روشنفكران بايد اخلاقي عمل كنند
تقي رحماني در دانشكده حقوق وعلوم سياسي دانشگاه تهران - دوشنبه 23 مهر 1386 [2007.10.15]
ناصر ايراني
"نياز نسل جديد به معنويت"، موضوع آخرين سخنراني تقي رحماني درانجمن اسلامي دانشكده حقوق وعلوم سياسي دانشگاه تهران بود که در اواخر هفته گذشته انجام شد.
رحماني در ابتداي سخنراني خود اين گونه به طرح مساله پرداخت: مشكل روشنفكري درايران اين است كه اگر معنويت را تبديل به بحث هاي كلامي كند، اخلاق نسبي مي شود، روشنفكران ما اغلب درباره معنويت، قرن نوزدهمي هستندو عقل سكولار درجامعه ايران وجود ندارد؛ من با سوال هايي مانند معنويت چيست؟ اندازهاش چيست؟ عقل ودين با معنويت سازگاري دارند يا خير؟ مخالفتي ندارم اما اين سنخ ازسوالات مسئله هاي جامعه ما نيستند.
تقي رحماني بابيان مطلب بالا افزود: متاسفانه برخي روشنفكران ما به صورتي به اين مسايل مي پردازند كه نقض غرض شده است وپس ازشروع اين دست ازمباحث به نفي آن مي رسند. وي با فرعي قلمداد كردن اين نوع ازنظريه پردازي ها، موضوع اصلي را عملكرد حكومت ديني ذكر كرد كه مدعاي تاسيس حكومت معنوي دارد واين بزرگترين مشكل را درجامعه ما ايجاد كرده به نحوي كه باعث شده درجامعه ما شريعت تكاپوي معنويت نكند. وي افزود: نيت شريعت زيست اخلاقي وزيست معنوي است وادعاي حكومت معنوي دراسلام وجود ندارد. درقرآن پيامبر جانش برمومنين اولي است ونه برهمه مردم. وي با ذكر اين كه دراسلام حكومت برقرارداد استواراست و درمدينه پيامبر با منعقد ساختن قراردادي با يهودي ها، مشركين ومسلمانان به نوعي قانون اساسي ( نه مانند آنچه امروز مشاهده مي شود)نوشته درباره حكومت معنوي گفت: مفهوم حكومت معنوي مفهوم كليسايي است و ازقرون وسطي آمده است، دراين مفهوم مسيح روح جهاني است ومابقي جسم جهاني هستند.
رحماني تفسير پولس حواري دركتاب اعمال رسولان را كه درادامه انجيل ها آمده در حقيقت ساختن معنوي/روحاني وجسماني دانست كه به زعم وي چنين تفكيكي تا اين اندازه افراطي درشرق وحتي دربوديسم وجود ندارد. او درادامه با تاكيد براين كه اينديشه روحاني وجمسماني بعدها با ايجاد روحانيت به شكل خاص معنويت درآمد، با توجه به ظهورمعنويت درايران بعد از انقلاب گفت: شكل گيري چنين موضوعي درايران آن هم درشكل حكومت معنوي معمولا نقض قرض است، چون حكومت اعمال قدرت، نظم ومشروعيت مي كند وازاين نظر حكومت نمي تواند ازمعنويت حرف بزند، بلكه حكومت بايد ازقرارداد واخلاق سخن بگويد. همچنان كه درخلافت (بيعت)، دموكراسي وحتي نظام سلطنت هم نوعي قرارداد وجود داشته آن چنان كه مثلا درقرارداد شاهي معمولا اين گونه سخن مي گوييم كه شاه بايد چهارصلاحيت 1- نژادخوب 2-تجربه 3- دانش، علم وبه نوعي حكمت عملي براي تدبير امور و4-فره ايزدي داشته باشد تا شاه، شاه شود واگر ظلم كند اهورا مزدا فره را ازاوميگيرد. رحماني با ذكر اين كه تشكيل قراردادواخلاق دردوره هاي مختلف بشري ازجمله دردوره شاهي، فره ايزدي، دردوره مدرن دموكراسي (ونه آزادي ) و.... وظيفه حكومت ها بوده است درباره تاسيس حكومت معنوي كه درنهايت به قدرت گرفتن روحانيت و نوعي نظام مقدس منجر شد گفت: به جز خداوند هيچ كس دراسلام مقدس نيست و قدسي نه ازنگاه دكتر سروش كه ازنظرفلسفه مدرن به رازآلودگي تعبير مي كند، بلكه قدسي از نگاه عامه به معناي حريمي مورد توجه است كه انسان درآن احساس امنيت مي كند و اين امنيت نمي تواندبه صورت جمعي برقرار شود. يعني هرفرد بايد با خدا سخن بگويد. به اين دليل مساله معنويت وقتي دردستور كار يك حكومت قرارگرفت نقض غرض مي شود.
وي درادامه مشكل جامعه ايران را فقدان اخلاق وقرار داد و ساختارجامعه مدني ودموكراسي ذكر و شكست اصلاحات را دراين بخش مطرح كرد وگفت: علي (ع) مي گفت كه درحكومت من سه چيز وجود دارد: حق مسكن وسرپناه، حق آب، وحق نان. درمعناي روشنفكري حكومت علي (ع) يك حكومت توسعه گرا است. حكومت علي (ع) نگفت كه درحكومت من همه بايد نماز بخوانند. ولي معاويه اولين كسي است كه ازحكومت خدا وخليفه اللهي دم زد وحكومت را هم موروثي كرد، وي در ادامه افزود: در اين انجمن اسلامي چون ساختار ندارد، يك نفر رييساش مي شود وبعد ازمدتي چون بقيه فعال نيستند هركار دلش بخواهد مي كند و به مرور تبديل به ديكتاتورشده وبه كسي پاسخگو نيست.
اين روشنفکر ملي - مذهبي درادامه جامعهاي را اخلاقي دانست كه درآن قرارداد وپاسخگويي به طور ساختاري رعايت شده وفقدان حضورساختارهاي مدني را علت تبديل معنويت به مسئلهاي لوكس وفرمايشي مطرح كرد وگفت: معنويت دربخشي ازروشنفكران حتي روشنفكران ديني ما تبديل به يك مفهوم كلامي با سوالهايي چون آيا معنويت ممكن است، آيا معنويت با عقلانيت مي خواند، آيا معنويت با دين مي خواند، معنويت به چه معنايي است، آيا معنويت به معني اخلاقي زيستن است، پس اخلاقي زيستن به چه معنايي است تبديل شده وآن ها را مباحثي درنهايت انتزاعي فلسفي خواند كه درآن زيربناي اخلاق ومعنويت تخريب مي شود. رحماني اين موضوع را مانند نگرش كساني ذكر كردكه مدعي سوسياليسم ويا ليبراليسم درجامعه هستند ولي نمي دانند كه با چه الزامات وامكاناتي چنين مسايلي امكان حيات مي يابند.
او در ادامه عنوان كرد كه وقتي كتاب فوكورادراين جا مي خوانيد به دنبال حذف نظم بورژوازي مي رويد كه براساس آن فوكو درفرانسه آن را مي كوبد، زيرا انسان را به ماشين تبديل كرده است اين درحالي است كه درايران بايد آرزو كنيم سيستم بورژوايي يا دموكراسي حداقلي داشته باشيم. دراين جاست كه به قول شريعتي جغرافياي حرف وادبيات درزندگي شما گم شده است. وي درادامه افزود: براي اين كه سنگ برروي سنگ بند بشود بايد روابطي به وجود بيايد ودين ازاين جا شروع مي كند ومي گويد اگر مسلمان، مسيحي ويا ماركسيست هستيد وبه جامعه خود احترام مي گذاريد بايد ازكارندزديد زيرا نمي شود نماز خواند ولي ازكار دزديد ويا به دوست دخترت به صورت يك كالاي جنسي نگاه وبه زن فقط به صورت بمب جنسي نگاه بكنيد؟ يا معنويت را تنها خلاصه كنيد درشريعت وشريعت را هم خلاصه كنيد درچند تار موي زن، آرايش وآستين كوتاه و آستين بلند؟ وي سپس با ذكر اين نكته كه بايد به نرم هاي جامعه نيز پاي بند بود درارتباط با معنويت گفت: معنويت درجامعه به معناي آن است كه درمواجهه با زن فاحشه ازموضع بالا اورا اصلاح كنيم. انسان شركت سهامي خدا وشيطان است.
رحماني شب قدر اشخاص را متفاوت عنوان كرد كه مي تواند دربرخورد با يك زن خياباني، بچه يتيم، يك دزد، ويا يك آدم واقعي صورت بگيرد. به عبارت ديگر به زعم وي چيزي كه انسان را به خودم بياورد شب قدر او است. چون ايمان در مرحله نخست تاثيرفردي وسپس تاثير اجتماعي دارد. وي افزود: تعبيه احكام شريعت، معنويت نمي آورد. وقتي حكومت ديني غايت خود را معنويت قرار مي دهد، درحقيقت خود را بايك بحران بزرگ مواجه مي كند ؛ يعني اندازه پذيركردن اموري كه اندازه پذير نيستند وبراي اين منظور معنويت را به شريعت تقليل داده وآن را دستوري مي كنند. رحماني اجراي شريعت دستوري را براي انسان ها موجب نوعي نفاق دانست وضمن ضرورت نيايش براي آدميان شكست خورده ازجمله افرادي كه شكست عشقي را متحمل شدهاند گفت: براي من نماز درسن 36 سالگي خوب فهم شد به خصوص درانفرادي. رحماني با ذكر اين كه درايران بين گناه وجرم يكسان انگاري مي كنند و مگر ازچراغ قرمز رد شدن گناه است؟
افزود: عبور ازچراغ قرمزجرم است. ولي درمعنويت، انسان معنوي حتي جرات نمي كند ازچراغ قرمزرد شود يا ماليات نپردازد. رحماني اشتباه بزرگ دكتر سروش دردهه 60 را قراردادن عرفان دربرابر شريعت وفقه ذكر كرد وگفت: عرفان اندازه ندارد و عرفا به مراتب ازفقها فاشيست تر مي شوند منتها فقه بايد به روز شود وشريعتي مي گفت كه فقه به روز نيست. ازنظر رحماني نماز بايد آدمي را ازفحشا بازبدارد. فحشا هم ديدن چند تارموي يك دختر خانم نيست. فحشا ايجاد يك امر بد بزرگ مانند ايجاد شكاف طبقاتي درايران است كه منجر به توليد وبازتوليد چنين خانم هايي مي شود. ازنظر رحماني مقصر اول چنين مسايلي، حكومتي است كه خودش را به آرمانهاي انساني متعهد مي داند ولي درعمل به آن متعهد نيستند. وي درادامه سخنان خود بورژوازي مستقلات را يكي ازمهمترين پديده هاي موجود درايران ذكر كرد وافزود: آيا مي شود هم شريعت مدار بود وهم به بورژوازي مستقلات وابسته باشيم؟ خطرناك ترين بورژوازي درايران بورژوازي مستقلات و بدتر از بورژوازي تجاري است. رحماني با ذكر اين كه اوايل انقلاب عليه بورژوازي كمپرادور شعار داديم و گير بورژوازي تجاري افتاديم، سپس عليه بورژوازي تجاري شعارداديم وگير بورژوازي مستقلات افتاديم گفت: شما چگونه مي تواني هم مومن وهم وابسته به بورژوازي مستقلاتي باشي كه با بورس بازي زمين اكنون دارد تمام ثروت ملي را مي بلعد؟ وي افزود: شريعت نسبت به بورژوازي مستقلات هيچ مشكلي ندارد، ولي اكرشخصي ريشاش را بزند با حكم كراهت تيغ نسبت به آن انتقاد مي كند، اين درحالي است كه بورژوازي مستقلات 3هزار ميليارد تومان ثروت دارد وبا بكارگيري كارگران فصلي، هروقت بخواهد آن ها را بيرون مي كند. رحماني با اشاره به اين كه اين مسايل جامعه ايران را با فروپاشي اخلاقي و ارزشهاي فردي واجتماعي مواجه كرده تا جايي كه خانواده نيز درحريم امن قرار نخواهد داشت به برخي ديگر ازعلل فروپاشي ارزش هاي اجتماعي اشاره كردوگفت: حتي اخلاقي ترين انسان ها درجامعه ما به بزرگترين مجازات ها رسيدند. مانند آيت الله منتظري كه درهيچ انحصاري ازجمله انحصارات شكر و قند شركت ندارد، و آن هايي كه با شريعت زيست كرده اندمانند مهندس سحابي، و... اساسا درجامعه شناخته نشدند يا خراب شدند، يا برخورد با خاتمي كه اصلا اخلاقي نبود و به بهانه دست دادن با يك دختر خانم صورت گرفت.
چه بايد كرد؟
اگرآنها خراب كردند مانيز بايد خراب كنيم؟ اگر آنها مبتذ ل شدند، ما نيز بايد مبتذل شويم؟ رحماني با طرح سوال هاي بالا معتقد است مذهب به دليل ايجاد يك رابطه فردي ميان انسان با خدا، ازفلسفه كامل تر وقوي تري برخورداراست، وبا ايجاد نيايش درزندگي، وبا قبول درد ورنج ديگران آن هم به صورت آگاهانه وداوطلبانه، انسان را به آرامش مي رساند و اين هنر مذهب است. كاري كه فرانچسكو، حلاج، شريعتي، گاندي وماندلا انجام دادهاند، كه همگي وابسته به مدل هاي بزرگ يك ريشه ايماني هستند. اما به زعم وي ايران كنوني، نياز به مدل هاي متوسط ايماني دارد، آدم هاي معمولي، افرادي كه درخانواده ها همه ازآن ها تعريف مي كنندو لزوما روشنفكر نيستند، به ديگران كمك مي كنند وسختگير نيستند. رحماني مي گويدكه با دوميليون آدم اين گونه، جامعه ايراني ساخته مي شود. چون جامعه را متوسط ها مي سازند ودين هم براي متوسط ها است.
رحماني درباره هنر نيايش درچنين اوضع واحوالي گفت: اگر نيايش نكنيد، زمخت وخشن مي شويد. دراديان انسان ها مورد داوري فردي قرار مي گيرند؛ ازاين رو اگر همه دزد باشند، دليلي برآن نيست كه شما هم دزدي بكنيد. اين به انسان استقلال مي دهد، اقبال مي گويد نيايش من دروني ات را زنده مي كند كه ادامه من خداوند است. واين من، يك سپهر اخلاقي درتو درست مي كند. اين سپهر اخلاقي تورا ازيك سري كارهاي غير اخلاقي باز مي دارد. اين هنر نيايش است. نيايش انسان را اخلاقي مي كند. با اين همه رحماني به مسايل ابتداي سخنان خود بازگشت وگفت: ولي مسئله جامعه امروز ايران نيايش نيست. ما به جامعه اخلاقي نيازي نداريم، ما به جامعه اي قانونمند نياز داريم كه درآن اخلاق رعايت بشود. وي درادامه با اشاره به اينكه ما داريم دين را ازاول به آخر توضيح مي دهيم و اگر دين همواره ناسخ ومنسوخ و محكم ومتشابه است يعني همان چيزي كه آيت الله طالقاني هم مي گفت، نمي شود ازآخرشروع كرد آمد اول، آن هم با الگوهايي كه نا مناسب هستند. وي سپس با اشاره به تجربه اش درسفر به پاريس وديداراز مدرسه هاي ابتدايي اين شهر گفت: درمدرسه، كودكان هيچگاه دروغ نمي گفتند، وكسي از زير كارها درنمي رفت. كتابي به نام فساد آقاي علي ربيعي نوشته است. ايشان مي گويد دركشورهاي پيشرفته فساد ساختاري نيست، يعني دربدنه جامعه شما فساد مشاهده نمي كنيد، به صورت استثنا ء درسران ومسئولان مشاهده مي شود، اما دركشورهايي مثل ما فساد ساختاري است. آيا فكر مي كنيد كه اين جامعه اخلاقي وشرعي است؟
رحماني درپايان سخنان خود درنقد اصلاحات عنوان كرد بخشي از سقوط ما مربوط به كيش شخصيت در روشنفكرانمان بود و اتفاقا وقتي ساختارها موجود نيستند روشنفكران بايد اخلاقي عمل كنند تا ساختارها ايجادشوند. وي دراين بخش سقوط دردوره اصلاحات را به گذشته روشنفكران واصلاح طلبان ارجاع داد كه هرچند ضربه راسنت گراها زده بودند، ولي دردش را جريان روشنفكري كشيد كه براي تحقق آزادي حركت مي كرد. وي درادامه نقد خود به جريان روشنفكري با اشاره به تواضع علي (ع) كه هم چاه كن است، هم مهندس وهم مشاورخليفه، ادبيات دكتر شريعتي دركوبيدن ديگران، مقاله ها و برخي اشارات دكتر سروش و ادبيات دكتر سيد جواد طباطبايي را ادبياتي بدي دانست و گفت: من به ماركسيت ها، سكولارها ومذهبي ها مي گويم كه درفقدان ساختارها، اگر انديشمندان اخلاقي برخورد نكنند نمي توانيم جامعه را بسازيم و اوضاع بدترازاين كه هست مي شود. وي درپايان افزود: ما مي خواهيم زندگي كنيم. زندگي زناشويي اعتماد وعشق به بچه ها مي خواهد. محيط كار اعتماد مي خواهد و... و اين ها رادين به شرط داوطلبانه بودن مي تواند متحقق سازد.
تقي رحماني در دانشكده حقوق وعلوم سياسي دانشگاه تهران - دوشنبه 23 مهر 1386 [2007.10.15]
ناصر ايراني
"نياز نسل جديد به معنويت"، موضوع آخرين سخنراني تقي رحماني درانجمن اسلامي دانشكده حقوق وعلوم سياسي دانشگاه تهران بود که در اواخر هفته گذشته انجام شد.
رحماني در ابتداي سخنراني خود اين گونه به طرح مساله پرداخت: مشكل روشنفكري درايران اين است كه اگر معنويت را تبديل به بحث هاي كلامي كند، اخلاق نسبي مي شود، روشنفكران ما اغلب درباره معنويت، قرن نوزدهمي هستندو عقل سكولار درجامعه ايران وجود ندارد؛ من با سوال هايي مانند معنويت چيست؟ اندازهاش چيست؟ عقل ودين با معنويت سازگاري دارند يا خير؟ مخالفتي ندارم اما اين سنخ ازسوالات مسئله هاي جامعه ما نيستند.
تقي رحماني بابيان مطلب بالا افزود: متاسفانه برخي روشنفكران ما به صورتي به اين مسايل مي پردازند كه نقض غرض شده است وپس ازشروع اين دست ازمباحث به نفي آن مي رسند. وي با فرعي قلمداد كردن اين نوع ازنظريه پردازي ها، موضوع اصلي را عملكرد حكومت ديني ذكر كرد كه مدعاي تاسيس حكومت معنوي دارد واين بزرگترين مشكل را درجامعه ما ايجاد كرده به نحوي كه باعث شده درجامعه ما شريعت تكاپوي معنويت نكند. وي افزود: نيت شريعت زيست اخلاقي وزيست معنوي است وادعاي حكومت معنوي دراسلام وجود ندارد. درقرآن پيامبر جانش برمومنين اولي است ونه برهمه مردم. وي با ذكر اين كه دراسلام حكومت برقرارداد استواراست و درمدينه پيامبر با منعقد ساختن قراردادي با يهودي ها، مشركين ومسلمانان به نوعي قانون اساسي ( نه مانند آنچه امروز مشاهده مي شود)نوشته درباره حكومت معنوي گفت: مفهوم حكومت معنوي مفهوم كليسايي است و ازقرون وسطي آمده است، دراين مفهوم مسيح روح جهاني است ومابقي جسم جهاني هستند.
رحماني تفسير پولس حواري دركتاب اعمال رسولان را كه درادامه انجيل ها آمده در حقيقت ساختن معنوي/روحاني وجسماني دانست كه به زعم وي چنين تفكيكي تا اين اندازه افراطي درشرق وحتي دربوديسم وجود ندارد. او درادامه با تاكيد براين كه اينديشه روحاني وجمسماني بعدها با ايجاد روحانيت به شكل خاص معنويت درآمد، با توجه به ظهورمعنويت درايران بعد از انقلاب گفت: شكل گيري چنين موضوعي درايران آن هم درشكل حكومت معنوي معمولا نقض قرض است، چون حكومت اعمال قدرت، نظم ومشروعيت مي كند وازاين نظر حكومت نمي تواند ازمعنويت حرف بزند، بلكه حكومت بايد ازقرارداد واخلاق سخن بگويد. همچنان كه درخلافت (بيعت)، دموكراسي وحتي نظام سلطنت هم نوعي قرارداد وجود داشته آن چنان كه مثلا درقرارداد شاهي معمولا اين گونه سخن مي گوييم كه شاه بايد چهارصلاحيت 1- نژادخوب 2-تجربه 3- دانش، علم وبه نوعي حكمت عملي براي تدبير امور و4-فره ايزدي داشته باشد تا شاه، شاه شود واگر ظلم كند اهورا مزدا فره را ازاوميگيرد. رحماني با ذكر اين كه تشكيل قراردادواخلاق دردوره هاي مختلف بشري ازجمله دردوره شاهي، فره ايزدي، دردوره مدرن دموكراسي (ونه آزادي ) و.... وظيفه حكومت ها بوده است درباره تاسيس حكومت معنوي كه درنهايت به قدرت گرفتن روحانيت و نوعي نظام مقدس منجر شد گفت: به جز خداوند هيچ كس دراسلام مقدس نيست و قدسي نه ازنگاه دكتر سروش كه ازنظرفلسفه مدرن به رازآلودگي تعبير مي كند، بلكه قدسي از نگاه عامه به معناي حريمي مورد توجه است كه انسان درآن احساس امنيت مي كند و اين امنيت نمي تواندبه صورت جمعي برقرار شود. يعني هرفرد بايد با خدا سخن بگويد. به اين دليل مساله معنويت وقتي دردستور كار يك حكومت قرارگرفت نقض غرض مي شود.
وي درادامه مشكل جامعه ايران را فقدان اخلاق وقرار داد و ساختارجامعه مدني ودموكراسي ذكر و شكست اصلاحات را دراين بخش مطرح كرد وگفت: علي (ع) مي گفت كه درحكومت من سه چيز وجود دارد: حق مسكن وسرپناه، حق آب، وحق نان. درمعناي روشنفكري حكومت علي (ع) يك حكومت توسعه گرا است. حكومت علي (ع) نگفت كه درحكومت من همه بايد نماز بخوانند. ولي معاويه اولين كسي است كه ازحكومت خدا وخليفه اللهي دم زد وحكومت را هم موروثي كرد، وي در ادامه افزود: در اين انجمن اسلامي چون ساختار ندارد، يك نفر رييساش مي شود وبعد ازمدتي چون بقيه فعال نيستند هركار دلش بخواهد مي كند و به مرور تبديل به ديكتاتورشده وبه كسي پاسخگو نيست.
اين روشنفکر ملي - مذهبي درادامه جامعهاي را اخلاقي دانست كه درآن قرارداد وپاسخگويي به طور ساختاري رعايت شده وفقدان حضورساختارهاي مدني را علت تبديل معنويت به مسئلهاي لوكس وفرمايشي مطرح كرد وگفت: معنويت دربخشي ازروشنفكران حتي روشنفكران ديني ما تبديل به يك مفهوم كلامي با سوالهايي چون آيا معنويت ممكن است، آيا معنويت با عقلانيت مي خواند، آيا معنويت با دين مي خواند، معنويت به چه معنايي است، آيا معنويت به معني اخلاقي زيستن است، پس اخلاقي زيستن به چه معنايي است تبديل شده وآن ها را مباحثي درنهايت انتزاعي فلسفي خواند كه درآن زيربناي اخلاق ومعنويت تخريب مي شود. رحماني اين موضوع را مانند نگرش كساني ذكر كردكه مدعي سوسياليسم ويا ليبراليسم درجامعه هستند ولي نمي دانند كه با چه الزامات وامكاناتي چنين مسايلي امكان حيات مي يابند.
او در ادامه عنوان كرد كه وقتي كتاب فوكورادراين جا مي خوانيد به دنبال حذف نظم بورژوازي مي رويد كه براساس آن فوكو درفرانسه آن را مي كوبد، زيرا انسان را به ماشين تبديل كرده است اين درحالي است كه درايران بايد آرزو كنيم سيستم بورژوايي يا دموكراسي حداقلي داشته باشيم. دراين جاست كه به قول شريعتي جغرافياي حرف وادبيات درزندگي شما گم شده است. وي درادامه افزود: براي اين كه سنگ برروي سنگ بند بشود بايد روابطي به وجود بيايد ودين ازاين جا شروع مي كند ومي گويد اگر مسلمان، مسيحي ويا ماركسيست هستيد وبه جامعه خود احترام مي گذاريد بايد ازكارندزديد زيرا نمي شود نماز خواند ولي ازكار دزديد ويا به دوست دخترت به صورت يك كالاي جنسي نگاه وبه زن فقط به صورت بمب جنسي نگاه بكنيد؟ يا معنويت را تنها خلاصه كنيد درشريعت وشريعت را هم خلاصه كنيد درچند تار موي زن، آرايش وآستين كوتاه و آستين بلند؟ وي سپس با ذكر اين نكته كه بايد به نرم هاي جامعه نيز پاي بند بود درارتباط با معنويت گفت: معنويت درجامعه به معناي آن است كه درمواجهه با زن فاحشه ازموضع بالا اورا اصلاح كنيم. انسان شركت سهامي خدا وشيطان است.
رحماني شب قدر اشخاص را متفاوت عنوان كرد كه مي تواند دربرخورد با يك زن خياباني، بچه يتيم، يك دزد، ويا يك آدم واقعي صورت بگيرد. به عبارت ديگر به زعم وي چيزي كه انسان را به خودم بياورد شب قدر او است. چون ايمان در مرحله نخست تاثيرفردي وسپس تاثير اجتماعي دارد. وي افزود: تعبيه احكام شريعت، معنويت نمي آورد. وقتي حكومت ديني غايت خود را معنويت قرار مي دهد، درحقيقت خود را بايك بحران بزرگ مواجه مي كند ؛ يعني اندازه پذيركردن اموري كه اندازه پذير نيستند وبراي اين منظور معنويت را به شريعت تقليل داده وآن را دستوري مي كنند. رحماني اجراي شريعت دستوري را براي انسان ها موجب نوعي نفاق دانست وضمن ضرورت نيايش براي آدميان شكست خورده ازجمله افرادي كه شكست عشقي را متحمل شدهاند گفت: براي من نماز درسن 36 سالگي خوب فهم شد به خصوص درانفرادي. رحماني با ذكر اين كه درايران بين گناه وجرم يكسان انگاري مي كنند و مگر ازچراغ قرمز رد شدن گناه است؟
افزود: عبور ازچراغ قرمزجرم است. ولي درمعنويت، انسان معنوي حتي جرات نمي كند ازچراغ قرمزرد شود يا ماليات نپردازد. رحماني اشتباه بزرگ دكتر سروش دردهه 60 را قراردادن عرفان دربرابر شريعت وفقه ذكر كرد وگفت: عرفان اندازه ندارد و عرفا به مراتب ازفقها فاشيست تر مي شوند منتها فقه بايد به روز شود وشريعتي مي گفت كه فقه به روز نيست. ازنظر رحماني نماز بايد آدمي را ازفحشا بازبدارد. فحشا هم ديدن چند تارموي يك دختر خانم نيست. فحشا ايجاد يك امر بد بزرگ مانند ايجاد شكاف طبقاتي درايران است كه منجر به توليد وبازتوليد چنين خانم هايي مي شود. ازنظر رحماني مقصر اول چنين مسايلي، حكومتي است كه خودش را به آرمانهاي انساني متعهد مي داند ولي درعمل به آن متعهد نيستند. وي درادامه سخنان خود بورژوازي مستقلات را يكي ازمهمترين پديده هاي موجود درايران ذكر كرد وافزود: آيا مي شود هم شريعت مدار بود وهم به بورژوازي مستقلات وابسته باشيم؟ خطرناك ترين بورژوازي درايران بورژوازي مستقلات و بدتر از بورژوازي تجاري است. رحماني با ذكر اين كه اوايل انقلاب عليه بورژوازي كمپرادور شعار داديم و گير بورژوازي تجاري افتاديم، سپس عليه بورژوازي تجاري شعارداديم وگير بورژوازي مستقلات افتاديم گفت: شما چگونه مي تواني هم مومن وهم وابسته به بورژوازي مستقلاتي باشي كه با بورس بازي زمين اكنون دارد تمام ثروت ملي را مي بلعد؟ وي افزود: شريعت نسبت به بورژوازي مستقلات هيچ مشكلي ندارد، ولي اكرشخصي ريشاش را بزند با حكم كراهت تيغ نسبت به آن انتقاد مي كند، اين درحالي است كه بورژوازي مستقلات 3هزار ميليارد تومان ثروت دارد وبا بكارگيري كارگران فصلي، هروقت بخواهد آن ها را بيرون مي كند. رحماني با اشاره به اين كه اين مسايل جامعه ايران را با فروپاشي اخلاقي و ارزشهاي فردي واجتماعي مواجه كرده تا جايي كه خانواده نيز درحريم امن قرار نخواهد داشت به برخي ديگر ازعلل فروپاشي ارزش هاي اجتماعي اشاره كردوگفت: حتي اخلاقي ترين انسان ها درجامعه ما به بزرگترين مجازات ها رسيدند. مانند آيت الله منتظري كه درهيچ انحصاري ازجمله انحصارات شكر و قند شركت ندارد، و آن هايي كه با شريعت زيست كرده اندمانند مهندس سحابي، و... اساسا درجامعه شناخته نشدند يا خراب شدند، يا برخورد با خاتمي كه اصلا اخلاقي نبود و به بهانه دست دادن با يك دختر خانم صورت گرفت.
چه بايد كرد؟
اگرآنها خراب كردند مانيز بايد خراب كنيم؟ اگر آنها مبتذ ل شدند، ما نيز بايد مبتذل شويم؟ رحماني با طرح سوال هاي بالا معتقد است مذهب به دليل ايجاد يك رابطه فردي ميان انسان با خدا، ازفلسفه كامل تر وقوي تري برخورداراست، وبا ايجاد نيايش درزندگي، وبا قبول درد ورنج ديگران آن هم به صورت آگاهانه وداوطلبانه، انسان را به آرامش مي رساند و اين هنر مذهب است. كاري كه فرانچسكو، حلاج، شريعتي، گاندي وماندلا انجام دادهاند، كه همگي وابسته به مدل هاي بزرگ يك ريشه ايماني هستند. اما به زعم وي ايران كنوني، نياز به مدل هاي متوسط ايماني دارد، آدم هاي معمولي، افرادي كه درخانواده ها همه ازآن ها تعريف مي كنندو لزوما روشنفكر نيستند، به ديگران كمك مي كنند وسختگير نيستند. رحماني مي گويدكه با دوميليون آدم اين گونه، جامعه ايراني ساخته مي شود. چون جامعه را متوسط ها مي سازند ودين هم براي متوسط ها است.
رحماني درباره هنر نيايش درچنين اوضع واحوالي گفت: اگر نيايش نكنيد، زمخت وخشن مي شويد. دراديان انسان ها مورد داوري فردي قرار مي گيرند؛ ازاين رو اگر همه دزد باشند، دليلي برآن نيست كه شما هم دزدي بكنيد. اين به انسان استقلال مي دهد، اقبال مي گويد نيايش من دروني ات را زنده مي كند كه ادامه من خداوند است. واين من، يك سپهر اخلاقي درتو درست مي كند. اين سپهر اخلاقي تورا ازيك سري كارهاي غير اخلاقي باز مي دارد. اين هنر نيايش است. نيايش انسان را اخلاقي مي كند. با اين همه رحماني به مسايل ابتداي سخنان خود بازگشت وگفت: ولي مسئله جامعه امروز ايران نيايش نيست. ما به جامعه اخلاقي نيازي نداريم، ما به جامعه اي قانونمند نياز داريم كه درآن اخلاق رعايت بشود. وي درادامه با اشاره به اينكه ما داريم دين را ازاول به آخر توضيح مي دهيم و اگر دين همواره ناسخ ومنسوخ و محكم ومتشابه است يعني همان چيزي كه آيت الله طالقاني هم مي گفت، نمي شود ازآخرشروع كرد آمد اول، آن هم با الگوهايي كه نا مناسب هستند. وي سپس با اشاره به تجربه اش درسفر به پاريس وديداراز مدرسه هاي ابتدايي اين شهر گفت: درمدرسه، كودكان هيچگاه دروغ نمي گفتند، وكسي از زير كارها درنمي رفت. كتابي به نام فساد آقاي علي ربيعي نوشته است. ايشان مي گويد دركشورهاي پيشرفته فساد ساختاري نيست، يعني دربدنه جامعه شما فساد مشاهده نمي كنيد، به صورت استثنا ء درسران ومسئولان مشاهده مي شود، اما دركشورهايي مثل ما فساد ساختاري است. آيا فكر مي كنيد كه اين جامعه اخلاقي وشرعي است؟
رحماني درپايان سخنان خود درنقد اصلاحات عنوان كرد بخشي از سقوط ما مربوط به كيش شخصيت در روشنفكرانمان بود و اتفاقا وقتي ساختارها موجود نيستند روشنفكران بايد اخلاقي عمل كنند تا ساختارها ايجادشوند. وي دراين بخش سقوط دردوره اصلاحات را به گذشته روشنفكران واصلاح طلبان ارجاع داد كه هرچند ضربه راسنت گراها زده بودند، ولي دردش را جريان روشنفكري كشيد كه براي تحقق آزادي حركت مي كرد. وي درادامه نقد خود به جريان روشنفكري با اشاره به تواضع علي (ع) كه هم چاه كن است، هم مهندس وهم مشاورخليفه، ادبيات دكتر شريعتي دركوبيدن ديگران، مقاله ها و برخي اشارات دكتر سروش و ادبيات دكتر سيد جواد طباطبايي را ادبياتي بدي دانست و گفت: من به ماركسيت ها، سكولارها ومذهبي ها مي گويم كه درفقدان ساختارها، اگر انديشمندان اخلاقي برخورد نكنند نمي توانيم جامعه را بسازيم و اوضاع بدترازاين كه هست مي شود. وي درپايان افزود: ما مي خواهيم زندگي كنيم. زندگي زناشويي اعتماد وعشق به بچه ها مي خواهد. محيط كار اعتماد مي خواهد و... و اين ها رادين به شرط داوطلبانه بودن مي تواند متحقق سازد.
No comments:
Post a Comment