Saturday, October 13, 2007

ملت ايران آزادند، اما به قيد وثيقه

ملت ايران آزادند، اما به قيد وثيقه
احمد قابل در گفت و گو با روز: - یکشنبه 22 مهر 1386 [2007.10.14]
‏‏
نوشابه اميريnooshabehamiri@yahoo.com‏احمد قابل، از نوانديشان ديني است که‏‎ ‎به قيد وثيقه‎ ‎آزاد است. برادر او، هادي قابل نيزاز چندي پيش به حکم دادگاه ويژه ‏روحانيت دستگير شد و امروز با‏‎ ‎‏"همه اتهاماتي که تاکنون براي همه متهمان سياسي مطرح کرده اند" در زندان به سر ‏مي برد. وي در گفت و گو با روزاز اين نگراني مي گويد که آقايان از مسير غلط خود برنگردند و کار به داوري ‏خارجي بکشد.‏
‏<‏strong‏>گفت و گو را اگر موافقيد با وضعيت آقاي هادي قابل شروع کنيم و اينکه در چه وضعيتي هستند.<‏‎/strong‏>‏از طرف دادگاه ويژه روحانيت برايشان يک وکيل گرفته اند که حالت تسخيري دارد...‏
‏<‏strong‏>يعني چطور؟<‏‎/strong‏>‏آنها ليستي را در اختيار متهم مي گذارند که از ميان کساني که آنها تاييد و تعيين کرده اند، يک نفر را به عنوان وکيل ‏برگزيند.اين وکيل به همراه فرزند ايشان در قم ملاقاتي با اخوي داشته اند به مدت 20 دقيقه. به نقل از فرزندشان، حال ‏عمومي ايشان خوب بوده و گفته اند در آنجا مثلا به ايشان بي احترامي نمي کنند؛ ولي در انفرادي است و در آن مجموعه ‏اي که نگهداري مي شود، کس ديگري نيست. ظاهرا حتي در انفرادي هاي ديگر هم کسي نيست و ايشان تنها بازداشتي ‏آن مجموعه است.‏‎ ‎من در مورد اتهام اخوي از فرزندشان پرسيدم، خنديد و گفت هر اتهامي که تا حالا براي هر متهم ‏سياسي شنيديد، براي بابا هم در نظر گرفتند؛ همه اتهاماتي که در رسانه هايشان شنيديد...‏
‏<‏strong‏>اقدام عليه امنيت ملي، توهين به مقدسات...<‏‎/strong‏>‏بله، بله. همه اينها
‏<‏strong‏>به نظر شما اين روالي عادي است که متهم مجبور باشد وکيل خود را از بين يک ليست انتخاب ‏کند؟<‏‎/strong‏>‏اصلا چه چيزي در اين کشور عادي است که اين دومي اش باشد؟ در انتخابات کل کشور هم همين وضعيت حاکم است. ‏يعني شوراي نگهبان، هر که را دلش مي خواهد تاييد صلاحيت مي کند، بعد يک ليست مي دهد. به مردم مي گويد از بين ‏اين ليست حق انتخاب داريد. اين دادگاه هم برخلاف قوانين رسمي کشور، خودش قانون گذاري مي کند. يکي از شرايط ‏اين دادگاه هم اين است که وکيل بايد حتما روحاني باشد، کار قضايي کرده باشد، وکالت رسمي داشته باشد و مورد تاييد ‏آنها هم باشد.و اين نکته جديدي است؛ يعني همان ها ـ دادگاه ويژه ـ که خودشان شاکي هستند؛‏‎ ‎چون ايشان رسما و به ‏دستور و به در خواست دادگاه ويژه قم بازداشت شده، حالا به عنوان مدعي العموم يا هر چيز ديگر، خودشان هم براي ‏متهم تعيين تکليف مي کنند و هم قضاوت. عدالت به سبک حکومت آقايان يعني همين! خودشان مدعي باشند و خودشان ‏قاضي.‏‎ ‎خب طبيعي است که هيچ بقالي هم نمي گويد ماست من ترش است. حالا چطور مي توان از اين دستگاه قضايي ‏اميد عدالت داشت؟ خب از اول بگوييد محکوم کرديم ديگر!‏
‏<‏strong‏>در چنين مجموعه اي، بازجو هم بايد روحاني باشد؟<‏‎/strong‏>‏بله؛ البته بر حسب ادعا. البته ايشان الان براي بازجويي در اختيار اطلاعات است نه دراختيار خود دادگاه ويژه. يعني با ‏حکم دادگاه ويژه بازداشت شده اما در اختيار اطلاعات است. اما همان موقعي که خود من هم بازداشت بودم ـ تازه در ‏اختيار دادگاه ويژه هم بودم ـ يک آقايي مرا بازجويي مي کرد که به اصطلاح فرد سوگلي آقاي اژه اي بود که در آن ‏زمان رئيس دادگاه ويژه بود. الان هم آن آقا ظاهرا با ايشان به وزارت اطلاعات منتقل شده. به هر حال اين آقا در دوران ‏بازجويي يک روز از من سئوالي کرد که من داشتم جواب مي دادم. بعد ديدم متوجه نمي شود. گفتم: شما روحاني هستيد؟ ‏گفت: نه. گفتم: آخر استدلال آقاي خامنه اي اين است که بازجوي اين دادگاه اطلاعاتي دارد که بازجوي عادي ندارد و ‏ممکن است متهم سر او کلاه بگذارد. حال شما که روحاني نيستيد براي چه به اينجا آمده ايد؟ برويد و بگوييد يک ‏روحاني بيايد که اين اطلاعات را داشته باشد؛ من که نمي توانم در اينجا براي شما کلاس بگذارم. حالا متاسفانه داستان ‏اينطوري است ديگر. قرار بودهمه افراد در آنجا روحاني باشند، ولي افراد غيرروحاني را هم بخصوص در اتهامات ‏سياسي و امنيتي، فراوان به کار مي گيرند....‏
‏<‏strong‏>پس منتظر‎ ‎‏"اعترافات" از جانب برادرتان نيستيد؟<‏‎/strong‏>‏نه، اعترافات مال مواردي است که آقايان مدعي باشند کسي کار پنهاني کرده. برادر من کار پنهاني نداشته...‏
‏<‏strong‏>بقيه، مثلا دانشجويان هم کار پنهاني نداشته اند...<‏‎/strong‏>‏بله، ولي آقايان مدعي هستند که آنها کار پنهاني کرده اند. مثلا با بعضي افراد ارتباط داشته اند يا در مورد اميرکبير، که ‏دانشجويان گفتند لوگوي آنها را دزديده اند، ادعاي اينها چيز ديگراست. يعني به اصطلاح جرمي در خفا اتفاق افتاده و ‏اينها ادعا مي کنند که دانشجويان اين کار را کرده اند...‏
‏<‏strong‏>به هر حال وقتي بر اساس‏‎ ‎‏"ادعا" مسائل مطرح شود، در خفا بودن يا در خفا نبودن را هم آقايان مي توانند ‏تعيين کنند. اينطور نيست؟<‏‎/strong‏>‏بله، بله؛ ولي مخفي بودن را به اين معنا مي گويم که طرف بگويد من کاري را انجام ندادم و آنها بگويند انجام دادي؛ ولي ‏مثلا در مورد خود من، وقتي در بازداشت بودم هر چه سئوال مي کردند مربوط به مسائل و صحبت هايي بود که مثلا با ‏امثال شما يا راديو هاي خارجي کرده بودم و يا سخنراني هايم. آنها هم علني بود، مخفي نبود که بخواهم حاشا کنم. يعني ‏من همه آن مطالب را رسما قبول داشتم و اگر برايم اثبات شده نبود که آنها را در سخنراني هاي رسمي نمي گفتم. آدم بي ‏تجربه اي هم نيستم که نفهمم وقتي دارم سخنراني مي کنم مامور اطلاعات پاي سخنراني ام نشسته است، يا مامورين ‏انتظامي که موظفند مطالب را ضبط کنند.در واقع همه ما، اخوي و بقيه نيروهاي سياسي معمولا مي دانند که وقتي مجوز ‏سخنراني گرفته مي شود، مامورين، نه يکي، بلکه چند تا چند تا و از چند ارگان امنيتي به جلسات مي ايند و جلسات را ‏براي گزارش ضبط مي کنند.خب، کسي هم که سخنراني مي کند لابد خودش را آماده کرده تا جواب هر حرفي را که مي ‏زند، بدهد.‏
‏<‏strong‏>به نظر شما علت برخورد با افرادي مانند شما، دستگيري برادرتان و يا ممانعت از سخنراني شما، آن هم ‏وقتي به صورت علني نظرات تان رامطرح مي کنيد، چيست؟<‏‎/strong‏>‏متاسفانه ما در کشورمان با يک استبداد سه پشته روبه رو هستيم که يک بخش اش بر مي گردد به حدود 1400 سال ‏استبداد مذهبي، بخشي به 2500 سال استبداد سلطنتي و حدود 200 سال سابقه استعمار در کشور که لااقل در گذشته و ‏تا همين چند سال پيش، معمولا استبداد را بيشتر مي خواستند؛ چرا که بهتر مي توانستند با يک فرد ديکتاتور کنار بيايند. ‏در چنين جامعه اي خود ما هم کما بيش رفتارهاي ديکتاتورمآبانه در زندگي مان هست. خب، همين آدمها مي آيند و به ‏قدرت مي رسند. قانون خوب را هم به دست آدم هاي ديکتاتور مآب بدهيد از آن يک برداشت ديکتاتورمآبانه مي کنند. ‏يکي از علائم اين وضع هم اين است که اينها به قوانين خودشان هم پاي بند نيستند والا در فصل حقوق ملت در قانون ‏اساسي به صراحت گفته شده که انسان ها در تشکيل اجتماعات، در اظهار نظرات، در امر به معروف و نهي از منکر ‏آزاد هستند. خود آقاي خامنه اي مي گويد حتي شما با رهبري بايد با لسان امري صحبت کنيد، يعني به او دستور بدهيد ‏که اين کار را بکن، آن کار را نکن. ولي اينها شعار است. حتي وقتي شما مي گوييد آقا خواهش مي کنيم اين کار را ‏نکنيد، شمارا فورا مي گيرند و به زندان مي اندازند. اين نشانگر اين است که اينها حوصله اش را ندارند، تحملش را ‏ندارند.... ‏
‏<‏strong‏>شما مرتب مي گوييد:‏‎ ‎‏"خودشان". منظورتان از‎ ‎‏"خودشان" چيست؟<‏‎/strong‏>‏من به صراحت مي گويم مسئوليت تمام اين دستگاه ها و بخصوص دادگاه ويژه روحانيت که برخلاف قانون و بر اساس ‏دستور رهبري تشکيل شده، بر عهده آقاي خامنه اي است. ايشان در پاسخ به سئوالات دانشجويان گفته اند که همه ‏کارهاي دستگاه هاي زير نظر رهبري که زيرنظر رهبري نيست؛ يعني رهبر نمي تواند از جزييات باخبر باشد. اين به ‏لحاظ قانوني حرف درستي نيست. به خاطر اينکه اگر آنها کاري بکنند که عواقب قانوني داشته باشد يا ايشان بايد با فرد ‏خاطي برخورد کند تا مردم بفهمند که ايشان راضي به آن امر نيست، يا اگر برخورد نکرد دليلش اين است که خودش هم ‏آن سياست را قبول دارد. من وقتي مي گويم‎ ‎‏"خودشان" منظورم شخص آقاي خامنه اي است و آن کساني که در کنار ‏ايشان مسئوليت هاي درجه 2 دارند.‏
‏<‏strong‏>ولي گفته مي شود گروه بندي هاي سياسي ـ اقتصادي مختلف چنان در مملکت شکل گرفته اند که گويي يک ‏نظام سياسي فئودال بر مملکت حاکم است.<‏‎/strong‏>‏من البته منکر تاثيرپذيري رهبري از ساير دستگاه هاي داراي قدرت نيستم؛ ولي او اين بنا را برپا کرده. چه کسي اين ‏ميدان را به بعضي ها داده و از بعضي ها گرفته؟‏‎ ‎رهبري که مي تواند 8 سال تمام در برابر اصلاح طلبان مقاومت کند، ‏نيروهاي زير نظر خود را براي جلوگيري از فعاليت آنها و به شکست کشاندن اصلاحات بسيج کند وموفق هم بشود ـ در ‏حاليکه آنها هم مجلس را داشتند و هم رياست جمهوري را وبا آن راي بالا ـ چطور نمي تواند در برابر يک نهاد امنيتي، ‏يا يک نهاد اقتصادي يا يک نهاد نظامي بايستد و مانع از فعاليت هاي آنان بشود؟ مشخص است که اين رفتارها موجب ‏پسند ايشان است. مثلا در قضيه روزنامه ها، کار آقاي مرتضوي به اينجا رسيد که رئيس قوه قضاييه مي خواست او را ‏به خاطر رفتارهاي ناشايست اتش بردارد، اما آقاي خامنه اي، طبق اطلاعاتي که ماداريم، گفته بود يک نفر هست که ‏دارد درست کار مي کند، شما مي خواهيد اوراهم برداريد؟‎ ‎يعني ايشان همه آن رفتارها را‎ ‎‏"درست"‏‎ ‎ارزيابي مي کند. ‏پس من لااقل پيش خودم، فکر مي کنم درست نيست که انسان وقتي از مسئوليت هاي خود خبر دارد اين برخوردها را ‏حاشا کند.من در آن موقعي که در تاجيکستان بودم، در نامه به آقاي خاتمي هم نوشتم که شما به دستگاه قضايي هشدار ‏تخلف از قانون اساسي را مي دهيد، در حالي که همه آن تخلف مستظهر به يک فرد متخلف اصلي است، ولي شما هيچ ‏هشداري به او نمي دهيد. خب، به ايشان هم هشدار بدهيد، به هر حال او هم انسان است و ميتواند خطا کند. طبق آن ‏چيزي که در وصيت نامه آيت الله خميني هست، کسي که در مقام رهبري قرار مي گيرد اصلا مي تواند مملکت را به ‏نابودي بکشاند، مي تواند اشتباه بکند، انسان جايزالخطاست، معصوم که نيست. خب، ايشان هم مي تواند خطا کند و لذا ‏مي شود به ايشان هم هشدار داد که در اينجا خطا کرديد. خودشان هم که در سخنراني گفته اند با رهبري حتي مي شود به ‏لسان امري، امر به معروف و نهي از منکر کرد ؛ يعني اگر منکري انجام داده باشد شما بايد نهي اش کنيد. حال اگر همه ‏اينها را کنار هم بگذاريدبه اين نتيجه مي رسيد که بايد طاقت دستگاه حاکميت خيلي بالا برود و با حرف هاي امثال ما ‏مثبت برخورد کند؛ ولي خب، در کشور ما در ادعا همه چيز هست، ازادي هست، ملت ايران آزادند اما همه به قيد وثيقه.‏
‏<‏strong‏>در اين شرايط فکر مي کنيد انتخابات به چه سمتي برود؟<‏‎/strong‏>‏‏[مي خندد]‏‎ ‎مثل همين انتخاب وکيل براي اخوي ما. يک ليستي را مي دهند و بعد مي گويند ملت ايران آزادند که از ميان ‏اين ليست که ما برايشان تعيين کرده ايم هر که را مي خواهند انتخاب کنند. بعد شما در آن ليست مي گرديد و مي بينيد ‏‏"هر" کسي وجود ندارد، همه يکي هستند. يک مشت آدم هايي براي خالي نبودن عريضه؛ براي پز آزادي. يک مجمعي ‏هم درست کرده اند که در آن به اصطلاح چند اصلاح طلب معتدل هم وجود دارد. حالا چند نفري مثل آقاي کروبي و ‏اينها هم کانديدا مي شوند.‏
‏<‏strong‏>همه حرف هايي که تا حالا زديد مي تواند همه آن اتهاماتي را که متوجه برادرتان شده، متوجه شما هم ‏بکند.‏‎.‎‏.<‏‎/strong‏>‏ما قبلا متهم شده ايم و پرونده مان هم هنوز باز است؛ من از همان سال که خودشان مرا از اوين بيرون کردند، به قيد ‏وثيقه آزادم. خدا را شاهد مي گيرم که من اصلا درخواست تغيير قرار ندادم؛ خود آنها مي گفتند که بودن شما در اينجا به ‏ضرر نظام است، محاکمه شما به ضرر نظام است، محکوميت شما به ضرر نظام است. حتي غيرمستقيم هم پيغامي به ‏من دادند که فلاني از تاجيکستان آمده اينجا تا ما اورا بگيريم و يک اکبر گنجي ديگر درست شود و هياهو در دنيا راه ‏بيفتد. به او بگوييد کور خوانده! ما نمي گيريمش، منتها آنقدر اذيتش مي کنيم که نتواند زندگي کند. خب، اين کارها را مي ‏کنند ديگر.‏
‏<‏strong‏>پس منتظر اذيت ها هستيد.<‏‎/strong‏>‏اين اذيت ها ديگر به يک روند تبديل شده و ما ديگر عادت کرده ايم. مثلا جلوي سخنراني من را گرفتند. نوشته هاي مرا ‏اجازه چاپ نمي دهند. در سال 84 يکي از آقايان آمد مشهد و گفت شما آزاديد که نظريات تان را بنويسيد و ولو اينکه ‏برخلاف نظرها باشدو آنها را منتشر کنيد.د ستگاه هاي اطلاعاتي هم مشکلي ندارند، ولي در مورد بعضي مسائل ‏سياسي، حدود را رعايت کنيد. من گفتم کجا حق دارم مطالبم را منتشر کنم؟ الان نزديک 1 سال است که مطالبم را براي ‏ناشر فرستاده ام؛ خب چه شد؟ هيچ. نه فقط من که مثلا آقاي باقي. الان 11 کتاب وي را يک جا گفته اند قابل چاپ ‏نيست. حتي نگفته اند کجايش را حذف کند تا قابل چاپ بشود. ظاهرا آقايان به اسامي نگاه مي کنند و بناست به آدم هايي ‏که از نظرشان مزاحم هستند، اجازه کار ندهند و نگذارند حتي از امکانات بخش خصوصي هم استفاده کنند.‏
‏<‏strong‏>و شما به عنوان يکي از آن‏‎ ‎‏"اسامي" براي خود چه چشم اندازي مي بينيد؟<‏‎/strong‏>‏من عادت دارم. الحمدالله پوستم هم کلفت است. اين هم يک سبک زندگي است ديگر.‏‎ ‎بعضي آدم ها زندگي شان اينطوري ‏رقم خورده. اين آدم ها مي توانستند و مي توانند زندگي ديگري داشته باشند، ولي ظاهرا نه ما و نه آنها بنا نداريم روش ‏مان را عوض کنيم.‏
‏<‏strong‏>هيچ اميد داريد که عوض بشود؟<‏‎/strong‏>‏به هر حال انسان به اميد زنده است. آنها هم انسان هستند. بني آدم هم ممکن است به خطاي خود پي ببرد، در يک آن توبه ‏کند و از راهي که مي رود برگردد. گرچه در مورد اينها بعيد است ولي محال نيست. اين اتفاق در زندگي خيلي ها ممکن ‏است بيفتد. در تاريخ کساني بوده اند که مسيرهاي بسيار بسيار خطايي را رفته اند اما در يک فرصت و بزنگاهي، يک ‏واقعه اي اتفاق افتاده و هشداري به آنها داده شده و آنها عملا از راه خطاي خود برگشته اند.‏‎ ‎به هر حال در مورد اينها هم ‏ما اميد داريم که چنين بشود؛ اميدي که هر روز کم رنگ تر مي شود. من ترسم بيشتر از آن است که نيروهاي خارجي ‏تعيين کننده و داور بين ما و اينها بشوند. اميدوارم هر گز کار به آنجا نکشد، اينها سرعقل بيايند و به مسير غلط خود ‏ادامه ندهند
.

No comments: