ملت ايران آزادند، اما به قيد وثيقه
احمد قابل در گفت و گو با روز: - یکشنبه 22 مهر 1386 [2007.10.14]
نوشابه اميريnooshabehamiri@yahoo.comاحمد قابل، از نوانديشان ديني است که به قيد وثيقه آزاد است. برادر او، هادي قابل نيزاز چندي پيش به حکم دادگاه ويژه روحانيت دستگير شد و امروز با "همه اتهاماتي که تاکنون براي همه متهمان سياسي مطرح کرده اند" در زندان به سر مي برد. وي در گفت و گو با روزاز اين نگراني مي گويد که آقايان از مسير غلط خود برنگردند و کار به داوري خارجي بکشد.
<strong>گفت و گو را اگر موافقيد با وضعيت آقاي هادي قابل شروع کنيم و اينکه در چه وضعيتي هستند.</strong>از طرف دادگاه ويژه روحانيت برايشان يک وکيل گرفته اند که حالت تسخيري دارد...
<strong>يعني چطور؟</strong>آنها ليستي را در اختيار متهم مي گذارند که از ميان کساني که آنها تاييد و تعيين کرده اند، يک نفر را به عنوان وکيل برگزيند.اين وکيل به همراه فرزند ايشان در قم ملاقاتي با اخوي داشته اند به مدت 20 دقيقه. به نقل از فرزندشان، حال عمومي ايشان خوب بوده و گفته اند در آنجا مثلا به ايشان بي احترامي نمي کنند؛ ولي در انفرادي است و در آن مجموعه اي که نگهداري مي شود، کس ديگري نيست. ظاهرا حتي در انفرادي هاي ديگر هم کسي نيست و ايشان تنها بازداشتي آن مجموعه است. من در مورد اتهام اخوي از فرزندشان پرسيدم، خنديد و گفت هر اتهامي که تا حالا براي هر متهم سياسي شنيديد، براي بابا هم در نظر گرفتند؛ همه اتهاماتي که در رسانه هايشان شنيديد...
<strong>اقدام عليه امنيت ملي، توهين به مقدسات...</strong>بله، بله. همه اينها
<strong>به نظر شما اين روالي عادي است که متهم مجبور باشد وکيل خود را از بين يک ليست انتخاب کند؟</strong>اصلا چه چيزي در اين کشور عادي است که اين دومي اش باشد؟ در انتخابات کل کشور هم همين وضعيت حاکم است. يعني شوراي نگهبان، هر که را دلش مي خواهد تاييد صلاحيت مي کند، بعد يک ليست مي دهد. به مردم مي گويد از بين اين ليست حق انتخاب داريد. اين دادگاه هم برخلاف قوانين رسمي کشور، خودش قانون گذاري مي کند. يکي از شرايط اين دادگاه هم اين است که وکيل بايد حتما روحاني باشد، کار قضايي کرده باشد، وکالت رسمي داشته باشد و مورد تاييد آنها هم باشد.و اين نکته جديدي است؛ يعني همان ها ـ دادگاه ويژه ـ که خودشان شاکي هستند؛ چون ايشان رسما و به دستور و به در خواست دادگاه ويژه قم بازداشت شده، حالا به عنوان مدعي العموم يا هر چيز ديگر، خودشان هم براي متهم تعيين تکليف مي کنند و هم قضاوت. عدالت به سبک حکومت آقايان يعني همين! خودشان مدعي باشند و خودشان قاضي. خب طبيعي است که هيچ بقالي هم نمي گويد ماست من ترش است. حالا چطور مي توان از اين دستگاه قضايي اميد عدالت داشت؟ خب از اول بگوييد محکوم کرديم ديگر!
<strong>در چنين مجموعه اي، بازجو هم بايد روحاني باشد؟</strong>بله؛ البته بر حسب ادعا. البته ايشان الان براي بازجويي در اختيار اطلاعات است نه دراختيار خود دادگاه ويژه. يعني با حکم دادگاه ويژه بازداشت شده اما در اختيار اطلاعات است. اما همان موقعي که خود من هم بازداشت بودم ـ تازه در اختيار دادگاه ويژه هم بودم ـ يک آقايي مرا بازجويي مي کرد که به اصطلاح فرد سوگلي آقاي اژه اي بود که در آن زمان رئيس دادگاه ويژه بود. الان هم آن آقا ظاهرا با ايشان به وزارت اطلاعات منتقل شده. به هر حال اين آقا در دوران بازجويي يک روز از من سئوالي کرد که من داشتم جواب مي دادم. بعد ديدم متوجه نمي شود. گفتم: شما روحاني هستيد؟ گفت: نه. گفتم: آخر استدلال آقاي خامنه اي اين است که بازجوي اين دادگاه اطلاعاتي دارد که بازجوي عادي ندارد و ممکن است متهم سر او کلاه بگذارد. حال شما که روحاني نيستيد براي چه به اينجا آمده ايد؟ برويد و بگوييد يک روحاني بيايد که اين اطلاعات را داشته باشد؛ من که نمي توانم در اينجا براي شما کلاس بگذارم. حالا متاسفانه داستان اينطوري است ديگر. قرار بودهمه افراد در آنجا روحاني باشند، ولي افراد غيرروحاني را هم بخصوص در اتهامات سياسي و امنيتي، فراوان به کار مي گيرند....
<strong>پس منتظر "اعترافات" از جانب برادرتان نيستيد؟</strong>نه، اعترافات مال مواردي است که آقايان مدعي باشند کسي کار پنهاني کرده. برادر من کار پنهاني نداشته...
<strong>بقيه، مثلا دانشجويان هم کار پنهاني نداشته اند...</strong>بله، ولي آقايان مدعي هستند که آنها کار پنهاني کرده اند. مثلا با بعضي افراد ارتباط داشته اند يا در مورد اميرکبير، که دانشجويان گفتند لوگوي آنها را دزديده اند، ادعاي اينها چيز ديگراست. يعني به اصطلاح جرمي در خفا اتفاق افتاده و اينها ادعا مي کنند که دانشجويان اين کار را کرده اند...
<strong>به هر حال وقتي بر اساس "ادعا" مسائل مطرح شود، در خفا بودن يا در خفا نبودن را هم آقايان مي توانند تعيين کنند. اينطور نيست؟</strong>بله، بله؛ ولي مخفي بودن را به اين معنا مي گويم که طرف بگويد من کاري را انجام ندادم و آنها بگويند انجام دادي؛ ولي مثلا در مورد خود من، وقتي در بازداشت بودم هر چه سئوال مي کردند مربوط به مسائل و صحبت هايي بود که مثلا با امثال شما يا راديو هاي خارجي کرده بودم و يا سخنراني هايم. آنها هم علني بود، مخفي نبود که بخواهم حاشا کنم. يعني من همه آن مطالب را رسما قبول داشتم و اگر برايم اثبات شده نبود که آنها را در سخنراني هاي رسمي نمي گفتم. آدم بي تجربه اي هم نيستم که نفهمم وقتي دارم سخنراني مي کنم مامور اطلاعات پاي سخنراني ام نشسته است، يا مامورين انتظامي که موظفند مطالب را ضبط کنند.در واقع همه ما، اخوي و بقيه نيروهاي سياسي معمولا مي دانند که وقتي مجوز سخنراني گرفته مي شود، مامورين، نه يکي، بلکه چند تا چند تا و از چند ارگان امنيتي به جلسات مي ايند و جلسات را براي گزارش ضبط مي کنند.خب، کسي هم که سخنراني مي کند لابد خودش را آماده کرده تا جواب هر حرفي را که مي زند، بدهد.
<strong>به نظر شما علت برخورد با افرادي مانند شما، دستگيري برادرتان و يا ممانعت از سخنراني شما، آن هم وقتي به صورت علني نظرات تان رامطرح مي کنيد، چيست؟</strong>متاسفانه ما در کشورمان با يک استبداد سه پشته روبه رو هستيم که يک بخش اش بر مي گردد به حدود 1400 سال استبداد مذهبي، بخشي به 2500 سال استبداد سلطنتي و حدود 200 سال سابقه استعمار در کشور که لااقل در گذشته و تا همين چند سال پيش، معمولا استبداد را بيشتر مي خواستند؛ چرا که بهتر مي توانستند با يک فرد ديکتاتور کنار بيايند. در چنين جامعه اي خود ما هم کما بيش رفتارهاي ديکتاتورمآبانه در زندگي مان هست. خب، همين آدمها مي آيند و به قدرت مي رسند. قانون خوب را هم به دست آدم هاي ديکتاتور مآب بدهيد از آن يک برداشت ديکتاتورمآبانه مي کنند. يکي از علائم اين وضع هم اين است که اينها به قوانين خودشان هم پاي بند نيستند والا در فصل حقوق ملت در قانون اساسي به صراحت گفته شده که انسان ها در تشکيل اجتماعات، در اظهار نظرات، در امر به معروف و نهي از منکر آزاد هستند. خود آقاي خامنه اي مي گويد حتي شما با رهبري بايد با لسان امري صحبت کنيد، يعني به او دستور بدهيد که اين کار را بکن، آن کار را نکن. ولي اينها شعار است. حتي وقتي شما مي گوييد آقا خواهش مي کنيم اين کار را نکنيد، شمارا فورا مي گيرند و به زندان مي اندازند. اين نشانگر اين است که اينها حوصله اش را ندارند، تحملش را ندارند....
<strong>شما مرتب مي گوييد: "خودشان". منظورتان از "خودشان" چيست؟</strong>من به صراحت مي گويم مسئوليت تمام اين دستگاه ها و بخصوص دادگاه ويژه روحانيت که برخلاف قانون و بر اساس دستور رهبري تشکيل شده، بر عهده آقاي خامنه اي است. ايشان در پاسخ به سئوالات دانشجويان گفته اند که همه کارهاي دستگاه هاي زير نظر رهبري که زيرنظر رهبري نيست؛ يعني رهبر نمي تواند از جزييات باخبر باشد. اين به لحاظ قانوني حرف درستي نيست. به خاطر اينکه اگر آنها کاري بکنند که عواقب قانوني داشته باشد يا ايشان بايد با فرد خاطي برخورد کند تا مردم بفهمند که ايشان راضي به آن امر نيست، يا اگر برخورد نکرد دليلش اين است که خودش هم آن سياست را قبول دارد. من وقتي مي گويم "خودشان" منظورم شخص آقاي خامنه اي است و آن کساني که در کنار ايشان مسئوليت هاي درجه 2 دارند.
<strong>ولي گفته مي شود گروه بندي هاي سياسي ـ اقتصادي مختلف چنان در مملکت شکل گرفته اند که گويي يک نظام سياسي فئودال بر مملکت حاکم است.</strong>من البته منکر تاثيرپذيري رهبري از ساير دستگاه هاي داراي قدرت نيستم؛ ولي او اين بنا را برپا کرده. چه کسي اين ميدان را به بعضي ها داده و از بعضي ها گرفته؟ رهبري که مي تواند 8 سال تمام در برابر اصلاح طلبان مقاومت کند، نيروهاي زير نظر خود را براي جلوگيري از فعاليت آنها و به شکست کشاندن اصلاحات بسيج کند وموفق هم بشود ـ در حاليکه آنها هم مجلس را داشتند و هم رياست جمهوري را وبا آن راي بالا ـ چطور نمي تواند در برابر يک نهاد امنيتي، يا يک نهاد اقتصادي يا يک نهاد نظامي بايستد و مانع از فعاليت هاي آنان بشود؟ مشخص است که اين رفتارها موجب پسند ايشان است. مثلا در قضيه روزنامه ها، کار آقاي مرتضوي به اينجا رسيد که رئيس قوه قضاييه مي خواست او را به خاطر رفتارهاي ناشايست اتش بردارد، اما آقاي خامنه اي، طبق اطلاعاتي که ماداريم، گفته بود يک نفر هست که دارد درست کار مي کند، شما مي خواهيد اوراهم برداريد؟ يعني ايشان همه آن رفتارها را "درست" ارزيابي مي کند. پس من لااقل پيش خودم، فکر مي کنم درست نيست که انسان وقتي از مسئوليت هاي خود خبر دارد اين برخوردها را حاشا کند.من در آن موقعي که در تاجيکستان بودم، در نامه به آقاي خاتمي هم نوشتم که شما به دستگاه قضايي هشدار تخلف از قانون اساسي را مي دهيد، در حالي که همه آن تخلف مستظهر به يک فرد متخلف اصلي است، ولي شما هيچ هشداري به او نمي دهيد. خب، به ايشان هم هشدار بدهيد، به هر حال او هم انسان است و ميتواند خطا کند. طبق آن چيزي که در وصيت نامه آيت الله خميني هست، کسي که در مقام رهبري قرار مي گيرد اصلا مي تواند مملکت را به نابودي بکشاند، مي تواند اشتباه بکند، انسان جايزالخطاست، معصوم که نيست. خب، ايشان هم مي تواند خطا کند و لذا مي شود به ايشان هم هشدار داد که در اينجا خطا کرديد. خودشان هم که در سخنراني گفته اند با رهبري حتي مي شود به لسان امري، امر به معروف و نهي از منکر کرد ؛ يعني اگر منکري انجام داده باشد شما بايد نهي اش کنيد. حال اگر همه اينها را کنار هم بگذاريدبه اين نتيجه مي رسيد که بايد طاقت دستگاه حاکميت خيلي بالا برود و با حرف هاي امثال ما مثبت برخورد کند؛ ولي خب، در کشور ما در ادعا همه چيز هست، ازادي هست، ملت ايران آزادند اما همه به قيد وثيقه.
<strong>در اين شرايط فکر مي کنيد انتخابات به چه سمتي برود؟</strong>[مي خندد] مثل همين انتخاب وکيل براي اخوي ما. يک ليستي را مي دهند و بعد مي گويند ملت ايران آزادند که از ميان اين ليست که ما برايشان تعيين کرده ايم هر که را مي خواهند انتخاب کنند. بعد شما در آن ليست مي گرديد و مي بينيد "هر" کسي وجود ندارد، همه يکي هستند. يک مشت آدم هايي براي خالي نبودن عريضه؛ براي پز آزادي. يک مجمعي هم درست کرده اند که در آن به اصطلاح چند اصلاح طلب معتدل هم وجود دارد. حالا چند نفري مثل آقاي کروبي و اينها هم کانديدا مي شوند.
<strong>همه حرف هايي که تا حالا زديد مي تواند همه آن اتهاماتي را که متوجه برادرتان شده، متوجه شما هم بکند...</strong>ما قبلا متهم شده ايم و پرونده مان هم هنوز باز است؛ من از همان سال که خودشان مرا از اوين بيرون کردند، به قيد وثيقه آزادم. خدا را شاهد مي گيرم که من اصلا درخواست تغيير قرار ندادم؛ خود آنها مي گفتند که بودن شما در اينجا به ضرر نظام است، محاکمه شما به ضرر نظام است، محکوميت شما به ضرر نظام است. حتي غيرمستقيم هم پيغامي به من دادند که فلاني از تاجيکستان آمده اينجا تا ما اورا بگيريم و يک اکبر گنجي ديگر درست شود و هياهو در دنيا راه بيفتد. به او بگوييد کور خوانده! ما نمي گيريمش، منتها آنقدر اذيتش مي کنيم که نتواند زندگي کند. خب، اين کارها را مي کنند ديگر.
<strong>پس منتظر اذيت ها هستيد.</strong>اين اذيت ها ديگر به يک روند تبديل شده و ما ديگر عادت کرده ايم. مثلا جلوي سخنراني من را گرفتند. نوشته هاي مرا اجازه چاپ نمي دهند. در سال 84 يکي از آقايان آمد مشهد و گفت شما آزاديد که نظريات تان را بنويسيد و ولو اينکه برخلاف نظرها باشدو آنها را منتشر کنيد.د ستگاه هاي اطلاعاتي هم مشکلي ندارند، ولي در مورد بعضي مسائل سياسي، حدود را رعايت کنيد. من گفتم کجا حق دارم مطالبم را منتشر کنم؟ الان نزديک 1 سال است که مطالبم را براي ناشر فرستاده ام؛ خب چه شد؟ هيچ. نه فقط من که مثلا آقاي باقي. الان 11 کتاب وي را يک جا گفته اند قابل چاپ نيست. حتي نگفته اند کجايش را حذف کند تا قابل چاپ بشود. ظاهرا آقايان به اسامي نگاه مي کنند و بناست به آدم هايي که از نظرشان مزاحم هستند، اجازه کار ندهند و نگذارند حتي از امکانات بخش خصوصي هم استفاده کنند.
<strong>و شما به عنوان يکي از آن "اسامي" براي خود چه چشم اندازي مي بينيد؟</strong>من عادت دارم. الحمدالله پوستم هم کلفت است. اين هم يک سبک زندگي است ديگر. بعضي آدم ها زندگي شان اينطوري رقم خورده. اين آدم ها مي توانستند و مي توانند زندگي ديگري داشته باشند، ولي ظاهرا نه ما و نه آنها بنا نداريم روش مان را عوض کنيم.
<strong>هيچ اميد داريد که عوض بشود؟</strong>به هر حال انسان به اميد زنده است. آنها هم انسان هستند. بني آدم هم ممکن است به خطاي خود پي ببرد، در يک آن توبه کند و از راهي که مي رود برگردد. گرچه در مورد اينها بعيد است ولي محال نيست. اين اتفاق در زندگي خيلي ها ممکن است بيفتد. در تاريخ کساني بوده اند که مسيرهاي بسيار بسيار خطايي را رفته اند اما در يک فرصت و بزنگاهي، يک واقعه اي اتفاق افتاده و هشداري به آنها داده شده و آنها عملا از راه خطاي خود برگشته اند. به هر حال در مورد اينها هم ما اميد داريم که چنين بشود؛ اميدي که هر روز کم رنگ تر مي شود. من ترسم بيشتر از آن است که نيروهاي خارجي تعيين کننده و داور بين ما و اينها بشوند. اميدوارم هر گز کار به آنجا نکشد، اينها سرعقل بيايند و به مسير غلط خود ادامه ندهند.
احمد قابل در گفت و گو با روز: - یکشنبه 22 مهر 1386 [2007.10.14]
نوشابه اميريnooshabehamiri@yahoo.comاحمد قابل، از نوانديشان ديني است که به قيد وثيقه آزاد است. برادر او، هادي قابل نيزاز چندي پيش به حکم دادگاه ويژه روحانيت دستگير شد و امروز با "همه اتهاماتي که تاکنون براي همه متهمان سياسي مطرح کرده اند" در زندان به سر مي برد. وي در گفت و گو با روزاز اين نگراني مي گويد که آقايان از مسير غلط خود برنگردند و کار به داوري خارجي بکشد.
<strong>گفت و گو را اگر موافقيد با وضعيت آقاي هادي قابل شروع کنيم و اينکه در چه وضعيتي هستند.</strong>از طرف دادگاه ويژه روحانيت برايشان يک وکيل گرفته اند که حالت تسخيري دارد...
<strong>يعني چطور؟</strong>آنها ليستي را در اختيار متهم مي گذارند که از ميان کساني که آنها تاييد و تعيين کرده اند، يک نفر را به عنوان وکيل برگزيند.اين وکيل به همراه فرزند ايشان در قم ملاقاتي با اخوي داشته اند به مدت 20 دقيقه. به نقل از فرزندشان، حال عمومي ايشان خوب بوده و گفته اند در آنجا مثلا به ايشان بي احترامي نمي کنند؛ ولي در انفرادي است و در آن مجموعه اي که نگهداري مي شود، کس ديگري نيست. ظاهرا حتي در انفرادي هاي ديگر هم کسي نيست و ايشان تنها بازداشتي آن مجموعه است. من در مورد اتهام اخوي از فرزندشان پرسيدم، خنديد و گفت هر اتهامي که تا حالا براي هر متهم سياسي شنيديد، براي بابا هم در نظر گرفتند؛ همه اتهاماتي که در رسانه هايشان شنيديد...
<strong>اقدام عليه امنيت ملي، توهين به مقدسات...</strong>بله، بله. همه اينها
<strong>به نظر شما اين روالي عادي است که متهم مجبور باشد وکيل خود را از بين يک ليست انتخاب کند؟</strong>اصلا چه چيزي در اين کشور عادي است که اين دومي اش باشد؟ در انتخابات کل کشور هم همين وضعيت حاکم است. يعني شوراي نگهبان، هر که را دلش مي خواهد تاييد صلاحيت مي کند، بعد يک ليست مي دهد. به مردم مي گويد از بين اين ليست حق انتخاب داريد. اين دادگاه هم برخلاف قوانين رسمي کشور، خودش قانون گذاري مي کند. يکي از شرايط اين دادگاه هم اين است که وکيل بايد حتما روحاني باشد، کار قضايي کرده باشد، وکالت رسمي داشته باشد و مورد تاييد آنها هم باشد.و اين نکته جديدي است؛ يعني همان ها ـ دادگاه ويژه ـ که خودشان شاکي هستند؛ چون ايشان رسما و به دستور و به در خواست دادگاه ويژه قم بازداشت شده، حالا به عنوان مدعي العموم يا هر چيز ديگر، خودشان هم براي متهم تعيين تکليف مي کنند و هم قضاوت. عدالت به سبک حکومت آقايان يعني همين! خودشان مدعي باشند و خودشان قاضي. خب طبيعي است که هيچ بقالي هم نمي گويد ماست من ترش است. حالا چطور مي توان از اين دستگاه قضايي اميد عدالت داشت؟ خب از اول بگوييد محکوم کرديم ديگر!
<strong>در چنين مجموعه اي، بازجو هم بايد روحاني باشد؟</strong>بله؛ البته بر حسب ادعا. البته ايشان الان براي بازجويي در اختيار اطلاعات است نه دراختيار خود دادگاه ويژه. يعني با حکم دادگاه ويژه بازداشت شده اما در اختيار اطلاعات است. اما همان موقعي که خود من هم بازداشت بودم ـ تازه در اختيار دادگاه ويژه هم بودم ـ يک آقايي مرا بازجويي مي کرد که به اصطلاح فرد سوگلي آقاي اژه اي بود که در آن زمان رئيس دادگاه ويژه بود. الان هم آن آقا ظاهرا با ايشان به وزارت اطلاعات منتقل شده. به هر حال اين آقا در دوران بازجويي يک روز از من سئوالي کرد که من داشتم جواب مي دادم. بعد ديدم متوجه نمي شود. گفتم: شما روحاني هستيد؟ گفت: نه. گفتم: آخر استدلال آقاي خامنه اي اين است که بازجوي اين دادگاه اطلاعاتي دارد که بازجوي عادي ندارد و ممکن است متهم سر او کلاه بگذارد. حال شما که روحاني نيستيد براي چه به اينجا آمده ايد؟ برويد و بگوييد يک روحاني بيايد که اين اطلاعات را داشته باشد؛ من که نمي توانم در اينجا براي شما کلاس بگذارم. حالا متاسفانه داستان اينطوري است ديگر. قرار بودهمه افراد در آنجا روحاني باشند، ولي افراد غيرروحاني را هم بخصوص در اتهامات سياسي و امنيتي، فراوان به کار مي گيرند....
<strong>پس منتظر "اعترافات" از جانب برادرتان نيستيد؟</strong>نه، اعترافات مال مواردي است که آقايان مدعي باشند کسي کار پنهاني کرده. برادر من کار پنهاني نداشته...
<strong>بقيه، مثلا دانشجويان هم کار پنهاني نداشته اند...</strong>بله، ولي آقايان مدعي هستند که آنها کار پنهاني کرده اند. مثلا با بعضي افراد ارتباط داشته اند يا در مورد اميرکبير، که دانشجويان گفتند لوگوي آنها را دزديده اند، ادعاي اينها چيز ديگراست. يعني به اصطلاح جرمي در خفا اتفاق افتاده و اينها ادعا مي کنند که دانشجويان اين کار را کرده اند...
<strong>به هر حال وقتي بر اساس "ادعا" مسائل مطرح شود، در خفا بودن يا در خفا نبودن را هم آقايان مي توانند تعيين کنند. اينطور نيست؟</strong>بله، بله؛ ولي مخفي بودن را به اين معنا مي گويم که طرف بگويد من کاري را انجام ندادم و آنها بگويند انجام دادي؛ ولي مثلا در مورد خود من، وقتي در بازداشت بودم هر چه سئوال مي کردند مربوط به مسائل و صحبت هايي بود که مثلا با امثال شما يا راديو هاي خارجي کرده بودم و يا سخنراني هايم. آنها هم علني بود، مخفي نبود که بخواهم حاشا کنم. يعني من همه آن مطالب را رسما قبول داشتم و اگر برايم اثبات شده نبود که آنها را در سخنراني هاي رسمي نمي گفتم. آدم بي تجربه اي هم نيستم که نفهمم وقتي دارم سخنراني مي کنم مامور اطلاعات پاي سخنراني ام نشسته است، يا مامورين انتظامي که موظفند مطالب را ضبط کنند.در واقع همه ما، اخوي و بقيه نيروهاي سياسي معمولا مي دانند که وقتي مجوز سخنراني گرفته مي شود، مامورين، نه يکي، بلکه چند تا چند تا و از چند ارگان امنيتي به جلسات مي ايند و جلسات را براي گزارش ضبط مي کنند.خب، کسي هم که سخنراني مي کند لابد خودش را آماده کرده تا جواب هر حرفي را که مي زند، بدهد.
<strong>به نظر شما علت برخورد با افرادي مانند شما، دستگيري برادرتان و يا ممانعت از سخنراني شما، آن هم وقتي به صورت علني نظرات تان رامطرح مي کنيد، چيست؟</strong>متاسفانه ما در کشورمان با يک استبداد سه پشته روبه رو هستيم که يک بخش اش بر مي گردد به حدود 1400 سال استبداد مذهبي، بخشي به 2500 سال استبداد سلطنتي و حدود 200 سال سابقه استعمار در کشور که لااقل در گذشته و تا همين چند سال پيش، معمولا استبداد را بيشتر مي خواستند؛ چرا که بهتر مي توانستند با يک فرد ديکتاتور کنار بيايند. در چنين جامعه اي خود ما هم کما بيش رفتارهاي ديکتاتورمآبانه در زندگي مان هست. خب، همين آدمها مي آيند و به قدرت مي رسند. قانون خوب را هم به دست آدم هاي ديکتاتور مآب بدهيد از آن يک برداشت ديکتاتورمآبانه مي کنند. يکي از علائم اين وضع هم اين است که اينها به قوانين خودشان هم پاي بند نيستند والا در فصل حقوق ملت در قانون اساسي به صراحت گفته شده که انسان ها در تشکيل اجتماعات، در اظهار نظرات، در امر به معروف و نهي از منکر آزاد هستند. خود آقاي خامنه اي مي گويد حتي شما با رهبري بايد با لسان امري صحبت کنيد، يعني به او دستور بدهيد که اين کار را بکن، آن کار را نکن. ولي اينها شعار است. حتي وقتي شما مي گوييد آقا خواهش مي کنيم اين کار را نکنيد، شمارا فورا مي گيرند و به زندان مي اندازند. اين نشانگر اين است که اينها حوصله اش را ندارند، تحملش را ندارند....
<strong>شما مرتب مي گوييد: "خودشان". منظورتان از "خودشان" چيست؟</strong>من به صراحت مي گويم مسئوليت تمام اين دستگاه ها و بخصوص دادگاه ويژه روحانيت که برخلاف قانون و بر اساس دستور رهبري تشکيل شده، بر عهده آقاي خامنه اي است. ايشان در پاسخ به سئوالات دانشجويان گفته اند که همه کارهاي دستگاه هاي زير نظر رهبري که زيرنظر رهبري نيست؛ يعني رهبر نمي تواند از جزييات باخبر باشد. اين به لحاظ قانوني حرف درستي نيست. به خاطر اينکه اگر آنها کاري بکنند که عواقب قانوني داشته باشد يا ايشان بايد با فرد خاطي برخورد کند تا مردم بفهمند که ايشان راضي به آن امر نيست، يا اگر برخورد نکرد دليلش اين است که خودش هم آن سياست را قبول دارد. من وقتي مي گويم "خودشان" منظورم شخص آقاي خامنه اي است و آن کساني که در کنار ايشان مسئوليت هاي درجه 2 دارند.
<strong>ولي گفته مي شود گروه بندي هاي سياسي ـ اقتصادي مختلف چنان در مملکت شکل گرفته اند که گويي يک نظام سياسي فئودال بر مملکت حاکم است.</strong>من البته منکر تاثيرپذيري رهبري از ساير دستگاه هاي داراي قدرت نيستم؛ ولي او اين بنا را برپا کرده. چه کسي اين ميدان را به بعضي ها داده و از بعضي ها گرفته؟ رهبري که مي تواند 8 سال تمام در برابر اصلاح طلبان مقاومت کند، نيروهاي زير نظر خود را براي جلوگيري از فعاليت آنها و به شکست کشاندن اصلاحات بسيج کند وموفق هم بشود ـ در حاليکه آنها هم مجلس را داشتند و هم رياست جمهوري را وبا آن راي بالا ـ چطور نمي تواند در برابر يک نهاد امنيتي، يا يک نهاد اقتصادي يا يک نهاد نظامي بايستد و مانع از فعاليت هاي آنان بشود؟ مشخص است که اين رفتارها موجب پسند ايشان است. مثلا در قضيه روزنامه ها، کار آقاي مرتضوي به اينجا رسيد که رئيس قوه قضاييه مي خواست او را به خاطر رفتارهاي ناشايست اتش بردارد، اما آقاي خامنه اي، طبق اطلاعاتي که ماداريم، گفته بود يک نفر هست که دارد درست کار مي کند، شما مي خواهيد اوراهم برداريد؟ يعني ايشان همه آن رفتارها را "درست" ارزيابي مي کند. پس من لااقل پيش خودم، فکر مي کنم درست نيست که انسان وقتي از مسئوليت هاي خود خبر دارد اين برخوردها را حاشا کند.من در آن موقعي که در تاجيکستان بودم، در نامه به آقاي خاتمي هم نوشتم که شما به دستگاه قضايي هشدار تخلف از قانون اساسي را مي دهيد، در حالي که همه آن تخلف مستظهر به يک فرد متخلف اصلي است، ولي شما هيچ هشداري به او نمي دهيد. خب، به ايشان هم هشدار بدهيد، به هر حال او هم انسان است و ميتواند خطا کند. طبق آن چيزي که در وصيت نامه آيت الله خميني هست، کسي که در مقام رهبري قرار مي گيرد اصلا مي تواند مملکت را به نابودي بکشاند، مي تواند اشتباه بکند، انسان جايزالخطاست، معصوم که نيست. خب، ايشان هم مي تواند خطا کند و لذا مي شود به ايشان هم هشدار داد که در اينجا خطا کرديد. خودشان هم که در سخنراني گفته اند با رهبري حتي مي شود به لسان امري، امر به معروف و نهي از منکر کرد ؛ يعني اگر منکري انجام داده باشد شما بايد نهي اش کنيد. حال اگر همه اينها را کنار هم بگذاريدبه اين نتيجه مي رسيد که بايد طاقت دستگاه حاکميت خيلي بالا برود و با حرف هاي امثال ما مثبت برخورد کند؛ ولي خب، در کشور ما در ادعا همه چيز هست، ازادي هست، ملت ايران آزادند اما همه به قيد وثيقه.
<strong>در اين شرايط فکر مي کنيد انتخابات به چه سمتي برود؟</strong>[مي خندد] مثل همين انتخاب وکيل براي اخوي ما. يک ليستي را مي دهند و بعد مي گويند ملت ايران آزادند که از ميان اين ليست که ما برايشان تعيين کرده ايم هر که را مي خواهند انتخاب کنند. بعد شما در آن ليست مي گرديد و مي بينيد "هر" کسي وجود ندارد، همه يکي هستند. يک مشت آدم هايي براي خالي نبودن عريضه؛ براي پز آزادي. يک مجمعي هم درست کرده اند که در آن به اصطلاح چند اصلاح طلب معتدل هم وجود دارد. حالا چند نفري مثل آقاي کروبي و اينها هم کانديدا مي شوند.
<strong>همه حرف هايي که تا حالا زديد مي تواند همه آن اتهاماتي را که متوجه برادرتان شده، متوجه شما هم بکند...</strong>ما قبلا متهم شده ايم و پرونده مان هم هنوز باز است؛ من از همان سال که خودشان مرا از اوين بيرون کردند، به قيد وثيقه آزادم. خدا را شاهد مي گيرم که من اصلا درخواست تغيير قرار ندادم؛ خود آنها مي گفتند که بودن شما در اينجا به ضرر نظام است، محاکمه شما به ضرر نظام است، محکوميت شما به ضرر نظام است. حتي غيرمستقيم هم پيغامي به من دادند که فلاني از تاجيکستان آمده اينجا تا ما اورا بگيريم و يک اکبر گنجي ديگر درست شود و هياهو در دنيا راه بيفتد. به او بگوييد کور خوانده! ما نمي گيريمش، منتها آنقدر اذيتش مي کنيم که نتواند زندگي کند. خب، اين کارها را مي کنند ديگر.
<strong>پس منتظر اذيت ها هستيد.</strong>اين اذيت ها ديگر به يک روند تبديل شده و ما ديگر عادت کرده ايم. مثلا جلوي سخنراني من را گرفتند. نوشته هاي مرا اجازه چاپ نمي دهند. در سال 84 يکي از آقايان آمد مشهد و گفت شما آزاديد که نظريات تان را بنويسيد و ولو اينکه برخلاف نظرها باشدو آنها را منتشر کنيد.د ستگاه هاي اطلاعاتي هم مشکلي ندارند، ولي در مورد بعضي مسائل سياسي، حدود را رعايت کنيد. من گفتم کجا حق دارم مطالبم را منتشر کنم؟ الان نزديک 1 سال است که مطالبم را براي ناشر فرستاده ام؛ خب چه شد؟ هيچ. نه فقط من که مثلا آقاي باقي. الان 11 کتاب وي را يک جا گفته اند قابل چاپ نيست. حتي نگفته اند کجايش را حذف کند تا قابل چاپ بشود. ظاهرا آقايان به اسامي نگاه مي کنند و بناست به آدم هايي که از نظرشان مزاحم هستند، اجازه کار ندهند و نگذارند حتي از امکانات بخش خصوصي هم استفاده کنند.
<strong>و شما به عنوان يکي از آن "اسامي" براي خود چه چشم اندازي مي بينيد؟</strong>من عادت دارم. الحمدالله پوستم هم کلفت است. اين هم يک سبک زندگي است ديگر. بعضي آدم ها زندگي شان اينطوري رقم خورده. اين آدم ها مي توانستند و مي توانند زندگي ديگري داشته باشند، ولي ظاهرا نه ما و نه آنها بنا نداريم روش مان را عوض کنيم.
<strong>هيچ اميد داريد که عوض بشود؟</strong>به هر حال انسان به اميد زنده است. آنها هم انسان هستند. بني آدم هم ممکن است به خطاي خود پي ببرد، در يک آن توبه کند و از راهي که مي رود برگردد. گرچه در مورد اينها بعيد است ولي محال نيست. اين اتفاق در زندگي خيلي ها ممکن است بيفتد. در تاريخ کساني بوده اند که مسيرهاي بسيار بسيار خطايي را رفته اند اما در يک فرصت و بزنگاهي، يک واقعه اي اتفاق افتاده و هشداري به آنها داده شده و آنها عملا از راه خطاي خود برگشته اند. به هر حال در مورد اينها هم ما اميد داريم که چنين بشود؛ اميدي که هر روز کم رنگ تر مي شود. من ترسم بيشتر از آن است که نيروهاي خارجي تعيين کننده و داور بين ما و اينها بشوند. اميدوارم هر گز کار به آنجا نکشد، اينها سرعقل بيايند و به مسير غلط خود ادامه ندهند.
No comments:
Post a Comment