Monday, October 29, 2007

ما ملت مثل هميشه غافلگير شديم

ما ملت مثل هميشه غافلگير شديم
مازيار خسروي - سه شنبه 8 آبان 1386 [2007.10.30]
‏هميشه پيش از آنکه فکر کني اتفاق مي‌افتد. دست‌کم در ايران ما که رويدادها، همينطورند. شايد دليل اصلي ‏اين است که بيشتر "اتفاقات" درپس "پرده‌هاي افتاده" مي‌افتند. و باز به همين دليل دائم در حال غافل‌گير ‏شدنيم.‏‏ نمونه روشنش جريان استعفاي علي لاريجاني از دبيري شوراي عالي امنيت ملي است. استعفايي که از نگاه ‏همگان‌ ـ از فعالان حزبي و روزنامه‌نگاران گرفته تا نمايندگان مجلس ـ غير منتظره بود.
محمود احمدي‌نژاد اما، چهارشنبه همان هفته‌اي که خبر استعفاي لاريجاني در نخستين روزش از سوي ‏سخنگوي دولت اعلام شد به خبرنگاران گفت: "آقاي لاريجاني در يک سال گذشته سه بار کتبي و چند بار به ‏صورت شفاهي استعفا داده بودند". آنوقت ذهن تحليل‌گر ناچار است به مدد رمل و استرلاب به رمز گشايي ‏بنشيند و رويدادهاي گذشته را بارها و بارها مرور کند تا شايد تاريخ استعفاهاي پذيرفته نشده مذاکره کننده ‏ارشد هسته‌اي را کشف کند؛ يکي که بي‌گمان پس از سفر هاشمي ثمره به پاريس و تسليم "پيام هسته‌اي ويژه" ‏به ژاک شيراک در کاخ اليزه رخ‌داده. آن دو تاي ديگراما کي؟ چرا؟
از اين‌ها که بگذريم، پرسش اصلي همچنان در انتظار پاسخ است؛ "تاثير کناره‌گيري تيم لاريجاني بر آينده ‏پرونده هسته‌اي ايران چيست؟"‏‏ پاسخ اين پرسش را بايد در هزار توي خاموش و پر پچپچه‌اي جستجو کرد که منجر به انفجار بمب خبري ‏روز شنبه توسط سخنگوي دولت نهم شد.
علي لاريجاني، دبير مستعفي شوراي امنيت ملي جمهوري اسلامي، منتخب شوراي موسوم به "هماهنگي ‏جبهه پيروان خط امام و رهبري" در انتخابات رياست جمهوري گذشته بود. شورايي که به زعامت اکبر ناطق ‏نوري و جمع ديگري از ريش‌سفيدان جناح راست در روزهاي منتهي به انتخابات نهم، تلاشي ناکام را براي به ‏اجماع رساندن کانديدهاي اصولگرا ترتيب داد. اين تلاش البته به نتيجه نرسيد تا علاوه بر حضور سه نامزد ‏مختلف با تابلوي اصولگرايي، سبک‌تر شدن وزن "راست سنتي" در معادلات کلي جناح راست نمايان شود. جالب اينکه جز مصطفي معين که به عنوان کانديداي اصلاح‌طلبان پيش‌رو با پشتوانه حزبي در انتخابات ‏حاضر بود علي لاريجاني تنها نامزد از ميان 7 نامزد موجود به شمار مي‌رفت که از سوي يک حزب سياسي ـ ‏موتلفله اسلامي ـ در اين آوردگاه شرکت مي‌کرد. هرچند در پايان کار به همراه مهرعليزاده در پايين‌‌ترين رتبه ‏رده‌بندي قرار گرفت.‏‏ پايان انتخابات نهم اما پايان کار رئيس پيشين سازمان صدا و سيما نبود. در پي کناره‌گيري حسن روحاني در ‏روزهاي پاياني دولت خاتمي، لاريجاني در شوراي امنيت ملي جانشين او شد تا دبيري نهادي را به عهده ‏بگيرد که رياستش با رقيب او در انتخابات گذشته بود.
رفتن لاريجاني به شوراي امنيت ملي اين گمان را در ذهن تحليل‌گران دامن زد که سياست‌گذاري و مديريت ‏پرونده هسته‌اي به عنوان مهمترين چالش پيش‌روي جمهوري اسلامي در عرصه بين‌المللي، به سياق گذشته در ‏نهادهايي فرادست دولت انجام خواهد شد.
نخستين روزهاي صدارت لاريجاني بر پرونده هسته‌اي، چيزي از تفاوت نگاه و رويکرد او با رئيس جمهوري ‏نهم در اين زمينه نمايان نمي‌کرد. هردو با زباني نا مؤلوف جهان را مورد خطاب قرار مي‌دادند و هردو از ‏پافشاري بر "حق مسلم" مي‌گفتند. مثال زدن معامله " آب‌نبات با مرواريد و درغلتان" در برابر مشوق‌هاي ‏اروپا و "داستان حسين کرد شبستري" از شاهکارهاي ادبيات ديپلماتيک لاريجاني در اين دوره است.
‏ تب تند لاريجاني اما خيلي زود (پيش از آنکه فکر کني) به عرق نشست. چندين دور مذاکره با خاوير سولانا ‏و قدم زدن با کمسير خارجي اتحاديه اروپا و از آن مهمتر قطعنامه‌هاي تحريم شواري امنيت، دانش‌آموخته ‏فلسفه را به زودي از زبان پوپوليستي احمدي‌نژاد دور کرد. گويش و مواضع لاريجاني در ماه‌هاي آخر ‏صدارتش هرچه بيشتر به ادبيات حسن روحاني و تيم سابق هسته‌اي که رسانه‌هاي جناح راست حتي از ‏جاسوس خواندن آن‌ها نيز ابايي نداشتند نزديک شده‌بود. هرچند در اين دوره نيز عبارات محير‌العقولي چون ‏‏"رقص ديپلماتيک!" گاه و بي‌گاه از زبان او شنيده مي‌شد.‏‏ چرخ ديگر ارابه ديپلماسي هسته‌اي اما همچنان به راه خود مي‌رفت. احمدي‌نژاد چنان از "خبر خوش" ‏سرخوش بود که در هياهوي تهديد‌ها و هشدارهاي غرب از بسته شدن پرونده هسته‌اي و بازگشت آن به آژانس ‏سخن مي‌گفت. آن‌هم در شرايطي که به باورهمگان خطر از هميشه به بيخ گوش نزديک‌تر است.‏‏ اجلاس سران خزر در تهران پايان اين کج‌دار و مريز بي‌حاصل بود. چرخ‌‌هاي ارابه ـ حتي اگر راننده‌اش ‏فرمان را کنده باشد ـ بايد همسو باشند.
لاريجاني در ديدار ولاديمير پوتين با رهبر جمهوري اسلامي غايب بود. ديداري که هرچند در پايان اجلاس ‏خزر صورت مي‌گرفت اما همگان مي‌دانستند که مساله اصلي مطرح در آن مناقشه‌ هسته‌اي ايران و غرب ‏است. شايد اگر با دقتي بيشتر به قضايا نگاه مي‌کرديم طليعه کشيده‌شدن صندلي دبيري شوراي امنيت ملي از ‏زير پاي جانشين حسن روحاني همان روز قابل ديدن بود.
لاريجاني پس از رفتن پوتين از ابلاغ پيام ويژه هسته‌اي در اين ديدار و بررسي آن توسط مقامات ارشد نظام ‏خبر داد. احمدي‌نژاد فرداي همان‌ روز اصل قضيه را منکر شد اما به فاصله‌اي کوتاه با اعلام خبر پذيرش ‏استعفاي طرف ايراني مذاکره با سولانا، پيامي ويژه خود را به غرب فرستاد.
اينک کرسي لاريجاني به کسي رسيده است که همچون ديگر نزديکان رئيس‌جمهوري نهم، براي افکار عمومي ‏ناشناخته است. آنچه روزنامه‌نگاران با شتاب و به سختي توانسته‌اند در انتهاي خبر انتصاب او به جهان ‏مخابره کنند، حاکي از سابقه جانبازي در جنگ، رياستش بر بسيج و نيز مديرکلي وزات‌خارجه است. در ‏اندک مقالاتي که از جليلي در نشريات طيف تندرو جناح راست به چاپ رسيده اما چيزهاي بيشتري در مورد ‏او مي‌توان فهميد. چنان که از آن نوشته‌ها بر مي‌آيد نگاه جليلي به ديپلماسي و جهان، تراز همان نگاهي است ‏که درگفتمان احمدي‌نژاد ترسيم مي‌شود. رويکرد تهاجمي در ديپلماسي و پافشاري بر آنچه بدان باور دارند، ‏فصل مشترک احمدي‌نژاد و دبير منصوب او در شواري امنيت جمهوري اسلامي است...
قطاري که از سوم تير 84 به راه افتاده تا به امروز در مسير خود بسياري را پياده کرده است. پياده کردن ‏لاريجاني اما جز با تائيد عالي‌ترين هسته‌ تصميم‌گيري نظام امکان‌پذير نبود. آيا نظام تصميم نهايي را گرفته‌ و ‏خود را براي رويارويي نهايي با غرب بر سر پرونده هسته‌اي آماده کرده است؟ دست‌کم تا اين لحظه عبارت ‏بالا نقيضي ندارد. از ياد نبريم که دولت نهم تنها دولت تاريخ جمهوري‌اسلامي است که ظاهرا سکان ‏سياست‌خارجي را تمام و کمال به دست گرفته است.
شايد لازم باشد اين گفته احمدي‌نژاد را چند بار مرور کنيم: "آنها نقشه ايران را در روي ديوار مي‌کشند و با ‏دارت به آن مي زنند و بعد مي گويند که مي خواهيم به ايران حمله کنيم... بنده به جرات اعلام مي کنم که اين ‏سخنان هيچ اهميتي براي ما ندارد".‏‏ پشتتان يخ کرد، نه؟!‏
منبع: هفته نامه شهرگان‏

No comments: