Sunday, August 26, 2007

خبرهایی از وبلاگ ها - وبگرد

وبگرد
سها سيفي - دوشنبه 5 شهریور 1386 [2007.08.27]
هنوز امکاني براي باور نکردن اين حرف وجود دارد!
سيد رضا شکراللهي در
"خوابگرد" از واکنش فرمانده نيروزي انتظامي به يک پرسش يک خبرنگار به حيرت افتاده است:
اين را به چشم نديده‌ام، و خوشحالم که نديدم. از کسي شنيدم فرمانده‌ي نيروي انتظامي در برنامه‌اي تلويزيوني، در جواب سؤال مجري برنامه که از او پرسيد آيا درست است که شما کساني را که به عنوان اراذل و اوباش دستگير کرده‌ايد، سوار خر مي‌کنيد و در محله‌شان مي‌چرخانيد؛ جواب داد: "ما دون شأن آن چارپا مي‌دانيم که چنين کسي را سوارش کنيم".
اين است نگاه فرمانده‌ي نيروي انتظامي به انسان، کسي که قرار است براي جامعه امنيت به ارمغان آورد. مي‌توان پاي نظريه‌هاي اردوگاه آگامبن و آرنت را به ميان کشيد و نشان داد که چرا اردوگاه ممکن است همين جا، در چند قدمي جايي که زندگي مي‌کنيم باشد. اما همه چيز آن قدر عجيب و تکان‌دهنده است که احتمالاً به کار گرفتن نظريه پيامد خوبي نخواهد داشت. نظريه‌پردازي نياز به کمي خون‌سردي و آرامش دارد که معمولاً انسان مدتي پس از فاجعه بدان دست مي‌يابد. اين‌جا فقط مي‌گويم که خوشحالم آن لحظه پاي تلويزيون نبودم و اين حرف را از دهان مرد اول نيروي انتظامي کشور نشنيدم، چون هنوز مانند خوانندگان رمان کاداره، امکاني براي باور نکردن اين قول وجود خواهد داشت.
لحظه شماري براي گرفتن صورتحساب!
همايون خيري که وبلاگ
"آزاد نويس" را منتشر مي کند، در آخرين پست ارسالي اش؛ به مشاهدات خودش در آزمايشگاهي که در آن کار مي کند پرداخته و با سود بردن از منطق حاکم بر سلول هاي طبيعي، نتايجي جامعه شناختي گرفته که در نوع خودش جالب توجه است. در انتهاي اين پست، همايون خيري در اشراه اي تلويحي به وضع موجود سياسي در ايران چنين مي نويسد:
حرف عجيبي نيست که ويروس‌ها سعي کنند توازن بدن را به هم بزنند. عجيب اين است که سيستم ايمني بدن، خودش به اندازه‌ي هزار تا ويروس بزند اندام‌هاي بدن را از کار بيندازد. که چي؟ که به نظرم امروز که نوشتي آخ؛ دم تمام آن‌هايي که شکل تو بودند را مي‌گيرم مي‌اندازم يک جايي که عرب ني انداخت. آنوقت؟! آنوقت خودت بايد سطل بگيري دستت و مثل سلول‌هاي کليه فعلگي کني و لحظه‌شماري کني براي صدور صورتحساب.
منصف باشيم
ثمانه اکوان در وبلاگ
"سياه مشق" مي نويسد با ديد بسيار منفي و منتقدانه اي راهي سفر سيستان و بلوچستان شده تا موضوع تاثير سفرهاي استاني رئيس جمهور را برسي کند. اما ادامه مي دهد:از نوع سوالاتم از مسئولين استان در روزهاي اول سفر هم معلوم بود که هنوز هم اعتقادي به سفرهاي استاني ندارم ولي بعد از نوشتن گزارش هام از مشاهداتم در سيستان، با وجود اينکه خيلي بي طرفانه تر از نگاه ساير خبرنگاران بود و سعي کرده بودم اصلا پاچه خواري توش نباشه؛ خيلي ها بهم زنگ زدند و گفتند قلمت را چند فروختي و يا اينکه چرا اين همه پاچه خواري آقايان دولت نهمي را کردي؟!
تنها جوابي که مي تونستم بهشون بدم همون مشاهدات بود. درسته که خيلي از مصوبات دولت در استانها هنوز اجرايي نشده و در استان سيستان هم برخلاف تبليغات انجام شده، تنها به مرحله اجرا و يا تکميل 40تا 50 درصدي رسيده. ولي اين مصوبات و يا پروژه هاي مختلف دقيقا پروژه هايي بوده که مورد نياز مردم بوده.
مثلا چطوري ميشه از تجهيز کردن تقريبا تمامي شناورهاي بندر کنارک به سردخانه که باعث ميشه ماهيگيران با خيال راحت تا مراحل آخري صيدشان را طي کنند و با بار بيشتري به ساحل برگردند چشم پوشي کرد و چطوري ميشه باور کرد که دستگاه آب شيرين کن کنارک که در زمان دولت اصلاحات به دليل کمبود سوخت قرار بوده به عنوان آهن قراضه به پاکستاني ها فروخته بشه، يکدفعه با تامين سوخت مورد نيازش در سفر استاني رييس جمهور، تونسته جان هزاران مردم سيل زده در طوفان گونو را نجات بده ؟حالا ما بايد بياييم با ديد منفي به سراغ اين کارها بريم و چون با دولت نهم مشکل داريم هر اقدام درست و حسابي اش را ناديده بگيريم؟ فضاي سياسي و فحش و لعنت هاي رسانه اي تو تهران اينقدر تو روح و روان ما تاثير گذاشته که ديگه نمي تونيم کارهاي مثبت و مفيد دولت را ببينيم و تنها به انتقاد فکر مي کنيم ولي آيا رسالت ما فقط اينه؟
نه ! رسالت ما اين نيست. اين را مردم سيستان به من گفتند. مردمي که از باز شدن يک راه براي عبور و مرور فرزاندانشان و يا افتتاح يک دانشگاه و دانشکده براي تحصيل بچه هاشون از دولت متشکرند و از شنيدن صداي سوت قطار ايراني در داخل سرزمين زابلستان لذت مي برند.
وسيله جاي هدف نشسته
سميه توحيدلو در وبلاگ
"بر ساحل سلامت" در مورد ايده تبليغاتي اصلاح طلبان حکومتي در زمينه راه اندازي سازمان راي مطلبي نوشته و برخي معايب آن را گوشزد کرده است:مجموعه اصلاح طلبان؛ جمعي بسته را تشکيل مي دهند. جزيره اي که به سختي به محدوده خارج از آن مي توان راه يافت. به عنوان مثال پيام هاي کوتاهي که چه در زمان انتخابات و چه در مواقع ديگر در بين اصلاح طلبان دست به دست مي شود، اغلب تکراري است و از محدوده اي فراتر نمي رود.
آنچه تلاش براي سازماندهي راي ديده شده هم، از دايره اين مجموعه فراتر نرفته است. تنها يک تفاوت دارد. آن هم هر فرد نام اعضاي خانواده و فاميل را اضافه کرده. در نتيجه هيچ تلاشي براي گشايش مرزهاي جديد وجود ندارد. سازمان راي يک عمل تبليغاتي نيست چون نتوانسته مرددين و نقادان اصلاحات را به سمت و سوي خود بکشاند. در نتيجه تنها فعاليتي براي سازماندهي است. تا اين اندازه قابل قبول است اما داشتن انتظار زياد از آن مايه خسران خواهد بود.
نکته مهمتر اينکه ظاهرا نفس سازماندهي و پر کردن فرمهاي ده نفره اينجا مهم شده. اصلاح طلبان فراموش کرده اند که اين تنها يک وسيله اي است جهت اطلاع رساني. فعلا وسيله جاي هدف نشسته و اصلاح طلبان را دچار خوش باوري کرده است.
فعلا بايد به انتظار تحولات نشست
نويسنده وبلاگ
"مهجاد" هم گزارشي از راه اندازي کميته اي براي دفاع از رسانه هاي توقيف شده و چند ديدار سياسي اعضاي آن خبر مي دهد:کميته اي که براي دفاع از رسانه هاي توقيف شده تشکيل داديم، کم کم داره جا مي افته. البته هنوز بايد براي منسجم شدنش خيلي تلاش کنيم ولي تو همين دو هفته هم بد جلو نرفتيم. تا حالا تنها کارکرد جدي که براي اين کميته تعريف کرديم يک سري ديدار با آدم هاي سياسي و دانشگاهيه.
هفته اول با کديور ديدار کرديم و پنجشنبه پيش هم رفتيم منزل عباس عبدي. خوشبختانه همه چيز خوب پيش رفت. از ايلنا و اعتماد ملي هم اين بار بچه ها امده بودند ولي باز هم معتفدم که جا داره اين جمع خيلي گسترده تر بشه.
بهر حال با همين جمع نسبتا محدود فعلي، دغدغه هامون رو با عبدي در ميان گذاشتيم. عبدي هم از ايده تشکيل اين کميته استقبال کرد و پيشنهاد خودش هم اين بود که يک سايت راه اندازي کنيم تا اين حرکت لااقل تو فضاي مجازي يک مرکزيتي داشته باشه.
درباره شرايط فعلي رسانه ها معتقد بود که احتمال داره نزديک انتخابات يکي دو تا رسانه ديگه هم توقيف بشه ولي مي گفت اگه مديران روزنامه خبره باشند، امکان حفط رسانه ها وجود داره. يک مثال هم از دوره روزنامه سلام زد که تابستان 75 به خاطر احتمال توقيف، فتيله را داد پايين و تو کل تابستان فقط دو تا يادداشت چاپ کرد اما نزديک انتخابات که شد دوباره تخته گاز رفت.
خلاصه منظورش اين بود که مديران رسانه ها هم بايد دستشون باشه که دارند کجا زندگي مي کنند و نبايد بيخود و بي جهت بهانه به دست دادستاني و وزارت ارشاد بدهند. در مورد توقيف شرق و هم ميهن هم معتقد بود که اين دو تا روزنامه به خاطر رقابت با هم باختند. چون آنقدر درگير رقابت شده بودند که حواسشون از بعضي چيزها پرت شده بود.بين تحليل هاي عبدي، بچه ها هم ديدگاهشون را مي گفتند.
مثلا در مورد اين که حکومت با چه تحليلي شرق و هم ميهن را رفع توقيف کرد و با چه تحليلي 2 ماه بعد دوباره هردو را تعطيل کرد. عبدي مي گفت اين اتفاق ها به خاطر تعارض هاي دروني دستگاه قضاييه. که مثلا يک بخش ميانه رو داره و يک بخش تندرو. هر چند که الان اين دولت و وزارت ارشاد است که براي مطبوعات تعيين تکليف مي کنه. تحليل عبدي اين بود که بهر حال در کوتاه مدت معجزه اي اتفاق نمي افته که به آزادي مطبوعات منجر بشه. مي گفت نمي شه به سادگي چشم انداز چند ماه آينده کشور را پيش بيني کرد و بايد فعلا به انتظار تحولات نشست.
چرا ستودني و موثر است؟!
امير عباس نخعي در
وبلاگ اش به مصاحبه اخير اکبر گنجي با فريبا اميني در زمينه اقدام تازه اکبير گنجي در تهيه نامه اي اعتراضي به دولت ايران پرداخته است:
مي خواستم مطلبي در باره اين توافق تهران با آژانس انرژي هسته اي و بيهودگي هاي آن بنويسم و اينكه اين توافق تازه اول راه عقب نشيني هاي بزرگتره كه يك دفعه چشمم خورد به مصاحبه "فريبا اميني" با" اكبر گنجي" و نامه اي كه با امضا روشنفكران جهاني مي خواد براي سازمان ملل بفرسته.
در نگاه اول ممكنه طرح چنين ايده اي جالب به نظر نرسه و به دور از واقعيت هاي داخل ايران به نظر بياد اما من احساس مي كنم اين كار اكبر گنجي واقعا ستودني و موثره.
اما چرا ستودني وچرا موثر؟ براي اينكه گنجي جزو معدود مبارزين ايرانيه خارج كشوره كه تجربه جدي مبارزه و زندان در نظامي رو داره كه خودش زماني با اون كار كرده و الان با شناخت از فضاي داخل كارهاي عملي و در عين حال نزديك به واقعيت براي هدفش يعني تغيير نظام يا جدايي دين از حاكميت و ايجاد دمكراسي واقعي انجام ميده.
اون بر خلاف يك عده ننشسته و فقط غر بزنه يا تو برنامه هاي بي سروته ماهواره اي مردم رو تشويق به ريختن توي خيابون ها كنه ويا مطالب بي تاثير و از همه مهمتر بي مخاطب بنويسه. اون با توجه به تجربه خودش واينكه با وجود آزادي بيان واقعي و آگاهي مردم همه چيز توسط خود مردم درست خواهد شد داره تلاش ميكنه تا دست روشنفكران و نويسندگان رو باز كنه تا اونها بتونن مردم را نسبت به واقعيت هاي داخلي و جهاني آگاه كنن.
آگاه از اينكه مثلا چرا در آمريكا و اروپا روشنفكران و مردم از جنگ دوباره يا در واقع سه باره واهمه دارن ولي در داخل مردم به تنها چيزي كه فكر نمي كنن جنگه. اون براي نتيجه گيري از كارش خيلي سختي ها رو متحمل ميشه. ديدار با روشنفكراني كه متعلق به همه دنيا هستن وقانع كردن اونها به امضاء كردن نامه ايكه نتيجه اون افزايش فشار هاي بين المللي است؛ يعني پاشنه آشيل همه حكومت هاي اقتدارگراي قرن21.چنانكه در مسئله هسته اي هم عليرغم همه هارت وپورت هاي اينها، عقب نشيني گام به گام آغاز شده.
شايد به اين موضوع كه آيا ديدار با روشنفكران و قانع كردن اونها سخته ترديد داشته باشين. ولي به نظرم سخته. بخصوص نسبت به كار كسانيكه در خارج مهمترين كارشون فحش دادن به نظام از چند هزار كيلو متري و تظاهرات هاي ضد نظام در كشور هاي آزاد اروپايي يه كه عليه كمتر چيزي ست كه نشه اونجا تظاهرات كرد.اگرچه اين روزها برخي از دوستان گنجي كه دوست داشتن اون در داخل بمونه وبه يك عنصر بي فايده تبديل بشه منتقدش هستن و برخي از دست چندم هاي سياسي هم براي طرح خودشون، گه گاهي لگدي به اون ميزنن. ولي من هم به حرف هاش و هم راهش اعتقاد دارم.
اگر لباس پاره مي پوشي کفش هاتو واکس بزن
شهرام شريف هم در وبلاگ
"آي تي ايران" از راه اندازي يک سايت عجيب خبر مي دهد:سايت اينترنتي علي واکسيما - اولين واکسي تلفني - به زودي راه اندازي مي شود ( سايت فعلي). آنچه علي واکسيما و کار او را جذاب کرده ايده اي نو در زمينه کاري است که ممکن است به چشم بسياري بسيار پيش پا افتاده بيايد. اينجا البته عکس قديمي از وسيله نقليه اوست ولي ديروز عکس جديدي از خودرويي سه چرخه را ديدم که به تبليغات فراوان مزين بود. شک ندارم در آينده اي نه چندان دور علي واکسيما را با يک ماشين آخرين مدل در شهر خواهيم ديد. اونمونه يک ايده خوب روبه پيشرفت است. کراوات مي زند و لباس مرتبي به تن دارد و خوش تيپ هم به نظر مي رسد و با گاردين هم مصاحبه مي کند. شعار تبليغاتي عالي را هم انتخاب کرده : اگر لباس پاره مي پوشي کفش هاتو واکس بزن

No comments: