Sunday, September 16, 2007

آيا حمله به ايران در دستور کار است؟

آيا حمله به ايران در دستور کار است؟
تحليل ميدل ايست آن لاين - دوشنبه 26 شهریور 1386 [2007.09.17]
امانوئل والرشتاين
ايران بار ديگر به راس خبر ها بازگشت. تقريبا هر روز شاهد محکوم شدن ايران توسط مقامات رسمي آمريکا هستيم که اين موضوع يکي از نشانه هاي نزديک شدن زمان حمله به ايران است. ما هر روز درباره آمادگي نيروي دريايي و هوايي آمريکا براي حمله، مطالبي مي خوانيم. آيا اين اتفاق خواهد افتاد؟ و آيا اين اقدام عقلاني است؟
عقلاني بودن حمله به ايران بستگي به عوامل زيادي دارد. پس يهتر است ابتدا عواملي را تحليل کنيم که چنين پيشنهادي را مطرح کرده اند و همچنين کساني که در داخل دولت آمريکا با اين پيشنهاد مخالفند. بعد به عواقب احتمالي حمله قريب الوقوع بپردازيم. به نظر مي رسد که دو گروه عمده در جهان طرفدار حمله آمريکا به ايران هستند: ديک چني و دوستانش و دولت اسرائيل و دوستانش.
اسرائيلي ها هرگز اين مسئله را که ايران به سرعت در حال دستيابي به سلاح اتمي است و اين موضوع خطري بزرگ براي اسرائيل است را کتمان نکرده اند. آنها اميدوارند که کسي به تاسيسات اتمي ايران حمله کند. آنها ترجيح مي دهند که اين کار را آمريکا انجام بدهد تا خودشان، چون اين اقدام ضرر کمتري را متوجه سياست هاي اسرائيل مي کند. اما در عين حال اسرائيل تهديد کرده است که اگر آمريکا بزودي به ايران حمله نکند، خودشان دست به اين کار خواهند زد. از نظر اسرائيل اين اقدام مي تواند مانند حمله به تاسيسات اوزيراک عراق در سال 1981، موفقيت آميز باشد. اين هدف آنقدر براي اسرائيل مهم بود که طبق گزارش هايي که اخيرا منتشر شد، اسرائيلي ها در سال 2003-2002، آمريکا را تشويق مي کردند که قبل از حمله به عراق، به ايران حمله کند.
احتمالا هدف چني با اسرائيل متفاوت است. او و دوستانش معتقدند که حمله به ايران کمتر از حمله اسرائيل به عراق در سال 1981، موفقيت آميز خواهد بود.چني احتمالا انتظار دارد که حمله به ايران دورنماي جديدي روبروي جمهوري خواهان در سال 2009 قرار مي دهد، اين اقدام مي تواند نظامي شدن آمريکا را در داخل کشور جلو بياندازد، رئيس جمهور را قوي تر کنند و آزادي هاي مدني را تضعيف کند. اگر هدف ها همين باشد، مزيت هاي محدود حمله به ايران باعث مي شود که اين اهداف نامربوط تلقي شوند.
مخالفان جنگ
مشخص است که قدرت هاي بزرگي وجود دارند که با حمله به ايران مخالفند. حضور نئو کان ها در دولت آمريکا، کم تر شده است. به نظر مي رسد کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه، رابرت گيتس، وزير دفاع و فرماندهان نيروهاي ارتش آمريکا، همگي معتقدند که اين اقدام درستي نيست. احتمالا رهبران مهم که با دولت همکاري مي کنند هم، چنين نظري دارند و معناي آن اين است که هنري پولسون، وزير خزانه داري هم با حمله به ايران مخالف است. متحدان آمريکا از جمله انگليس هم مخالف حمله اين کشور به ايران هستند . مشخص است که دولت عراق هم مخالف است. پس آيا چني و اسرائيل در مقابل ديگران مي ايستند.
دلايل مخالفان بر پايه تحليل تحليلگران درباره حمله هوايي به ايران است. اولين سووال اين است که حمله به ايران تا چه اندازه موثر خواهد بود. مسلم است که ايراني ها از حمله اسرائيل به عراق، درس هايي آموخته اند. آنها تاسيسات اتمي خود را به صورت پراکنده و زير زمين ساخته اند. اطلاعات آمريکا درباره تاسيسات اتمي ايران کاملا محدود است و اصلا مشخص نيست که نيروي هوايي آمريکا بتواند همه تاسيسات را شناسايي کرده باشد يا حتي بتواند همه اهداف شناسايي شده را نشانه بگيرد. و اگر آمريکا نتواند نيروي زميني را بفرستند، اين يک شکست نظامي است. اما آمريکا واقعا نمي تواند نيروي زميني اش را به ايران بفرستد، چون چنين نيرويي در اختيار ندارد.
مسئله دوم اين است که محتمل است که ايران درگير تحرکات نظامي- سياسي شود که در عراق يا در افغانستان يا در هر دو کشور اتفاق افتاده است و نتيجه آن براي آمريکا منفي بوده است. آمريکا و ايران در مورد افغانستان در کنار هم کار کردند و آمريکا در هيچ شرايطي نمي خواند حمايت ايران را از دست بدهد.
علت ديگر اين است که وارد شدن به جزئيات عراق پيچيده است. اما مسلما کمکي به موقعيت هاي سياسي از قبل تضعيف شده آمريکا براي فشار آوردن به دولت المالکي براي اتخاذ در عراق نخواهد کرد. اگر اين فشار بر دولت عراق بيايد بعيد به نظر مي رسد که احزاب شيعه کاري جز حمايت از ايران، دستکم بطور ضمني، نداشته باشند.
ديگر اين که واکنش قدرت هاي بزرگ از پيش مشخص است. شايد اروپاي غربي به شکل عمومي واکنش محدودي داشته باشد، اما مسلما بمباران را تحسين نمي کنند. روسيه و چين به احتمال زياد اين اقدام را تقبيح مي کنند. اگرچه رژيم هاي عربي که به آنها مدرن مي گويند، ممکن است از ايران واهمه داشته باشند، بعيد به نظر مي رسد که اقدامات خشن عليه يک کشور اسلامي را تحمل کنند. در کشور هايي که تعداد اقليت شيعه در آنها زياد است، خطر تظاهرات عمومي وجود دارد که دولت ها به سختي مي توانند مانع از آن بشوند.
و نکته آخر اين که احتمال دارد يکي از عواقب بمباران تهران نيمه کاره ماندن گفتگوهاي ديپلماتيک جديد بين کره شمالي و آمريکا باشد، زيرا اين بدترين هراس کره شمالي است.
بطور خلاصه، بمباران ايران يک اشتباه ديپلماتک است که منجر به تشديد خشونت در خاورميانه مي شود. اگر منفعت نظامي واضحي هم بدست نيايد، گزينه هاي اسرائيل بسيار محدود خواهد بود. بدون شک در حال حاضر، همه اين مسائل در موضوعات مطرح شده در دولت آمريکا، مورد بحث قرار مي گيرد. تنها نقطه ضعف مخالفان اقدام نظامي در ميان دولتمردان آمريکا، اين است که آنها بجز تلاش هاي ديپلماتيک و فشار اقتصادي هيچ گرينه ديگري را ارائه نداده اند. مسلما چني معتقد است که اين اقدامات عملي نيست و احتمالا حق با اوست.
آيا بمباران ايران از سوي آمريکا عاقلانه است؟ مسلما نيست، نه فقط براي دولت فعلي آمريکا بلکه براي اسرائيل هم چنين است . اين اقدام فقط در اين صورت عاقلانه است که هدف اصلي آن تغيير فضاي سياسي داخل آمريکا باشد که براي آن بايد بهاي سنگيني پرداخت.
منتقدين زيادي در دنيا وجود دارند که مي گويند آمريکا در پايان مي تواند از بمباران صرف نظر کند زيرا واکنش نسبت به اين اقدام که من از آن صحبت کرده بودم، ضعيف تر از آن چيزي است که حدس مي زدم. و بسياري ديگر معتقدند اقدام مردم از جان گذشته ( که هم چني و هم دولت اسرائيل آن را مد نظر دارند) در اين تحليل چهار بخشي گنجانده نشده است. اما به عقيده من واکنش مردم از جان گذشته براي در دست گرفتن اوضاع، اگر غير ممکن نباشد، احتمال آن بسيار ضعيف است.
منبع: ميدل ايست آنلاين، 15 سپتامبر

No comments: