Sunday, October 14, 2007

روشنفكران بايد اخلاقي عمل كنند

روشنفكران بايد اخلاقي عمل كنند
تقي رحماني در دانشكده حقوق وعلوم سياسي دانشگاه تهران - دوشنبه 23 مهر 1386 [2007.10.15]
‏ناصر ايراني
‏"نياز نسل جديد به معنويت"، موضوع آخرين سخنراني تقي رحماني درانجمن اسلامي دانشكده حقوق وعلوم ‏سياسي دانشگاه تهران‎ ‎بود که در اواخر هفته گذشته انجام شد. ‏
رحماني در ابتداي سخنراني خود اين گونه به طرح مساله پرداخت: مشكل روشنفكري درايران اين است كه ‏اگر معنويت را تبديل به بحث هاي كلامي كند، اخلاق نسبي مي شود، روشنفكران ما اغلب درباره معنويت، ‏قرن نوزدهمي هستندو عقل سكولار درجامعه ايران وجود ندارد؛ من با سوال هايي مانند معنويت چيست؟ ‏اندازه‌‌اش چيست؟ عقل ودين با معنويت سازگاري دارند يا خير؟ مخالفتي ندارم اما اين سنخ ازسوالات مسئله ‏هاي جامعه ما نيستند. ‏
تقي رحماني بابيان مطلب بالا افزود: متاسفانه برخي روشنفكران ما به صورتي به اين مسايل مي پردازند كه ‏نقض غرض شده است وپس ازشروع اين دست ازمباحث به نفي آن مي رسند. وي با فرعي قلمداد كردن اين ‏نوع ازنظريه پردازي ها، موضوع اصلي را عملكرد حكومت ديني ذكر كرد كه مدعاي تاسيس حكومت ‏معنوي دارد واين بزرگترين مشكل را درجامعه ما ايجاد كرده به نحوي كه باعث شده درجامعه ما شريعت ‏تكاپوي معنويت نكند. وي افزود: نيت شريعت زيست اخلاقي وزيست معنوي است وادعاي حكومت معنوي ‏دراسلام وجود ندارد. درقرآن پيامبر جانش برمومنين اولي است ونه برهمه مردم. وي با ذكر اين كه دراسلام ‏حكومت برقرارداد استواراست و درمدينه پيامبر با منعقد ساختن قراردادي با يهودي ها، مشركين ومسلمانان ‏به نوعي قانون اساسي ( نه مانند آنچه امروز مشاهده مي شود)نوشته درباره حكومت معنوي گفت: مفهوم ‏حكومت معنوي مفهوم كليسايي است و ازقرون وسطي آمده است، دراين مفهوم مسيح روح جهاني است ‏ومابقي جسم جهاني هستند. ‏
رحماني تفسير پولس حواري دركتاب اعمال رسولان را كه درادامه انجيل ها آمده در حقيقت ساختن ‏معنوي/روحاني وجسماني دانست كه به زعم وي چنين تفكيكي تا اين اندازه افراطي درشرق وحتي دربوديسم ‏وجود ندارد. او درادامه با تاكيد براين كه اينديشه روحاني وجمسماني بعدها با ايجاد روحانيت به شكل خاص ‏معنويت درآمد، با توجه به ظهورمعنويت درايران بعد از انقلاب گفت: شكل گيري چنين موضوعي درايران آن ‏هم درشكل حكومت معنوي معمولا نقض قرض است، چون حكومت اعمال قدرت، نظم ومشروعيت مي كند ‏وازاين نظر حكومت نمي تواند ازمعنويت حرف بزند، بلكه حكومت بايد ازقرارداد واخلاق سخن بگويد. ‏همچنان كه درخلافت (بيعت)، دموكراسي وحتي نظام سلطنت هم نوعي قرارداد وجود داشته آن چنان كه مثلا ‏درقرارداد شاهي معمولا اين گونه سخن مي گوييم كه شاه بايد چهارصلاحيت 1- نژادخوب 2-تجربه 3- ‏دانش، علم وبه نوعي حكمت عملي براي تدبير امور و4-فره ايزدي داشته باشد تا شاه، شاه شود واگر ظلم كند ‏اهورا مزدا فره را ازاومي‌گيرد. رحماني با ذكر اين كه تشكيل قراردادواخلاق دردوره هاي مختلف بشري ‏ازجمله دردوره شاهي، فره ايزدي، دردوره مدرن دموكراسي (ونه آزادي ) و.... وظيفه حكومت ها بوده است ‏درباره تاسيس حكومت معنوي كه درنهايت به قدرت گرفتن روحانيت و نوعي نظام مقدس منجر شد گفت: به ‏جز خداوند هيچ كس دراسلام مقدس نيست و قدسي نه ازنگاه دكتر سروش كه ازنظرفلسفه مدرن به ‏رازآلودگي تعبير مي كند، بلكه قدسي از نگاه عامه به معناي حريمي مورد توجه است كه انسان درآن احساس ‏امنيت مي كند و اين امنيت نمي تواندبه صورت جمعي برقرار شود. يعني هرفرد بايد با خدا سخن بگويد. به ‏اين دليل مساله معنويت وقتي دردستور كار يك حكومت قرارگرفت نقض غرض مي شود.‏
وي درادامه مشكل جامعه ايران را فقدان اخلاق وقرار داد و ساختارجامعه مدني ودموكراسي ذكر و شكست ‏اصلاحات را دراين بخش مطرح كرد وگفت: علي (ع) مي گفت كه درحكومت من سه چيز وجود دارد: حق ‏مسكن وسرپناه، حق آب، وحق نان. درمعناي روشنفكري حكومت علي (ع) يك حكومت توسعه گرا است. ‏حكومت علي (ع) نگفت كه درحكومت من همه بايد نماز بخوانند. ولي معاويه اولين كسي است كه ازحكومت ‏خدا وخليفه اللهي دم زد وحكومت را هم موروثي كرد، وي در ادامه افزود: در اين انجمن اسلامي چون ‏ساختار ندارد، يك نفر رييس‌اش مي شود وبعد ازمدتي چون بقيه فعال نيستند هركار دلش بخواهد مي كند و به ‏مرور تبديل به ديكتاتورشده وبه كسي پاسخگو نيست. ‏
اين روشنفکر ملي - مذهبي درادامه جامعه‌اي را اخلاقي دانست كه درآن قرارداد وپاسخگويي به طور ‏ساختاري رعايت شده وفقدان حضورساختارهاي مدني را علت تبديل معنويت به مسئله‌اي لوكس وفرمايشي ‏مطرح كرد وگفت: معنويت دربخشي ازروشنفكران حتي روشنفكران ديني ما تبديل به يك مفهوم كلامي با ‏سوال‌هايي چون آيا معنويت ممكن است، ‌آيا معنويت با عقلانيت مي خواند، آيا معنويت با دين مي خواند، ‏معنويت به چه معنايي است، آيا معنويت به معني اخلاقي زيستن است، پس اخلاقي زيستن به چه معنايي است ‏تبديل شده وآن ها را مباحثي درنهايت انتزاعي فلسفي خواند كه درآن زيربناي اخلاق ومعنويت تخريب مي ‏شود. رحماني اين موضوع را مانند نگرش كساني ذكر كردكه مدعي سوسياليسم ويا ليبراليسم درجامعه هستند ‏ولي نمي دانند كه با چه الزامات وامكاناتي چنين مسايلي امكان حيات مي يابند. ‏
او در ادامه عنوان كرد كه وقتي كتاب فوكورادراين جا مي خوانيد به دنبال حذف نظم بورژوازي مي رويد ‏كه براساس آن فوكو درفرانسه آن را مي كوبد، زيرا انسان را به ماشين تبديل كرده است اين درحالي است ‏كه درايران بايد آرزو كنيم سيستم بورژوايي يا دموكراسي حداقلي داشته باشيم. دراين جاست كه به قول ‏شريعتي جغرافياي حرف وادبيات درزندگي شما گم شده است. وي درادامه افزود: براي اين كه سنگ برروي ‏سنگ بند بشود بايد روابطي به وجود بيايد ودين ازاين جا شروع مي كند ومي گويد اگر مسلمان، مسيحي ويا ‏ماركسيست هستيد وبه جامعه خود احترام مي گذاريد بايد ازكارندزديد زيرا نمي شود نماز خواند ولي ازكار ‏دزديد ويا به دوست دخترت به صورت يك كالاي جنسي نگاه وبه زن فقط به صورت بمب جنسي نگاه بكنيد؟ ‏يا معنويت را تنها خلاصه كنيد درشريعت وشريعت را هم خلاصه كنيد درچند تار موي زن، آرايش وآستين ‏كوتاه و آستين بلند؟ وي سپس با ذكر اين نكته كه بايد به نرم هاي جامعه نيز پاي بند بود درارتباط با معنويت ‏گفت: معنويت درجامعه به معناي آن است كه درمواجهه با زن فاحشه ازموضع بالا اورا اصلاح كنيم. انسان ‏شركت سهامي خدا وشيطان است. ‏
رحماني شب قدر اشخاص را متفاوت عنوان كرد كه مي تواند دربرخورد با يك زن خياباني، بچه يتيم، يك ‏دزد، ويا يك آدم واقعي صورت بگيرد. به عبارت ديگر به زعم وي چيزي كه انسان را به خودم بياورد شب ‏قدر او است. چون ايمان در مرحله نخست تاثيرفردي وسپس تاثير اجتماعي دارد. وي افزود: تعبيه احكام ‏شريعت، معنويت نمي آورد. وقتي حكومت ديني غايت خود را معنويت قرار مي دهد، درحقيقت خود را بايك ‏بحران بزرگ مواجه مي كند ؛ يعني اندازه پذيركردن اموري كه اندازه پذير نيستند وبراي اين منظور معنويت ‏را به شريعت تقليل داده وآن را دستوري مي كنند. رحماني اجراي شريعت دستوري را براي انسان ها ‏موجب نوعي نفاق دانست وضمن ضرورت نيايش براي آدميان شكست خورده ازجمله افرادي كه شكست ‏عشقي را متحمل شده‌اند گفت: براي من نماز درسن 36 سالگي خوب فهم شد به خصوص درانفرادي. رحماني ‏با ذكر اين كه درايران بين گناه وجرم يكسان انگاري مي كنند و مگر ازچراغ قرمز رد شدن گناه است؟ ‏
افزود: عبور ازچراغ قرمزجرم است. ولي درمعنويت، انسان معنوي حتي جرات نمي كند ازچراغ قرمزرد ‏شود يا ماليات نپردازد. رحماني اشتباه بزرگ دكتر سروش دردهه 60 را قراردادن عرفان دربرابر شريعت ‏وفقه ذكر كرد وگفت: عرفان اندازه ندارد و عرفا به مراتب ازفقها فاشيست تر مي شوند منتها فقه بايد به روز ‏شود وشريعتي مي گفت كه فقه به روز نيست. ازنظر رحماني نماز بايد آدمي را ازفحشا بازبدارد. فحشا هم ‏ديدن چند تارموي يك دختر خانم نيست. فحشا ايجاد يك امر بد بزرگ مانند ايجاد شكاف طبقاتي درايران است ‏كه منجر به توليد وبازتوليد چنين خانم هايي مي شود. ازنظر رحماني مقصر اول چنين مسايلي، حكومتي ‏است كه خودش را به آرمان‌هاي انساني متعهد مي داند ولي درعمل به آن متعهد نيستند. وي درادامه سخنان ‏خود بورژوازي مستقلات را يكي ازمهمترين پديده هاي موجود درايران ذكر كرد وافزود: آيا مي شود هم ‏شريعت مدار بود وهم به بورژوازي مستقلات وابسته باشيم؟ خطرناك ترين بورژوازي درايران بورژوازي ‏مستقلات و بدتر از بورژوازي تجاري است. رحماني با ذكر اين كه اوايل انقلاب عليه بورژوازي كمپرادور ‏شعار داديم و گير بورژوازي تجاري افتاديم، سپس عليه بورژوازي تجاري شعارداديم وگير بورژوازي ‏مستقلات افتاديم گفت: شما چگونه مي تواني هم مومن وهم وابسته به بورژوازي مستقلاتي باشي كه با بورس ‏بازي زمين اكنون دارد تمام ثروت ملي را مي بلعد؟ وي افزود: شريعت نسبت به بورژوازي مستقلات هيچ ‏مشكلي ندارد، ولي اكرشخصي ريش‌اش را بزند با حكم كراهت تيغ نسبت به آن انتقاد مي كند، اين درحالي ‏است كه بورژوازي مستقلات 3هزار ميليارد تومان ثروت دارد وبا بكارگيري كارگران فصلي، هروقت ‏بخواهد آن ها را بيرون مي كند. رحماني با اشاره به اين كه اين مسايل جامعه ايران را با فروپاشي اخلاقي و ‏ارزشهاي فردي واجتماعي مواجه كرده تا جايي كه خانواده نيز درحريم امن قرار نخواهد داشت به برخي ‏ديگر ازعلل فروپاشي ارزش هاي اجتماعي اشاره كردوگفت: حتي اخلاقي ترين انسان ها درجامعه ما به ‏بزرگترين مجازات ها رسيدند. مانند آيت الله منتظري كه درهيچ انحصاري ازجمله انحصارات شكر و قند ‏شركت ندارد، و آن هايي كه با شريعت زيست كرده اندمانند مهندس سحابي، و... اساسا درجامعه شناخته نشدند ‏يا خراب شدند، يا برخورد با خاتمي كه اصلا اخلاقي نبود و به بهانه دست دادن با يك دختر خانم صورت ‏گرفت. ‏
‎‎چه بايد كرد؟‎‎
اگرآنها خراب كردند مانيز بايد خراب كنيم؟ اگر آنها مبتذ ل شدند، ما نيز بايد مبتذل شويم؟ رحماني با طرح ‏سوال هاي بالا معتقد است مذهب به دليل ايجاد يك رابطه فردي ميان انسان با خدا، ازفلسفه كامل تر وقوي ‏تري برخورداراست، وبا ايجاد نيايش درزندگي، وبا قبول درد ورنج ديگران آن هم به صورت آگاهانه ‏وداوطلبانه، انسان را به آرامش مي رساند و اين هنر مذهب است. كاري كه فرانچسكو، حلاج، شريعتي، ‏گاندي وماندلا انجام داده‌اند، كه همگي وابسته به مدل هاي بزرگ يك ريشه ايماني هستند. اما به زعم وي ‏ايران كنوني، نياز به مدل هاي متوسط ايماني دارد، آدم هاي معمولي، افرادي كه درخانواده ها همه ازآن ها ‏تعريف مي كنندو لزوما روشنفكر نيستند، به ديگران كمك مي كنند وسختگير نيستند. رحماني مي گويدكه با ‏دوميليون آدم اين گونه، جامعه ايراني ساخته مي شود. چون جامعه را متوسط ها مي سازند ودين هم براي ‏متوسط ها است. ‏
رحماني درباره هنر نيايش درچنين اوضع واحوالي گفت: اگر نيايش نكنيد، زمخت وخشن مي شويد. دراديان ‏انسان ها مورد داوري فردي قرار مي گيرند؛ ازاين رو اگر همه دزد باشند، دليلي برآن نيست كه شما هم ‏دزدي بكنيد. اين به انسان استقلال مي دهد، ‌اقبال مي گويد نيايش من دروني ات را زنده مي كند كه ادامه من ‏خداوند است. واين من، يك سپهر اخلاقي درتو درست مي كند. اين سپهر اخلاقي تورا ازيك سري كارهاي غير ‏اخلاقي باز مي دارد. اين هنر نيايش است. نيايش انسان را اخلاقي مي كند. با اين همه رحماني به مسايل ابتداي ‏سخنان خود بازگشت وگفت: ولي مسئله جامعه امروز ايران نيايش نيست. ما به جامعه اخلاقي نيازي نداريم، ‏‏‌ما به جامعه اي قانونمند نياز داريم كه درآن اخلاق رعايت بشود. وي درادامه با اشاره به اينكه ما داريم دين ‏را ازاول به آخر توضيح مي دهيم و اگر دين همواره ناسخ ومنسوخ و محكم ومتشابه است يعني همان چيزي ‏كه آيت الله طالقاني هم مي گفت، نمي شود ازآخرشروع كرد آمد اول، آن هم با الگوهايي كه نا مناسب هستند. ‏وي سپس با اشاره به تجربه اش درسفر به پاريس وديداراز مدرسه هاي ابتدايي اين شهر گفت: درمدرسه، ‏كودكان هيچگاه دروغ نمي گفتند، وكسي از زير كارها درنمي رفت. كتابي به نام فساد آقاي علي ربيعي نوشته ‏است. ايشان مي گويد دركشورهاي پيشرفته فساد ساختاري نيست، ‌يعني دربدنه جامعه شما فساد مشاهده نمي ‏كنيد، ‌به صورت استثنا ء درسران ومسئولان مشاهده مي شود، اما دركشورهايي مثل ما فساد ساختاري است. ‏آيا فكر مي كنيد كه اين جامعه اخلاقي وشرعي است؟ ‏
رحماني درپايان سخنان خود درنقد اصلاحات عنوان كرد بخشي از سقوط ما مربوط به كيش شخصيت در ‏روشنفكرانمان بود و اتفاقا وقتي ساختارها موجود نيستند روشنفكران بايد اخلاقي عمل كنند تا ساختارها ‏ايجادشوند. وي دراين بخش سقوط دردوره اصلاحات را به گذشته روشنفكران واصلاح طلبان ارجاع داد كه ‏هرچند ضربه راسنت گراها زده بودند، ولي دردش را جريان روشنفكري كشيد كه براي تحقق آزادي حركت ‏مي كرد. وي درادامه نقد خود به جريان روشنفكري با اشاره به تواضع علي (ع) كه هم چاه كن است، هم ‏مهندس وهم مشاورخليفه، ادبيات دكتر شريعتي دركوبيدن ديگران، مقاله ها و برخي اشارات دكتر سروش و ‏ادبيات دكتر سيد جواد طباطبايي را ادبياتي بدي دانست و گفت: من به ماركسيت ها، سكولارها ومذهبي ها مي ‏گويم كه درفقدان ساختارها، اگر انديشمندان اخلاقي برخورد نكنند نمي توانيم جامعه را بسازيم و اوضاع ‏بدترازاين كه هست مي شود. وي درپايان افزود: ما مي خواهيم زندگي كنيم. زندگي زناشويي اعتماد وعشق به ‏بچه ها مي خواهد. محيط كار اعتماد مي خواهد و... و اين ها رادين به شرط داوطلبانه بودن مي تواند متحقق ‏سازد. ‏

No comments: