Wednesday, October 31, 2007

آيا تاريخ ميرود تا تكرارشود؟! (( تكراري تلخ))


{{ الف – بيقرار}}
آيا ولاد يميرپوتين وسرگئي لاوروف حامل همان پيام مشابهي نبودند كه پريماكف در مارس 2003 براي صدام حسين به عراق برد؟؟؟!!
آنروزي كه علي لاريجاني استعفا يش را به احمدي نژاد تسليم نمود وغلامحسين الهام سخنگوي دولت پذيرش استعفاي لاريجا ني از د بيري شوراي امنيت ملي را رسما"اعلام نمود، اين موضوع در محافل سياسي وخبري شوكي را برانگيخت تا آتجا كه بسياري اين مسئله را سبب بروز ابهامات درروند مذاكرات هسته اي رژيم با دنياي غرب ارزيا بي كردند. بودند كسا ني، منجمله نگارنده كه اين استعفا را بمثابه كوبيدن آخرين ميخ بر تابوت مذاكرات هسته اي، وبعنوان پاياني براي آغاز يك تراژدي برشمردند. ظاهرا "امروز با آمد و شدهائي كه دارد صورت مي پذيرد، وبا عربده كشي وشاخ و شانه كشيدن ها ئي كه از زبان مسئولين بلندپايه نظام شنيده ميشود، چنين بنظرميرسد كه ديگرجائي براي ابهام در بروز يك واقعيت تلخ واثبات آن گمانه زنيها باقي نمي ما ند.
البته آنچه كه در نخستين روزهاي استعفا رخ نمود و ازابعاد و منظرهاي مختلف مورد بحث وبررسي قرارگرفت، موضوع هنوز با ابهامات، و اگر ومگرهاي زيادي مواجه بود. از جمله اينكه بعضي ناظران و كنشگران سياسي درون و بيرون مرز معتقد بودند كه سياستهاي هسته اي رژيم روشن است و با رفتن لاريجاني يا بدون او اين سياستهاي روشن وتثبيت شده روال خود را طي خواهد نمود. وبعضي خوش بينان براين اعتقاد بودند كه ممكن است با رفتن لاريجاني، دار و دسته احمدي نژاد درپي آن باشند تا اگر قراراست امتيازي گرفته شود، توسط دولت احمدي نژاد آنرا بكف بياورد. اما خيلي زود احمدي نژاد آمد وبر تفكر و انديشه گروه خوش بينان آب پاكي ريخت وگفت: با تغييرات مديريتي هيچ برنامه اي خصوصا "فعاليتهاي هسته اي تغيير نخواهد كرد. حتي تا آنجا پيش رفت كه بار ديگربا استناد به گفته هاي سابق خود مبني بر اينكه از نظراو و نظام پرونده هسته اي پايان يافته است، و مسيررا همان اعلام نمود كه بوده است.
احمدي نژاد و رهبري با ادعاها و حرفهاي خودشان خيال خوش بينان را از بيخ وبن راحت كردند. بنظرميايد كه در آنزمان يك موضوع اساسي چندان مورد توجه قرار نگرفت، در صورتيكه اين مسئله هيچگاه از نظراحمدي نژاد و شخص رهبر دور نمانده بود. آن اينكه لاريجاني در پشت پرده آهنين بعد از حسن روحاني، سياستمداري نزديك به هاشمي رفسنجاني بود كه هدايت پرونده هسته اي را برعهده داشت. اگرچه لاريجاني در زمان زمامداري سيد محمد خاتمي از منتقدان روشهاي دولت او در پيوند با فعاليتهاي هسته اي بود، اما لاريجاني بعدا "دريافت كه درزمان مسئوليت او و دولت احمدي نژاد بود كه پرونده هسته اي رژيم از آژانس هسته اي بال درآورد و به شوراي امنيت ملل متحد پرواز كرد. مضاف برآن اينكه لاريجاني براين واقعيت وقوف داشت كه درپي رفتن پرونده هسته اي به شوراي امنيت دو قطعنامه تحريم، اگرچه نه چندان آذاردهنده و پر زور صادرگرديد كه موجبات نارضائي بخشي ازسردمداران حاكميت را برانگيخت. چند روزي پس از استعفاي لاريجاني كه آرامشي نسبي بر قرار گرديد، روشن شد كه احمدي نژاد قصد دارد تا پرونده هسته اي را راسا "دراختيار بگيرد تا اگر قراراست احتمالا "برگهائي بازي شود، خود احمدي نژاد و پشتيبانان سپاهي او اين برگها را بازي كنند. گرچه كه لاريجاني هم نيزخود ازسرداران سپاه ميباشد.
سعيد ليلاز از نظريه پردازان اقتصادي اصلاح طلبان در پيوند با استعفاي لاريجاني گفته بود: رفتن لاريجاني بلاترديد يك تغييرسياسي بزرگ ونه لزوما "مثبت را در پي خواهد داشت. بدين معنا كه چه بسا دولت احمدي نژاد وكل حاكميت برسرعت فعاليتها ي خود بيفزايند وراديكال تر ازگذشته اقدامات خود، خصوصا "درشرايطي كه قيمت نفت اوج گرفته را شتاب بخشند. درهمين رابطه ابراهيم يزدي طي يك بررسي كه درنشريات داخل منعكس شده بود، با عنوان نمودن مطالب بسيار، ازجمله گفته بود: بيشترازهراحتمالي، اين استعفا را بايد با پرونده هسته اي وپيام ولاد يميرپوتين كه حامل آن بود مرتبط دانست. اين شخصيت ملي – مذهبي مدافع نظام دربخش ديگري ازنظرات خود ميگويد: اختلافات ناشي ازآنچه كه ازقول لاريجاني بعنوان بررسي پيشنهادات پوتين مطرح كرده بود، ميتواند ابهاماتي را بوجود بياورد، چرا كه اين امر نيز از سوي معاون پوتين تائيد شد، اما به فاصله كوتاهي اين نظرلاريجاني توسط احمدي نژاد با صراحت تمام تكذيب شد. يزدي در ادامه بار ديگر تاكيد كرده ومي افزايد: اين استعفا بايد مرتبط با سفرپوتين به ايران وپيام اواز سوي غرب براي رژيم مورد ارزيابي قرار داد، چرا كه پوتين قبل از ورود به تهران براي شركت در اجلاس درياي مازندران، با رهبران غرب منجمله با نيكلاس ساركوزي و انگلا مركل بعنوان دو تن از رهبران با نفوذ در گروه 1+5 و ازهمپيمانان آتشين آمريكا دراين چالش ملاقات كرده بود وبا پيام يا اولتيماتوم آنها راهي تهران شده بود. مهمتر اينكه: پيش از آن نيز پوتين درملاقات با خانم رايس وزيرخارجه و گيتس وزيردفاع آمريكا به رايزني نشسته بود، كه مجموعه اين فاكتورها ميتواند ما را به نقطه اي روشن از واقعيات رهنمون شود. بهمين دليل است كه ابراهيم يزدي درنتيجه گيري خود وبا استناد برآنچه كه انها را منابع خبري مينامد، تائيد ميكند كه با توجه به افزايش موج دامنه دار فشارهاي آمريكا برجمهوري اسلامي، ميتوان به اين نتيجه دست يافت كه پوتين حامل نظرات غرب برعليه ايران بوده است.
دراين ميان شخصيت ديگري بنام داريوش سجادي كه بدون شك ميتوان او را يكي از عناصر كليدي درسرويسهاي اطلاعاتي و استراتژيكي رژيم برشمرد، درتحليل خود پيرامون اين موضوع ميگويد: بلاترديد استعفاي لاريجاني يكي ازمهمترين رويدادها در طول عمر رژيم اسلامي و مناقشه هسته اي ايران با غرب بوده است.
اودر ادامه اضافه ميكند: با توجه به نزديكي اين استعفا با سفر پوتين و اينكه ايشان در ملاقاتش با آيت الله خامنه اي، پيشنهادات خاصي را به ايران ارائه نموده بود و بلافاصله بعد از سفر پوتين، جرج بوش هشدار جنگ سوم جهاني در صورت عدم تعيين تكليف نهائي پرونده هسته اي جمهوري اسلامي را اعلام نمود، لذا ميتوان چنين سفري را دريك قرينه سازي تاريخي به سفر يوگني پريماكف به بغداد در مارس 2003 تشبيه نمود كه طي آن سفر پريماكف بعنوان نماينده پوتين ضمن ملاقات با صدام حسين وهشدار اينكه حمله نظامي آمريكا قريب الوقوع خواهد بود، به صدام حسين پيشنهاد داد تا بمنظور اجتناب از يك تهاجم نظامي درب انبارها و دپوها و مراكز فعاليت سلاحهاي كشتارجمعي خود بر روي سازمان ملل را بگشايد كه شاهد بوديم سردارپوشالي به اصطلاح قادسيه دوم بهردليلي ازپذيرش چنين درخواست و پيشنهادي استنكاف نمود، شايد با اين تصوركه ميتواند درمقابل تهاجم نظامي كشوري چون ايالات متحده آمريكا ايستادگي نمايد.
حالاهم آنچه كه ميتوان ازنظرات ابراهيم يزدي ويار ديگر رژيم يعني داريوش سجادي، و آنچه كه احمدي نژاد و سرداران سپاه و رهبرمعظم انقلاب و ديگران گفته و ميگويند كه آخرين آن همين سخنراني اخير رئيس جمهور رژيم در اجتماع مشتي كودكان و نوجوانا ن بسيجي و بي اطلاع واحساساتي بيان نمود، ميتوان دريافت كه گويا قراراست آقايان حاكم بر مقدرات ملك وملت دچار چنان توهم و خوش خيالي گرديده ومصمم هستند تا چنان قرينه سازي تاريخي را به يقين مبدل نمايند.
سجادي در نتيجه گيري خود ميگويد: با چنين فرضي وبا درنظرگرفتن چنين قرينه سازي ملموسي، ميتوان چنين استنباط نمود كه سفر پوتين ودرفاصله كوتاهي سفرشتاب زده ومذاكرات پشت پرده ((سرگئي لاوروف)) به جمهوري اسلامي اين قرينه سازي تاريخي را بيك حقيقت نه چندان بدور از ذهن تلقي نمود كه ممكن است لاوروف نيز چون سفر مارس 2003 حامل پيامي ازآن دست بوده باشد مبني براينكه ايلات متحده آمريكا عزم خودرا براي يك تهاجم نظامي گسترده وخرد كننده به جمهوري اسلامي جزم كرده و در چنين شرايطي سردمداران جمهوري اسلامي حاضرنيستند تا ازتاريخ درس بگيرند.
لذا با درنظر گرفتن چنين پيش فرضها، وآنچه كه درعرصه جهاني درحال پيگيريست، ميتوان براين حقيقت تلخ كه افقي تاريكي را پيش روي ما ايرانيان قرارداده، براين مهم مهرتائيد گذاشت كه استعفاي لاريجاني بمثابه همان آخرين ميخي بود كه برتابوت مذاكرات كوبيده شد وملت ايران بايد هرلحظه درانتظار اتفاقاتي باشد كه آغاز آن روشن اما پايان آن چندان روشن نمي نمايد.
درچنين وضعيتي است كه يك ملت درهم شكسته شده بايد هر لحظه درانتظارغرش موشكها وپرواز هواپيماهائي باشند كه غرش و پروازشان بجز ويراني مملكت هيچ ارمغاني را درپي نخواهد داشت. چراكه رهبران اين نظام ضدايراني وضدبشري كه ازهمان روزنخست كمترين اعتقادي به منافع ملي وآباداني وزنده بودن شالوده هاي زيربنائي اين مملكت درمغز متحجرشان نداشتند همچنان برطبل جنگ ميكوبند.
اما اين بي وطنان لامذهب وايران بر بادده بايد بدانند كه اگراين سرزمين اهورائي ومقدس بدليل بي خردي مشتي ملاي بي وطن مورد تهاجم نظامي قراربگيرد وچنين تهاجمي منجربه نابودي ومحوآنها شود كه منطقا "بايد چنين باشد، اين ملت بزرگ خواهد توانست كه با تمامي تنگناهائي كه درطي سه دهه گذشته داشته، با الهام از فرهنگ ديرپاي خود، و با الهام از فرهنگ فردوسي وحافظ وسعدي ومولانا و خيام و... بر ويرانه هاي اين نظام جهنمي ايراني ديگر را بنا سازد. اگرچه بسيار پرهزينه.
ايران - تهران 9/8/8
6

No comments: