوی اسلام حقیقی هستیم. برای مثال، ترجمه های قرآن امروزه زیاد بفروش می رسد، اغلب به این دلیل که غربیها تصمیم دارند تا با کنکاش درمقدس ترین متن مسلمان ها در مورد اسلام تحقیق کنند. من فکر میکنم که این دربیشتر اوقات سردرگمی ببار میاورد. قرآن میتواند متن بسیار نامنظم و بیشتر اوقات ناروشنی باشد. و بدون زمینه ای که حداقل آشنائی پایه ای با فرهنگ دینی مسلمان ها را در اختیار قرار دهد، تنها خواندن قرآن معمولا کمکی به درک اسلام نمی کند. تلاش برای سنجیدن اسلام با نشستن و خواندن آن یک اشتباه است بویژه اگر با این ایده انجام شود که قرآن کلید اسلام راستین است که مورد تصدیق اکثریت مسلمانان می باشد. متاسفانه، برخی ازسکولارهای جدید که منتقد اسلام اند هم همین اشتباه را مرتکب می شوند. انگشت نماترین آنها سام هریس{۱۳} است که در پایان دین {۱۴} خود به سال ۲۰۰۴، اسلام را بعنوان دین خشونت تصویر میکند.اوبرای اثبات ادعایش، لیست چند صفحه ای از آیه هائی قرآن را معرفی میکند که وعده مجازات سادیستی ناباوران به زندگی بعد از مرگ را میدهد و جنگ با کافران را بر می انگیزد و به شکل دیگراعمال شاقه و خشونت را توصیه میکند. هریس فرض می کند که قرآن خود را بازگو میکند و این مردمی که ذهنشان با متن بنیادی خشونت آمیز شکل گرفته است احتمالا تمایل به خشونت دارند.

اکنون شکی نیست که قرآن حاوی مطالب زیادی است که با توجه به استانداردهای آزادی خواهانه منزجر کننده اند. وبسیار آزاردهنده است که جنبش هائی که بروی جهاد علیه کافران تمرکز داده اند قدرت گرفته اند. اما قرآن خود را بازگو نمیکند. اکثریت بزرگی از مسلمان ها خیلی به ندرت رابطه مستقیمی با قرآن دارند. یک مسلمان نوعی احتمال کمی دارد که سواد عربی کلاسیک داشته باشد، و استفاده از ترجمه ها هم تجربه زندگی روزمره نیست. مسلمان های معمولی شدیدا به مربیان مذهبی، فرامین صوفی ، انجمن های برادری مشابه، فرمان روحانیت رسمی، و دیگر نهادهای واسطه محلی خود وابسته اند. آنها قرآن را مقدس نگاه می دارند، اما درک آنان از آنچه که قرآن امر می کند از فرهنگ مذهبی محلی شان می آید. برداشت آنها از میان صافی سنت های رسمی و غیرجذاب و نیازهای غیرخشونت آمیز زندگی روزمره شان میگذرد. حتی بنیادگرایان که بطورنمایشی از روایات متداول می گذرند تا به متون اصلی برگردند، نیز چنین کاری نمی کنند. آنها مطالعات گوناگون مدرن را شرعی میکنند به خیال برگشت به خلوص. این همبستگی با ماست مالی کردن اسلام به عنوان "دین صلح" نیست. امروزه، همانطورکه اشکال خشونت آمیز تعصب دینی در برابر مسلمانها قرار دارد، شیوه های متعادل مشغولیت سیاسی هم موجودند. جهاد قلمرو مشروعی در اسلام است ولی نه کمترازسکوت گرائی (وابسته به فرقه متصوفه سکوت){۱۵}. لیکن هیچ بحثی که با ارائه آیات خشونت بار قرآن، ادعا کند که بدلیل وجود این آیات خشونت بار، پس مسلمان های معتقد الزاما باید به خشونت روی بیاورند را نباید جدی گرفت.

دلم میخواهد که دیدگاه های هریس را نادیده بگیرم، بویژه که او حتی ابتدائی ترین کارکه مشورت با چند منبع تحقیقاتی است را پیش از نگاشتن این بحث نظری انجام نداد. اما او در میان سکولارها دارای محبوبیت است. بسیاری از سکولارهائی که تحت تاثیرهریس قرارگرفته اند برنقطه نظرات مشابهی درباره اسلام اصرار می ورزند. بهمین دلیل من نگرانم که چنین طرز برخوردی همه گیر شود، یعنی این که بسیاری از سکولار های غربی گرفتارسوتفاهم خطرناکی درباره اسلام شوند، و شاید هم حتی بطور کلی در مورد مذهب به این اشتباه بیافتند. مشخصا، یک دیدگاه سکولارغیرقابل انعطافی درباره مذهب وجود دارد که مانع میشود تا ما به جستجوی اسلام حقیقی برویم. قرآن غالب اوقات متناقض، مبهم، و قدیمی است که با معانی برآمده ازتلاشهای تفسیری جوامعی که آن رامقدس میدانند و تلاش می کنند تا بر اساس نیازهای فعلی زندگی شان به آن معنا بخشند در تناقض است. مسلمان های معتقد مجبورند به اسلام راستینی اعتقاد داشته باشند که سنجش اجابت و کج رفتاری است، یعنی یک واقعیت الهی که بوسیله قرآن آشکار میشود. مربیان مذهبی مسلمان مجبورند به دنبال ارتدوکسی بروند ودائما از اینکه چرا حتی مسلمان ها هم از اسلام راستین بی خبرند شکایت کنند. کسانی از ما که وحی را نمی پذیریم، پس دیگر، نیازی به جستجوی اسلام راستین ایده آل نداریم. ما باید ازاین عادات فکری که ما را بر می انگیزاند تا بدنبال یک دین حقیقی موجه بگردیم دست بکشیم، به جای آن، بیشتروحشی گری را محکوم کنیم تا اینکه برالهیت صحه گذاریم . دین یک فعالیت انسانی است، و آن چیزی که ارزش توجه ما را دارد تنوع دین در تجربه واقعی است.

بشردوستان سکولارمدافع علم اند و ازنقد اسلام حمایت زیادی بعمل آورده اند؛ آنها از آزادی پرسش گری حمایت کرده اند. و بعنوان یک کافر بی خدا، یک دانشمند، و یک منتقد اسلام، از این پشتیبانی سپاسگزارم. اما ما سکولارها هم نقاط کور خودمان را داریم، همان روایت تنبلی روشنفکری خودمان. پذیرش چهارچوبی برای یک " اسلام راستین" یکی از این خطاهاست ولی ما می توانیم بهترعمل کنیم.

توضیحات درون کروشه ها {} از مترجم است.

1. Taner Edis, An Illusion of Harmony: Science and Religion in Islam, Prometheus Books 2007
2. Secular Humanist
3. Ibn Warraq, Why I Am Not a Muslim, Prometheus Books, 1995
4. Ayaan Hirsi Ali
5. Free Inquiry
6. Pseudoscientific Beliefs
7. Creationist Movement
8. Robert Spencer
9. Islam Unveiled, 2000
10. Nur Movement
11. Science- in-the-Qur’an
12. Parapsychology
13. Sam Harris
14. The End of Faith, 2004
15. Quietism

No comments: