واشنگتن پست - یکشنبه 7 مرداد 1386 [2007.07.29]
رابين رايتپس از سه دهه تنش شديد، ايران و آمريکا هم اکنون درگير يک جنگ سرد تمام عيار شده اند. در سال 1946 يعني زماني که اولين جنگ سرد بوقوع پيوست، وينستون چرچيل از يک پرده آهنين که به تقسيم اروپا منجر شد، سخن مي گفت. پس از گذشت نيم قرن، دومين جنگ سرد در حالي اتفاق مي افتد که دولت بوش تلاش مي کند با کشيدن پرده اي سبز، خاورميانه را به دوستان و دشمنان ايران تقسيم کند. رويارويي جديد ميان ايران و آمريکا پايدارترين ميراث ناآرامي هاي عراق است و نتيجه اين امر قطعا ً آينده خاورميانه را رقم خواهد زد. سفر اين هفته کاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريکا و رابرت گيتس وزير دفاع اين کشور به خاورميانه به منظور درخواست کمک از متحدان سرکش آمريکا در مورد عراق، نقطه عطف اين جنگ سرد جديد خواهد بود. درخواست آنها از رژيم هاي سني عرب که از جبهه کشورها و جنبش هاي تحت رهبري ايران شيعه در هراسند، آسان خواهد بود. مضمون اين درخواست بدين شرح است: از عراق بعنوان مانعي در برابر ايران حمايت کنيد و يا تحت نفوذ روزافزون رژيم ايران زندگي کنيد.ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريکا که در دور اول رياست جمهوري بوش مسئول سياست گذاري وزارت خارجه بود، مي گويد: "تفاوت اينجاست که ايران هم اکنون به خاطر افزايش بهاي نفت، ضعف عراق از زمان سقوط صدام و موفقيت هاي حماس و حزب الله سرزنده است. در مقابل آمريکا به خاطر همان بهاي بالاي نفت و مشکلاتش در عراق و افغانستان احساس ضعف مي کند." ريشه هاي جنگ سرد دوم در تصميم دولت بوش براي برکناري رژيم هايي است که پس از حملات يازده سپتامبر دشمن آمريکا تلقي مي شوند. دو هدف اول طالبان افغانستان و صدام حسين بودند. اين دو که بر حسب اتفاق دو دشمن ايران به شمار مي رفتند، موانع مهمي در مقابل قدرت رژيم ايران بودند. آمريکا هم اکنون نقشي را که در گذشته توسط عراق بعنوان مخالف ايران در منطقه ايفا مي شد، بر عهده گرفته است. بروس ريدل عضو اسبق سازمان اطلاعات آمريکا و يکي از مقامات شوراي امنيت ملي مي گويد: "همزمان با خارج شدن دشمنان ديرينه ايران يعني صدام حسين و طالبان از ميدان بازي، ائتلاف ايران در طول پنج سال گذشته بي اندازه قوي تر شده است. بدون وجود کشور مانع در شرق يا غرب ايران، نفوذ تهران به طور طبيعي افزايش يافته و اين امر بيشتر به خاطر اشتباهات آمريکايي ها تا استراتژي هوشمندانه ايرانيان بوده است. ايرانيان هم اکنون باور دارند که سير حرکت تاريخ همسوي با منافع آنهاست و اين خود به غرور ايران منتهي شده است."دولت بوش هم اکنون تاکتيک هاي جنگ سرد جديد را با جنگ سرد اول انطباق مي دهد. در دهه 1940، اتحاد جماهير شوروي پرده آهنين خود را به منظور تقويت کمونيسم در اروپاي شرقي و ممانعت از نفوذ غرب از ميان برداشت. کارشناسان اسبق مسائل کرملين مانند کاندوليزا رايس و رابرت گيتس که هم اکنون عهده دار سياست خارجي آمريکا هستند، تلاش مي کنند با همان شيوه قديمي خود يعني نصب يک پرده سبز، ارتباط جبهه تندروهاي متصل به ايران را قطع کنند و از متحدان آمريکا در خاورميانه حمايت نمايند. در جنگ سرد جديد، ايران و آمريکا از ابزارهاي آشنا و خوفناک براي تضعيف يکديگر استفاده مي کنند. اما جنگ سرد جديد به وضوح و روشني جنگ سرد اول نيست. اين بار مسائل آنقدر ساده و روشن نيست و کشورهاي متحد به راحتي پشتيبان يکديگر نخواهند بود. پل پيلار تحليلگر اسبق مسائل خاورميانه در شوراي اطلاعات ملي آمريکا که هم اکنون در دانشگاه جرج تاون فعاليت مي کند، مي گويد: "بر خلاف جنگ سرد (اول) که در آن چارچوب مشترکي وجود داشت و ما، مردم اتحاد جماهير شوروي و ساکنان جهان سوم مواضع را يکسان مي ديديم، امروز ما و بسياري از کشورهاي خاورميانه شکاف ها را يکسان نمي بينيم." در همين حال پاتريک کلاسون عضو موسسه واشنگتن که در زمينه سياست خاور نزديک فعاليت دارد، مي گويد: "جايي که پرده سبز در آن برافراشته خواهد شد، کانون مشکلات است." منبع: واشنگتن پست، 29 ژوئيه،
رابين رايتپس از سه دهه تنش شديد، ايران و آمريکا هم اکنون درگير يک جنگ سرد تمام عيار شده اند. در سال 1946 يعني زماني که اولين جنگ سرد بوقوع پيوست، وينستون چرچيل از يک پرده آهنين که به تقسيم اروپا منجر شد، سخن مي گفت. پس از گذشت نيم قرن، دومين جنگ سرد در حالي اتفاق مي افتد که دولت بوش تلاش مي کند با کشيدن پرده اي سبز، خاورميانه را به دوستان و دشمنان ايران تقسيم کند. رويارويي جديد ميان ايران و آمريکا پايدارترين ميراث ناآرامي هاي عراق است و نتيجه اين امر قطعا ً آينده خاورميانه را رقم خواهد زد. سفر اين هفته کاندوليزا رايس وزير امور خارجه آمريکا و رابرت گيتس وزير دفاع اين کشور به خاورميانه به منظور درخواست کمک از متحدان سرکش آمريکا در مورد عراق، نقطه عطف اين جنگ سرد جديد خواهد بود. درخواست آنها از رژيم هاي سني عرب که از جبهه کشورها و جنبش هاي تحت رهبري ايران شيعه در هراسند، آسان خواهد بود. مضمون اين درخواست بدين شرح است: از عراق بعنوان مانعي در برابر ايران حمايت کنيد و يا تحت نفوذ روزافزون رژيم ايران زندگي کنيد.ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريکا که در دور اول رياست جمهوري بوش مسئول سياست گذاري وزارت خارجه بود، مي گويد: "تفاوت اينجاست که ايران هم اکنون به خاطر افزايش بهاي نفت، ضعف عراق از زمان سقوط صدام و موفقيت هاي حماس و حزب الله سرزنده است. در مقابل آمريکا به خاطر همان بهاي بالاي نفت و مشکلاتش در عراق و افغانستان احساس ضعف مي کند." ريشه هاي جنگ سرد دوم در تصميم دولت بوش براي برکناري رژيم هايي است که پس از حملات يازده سپتامبر دشمن آمريکا تلقي مي شوند. دو هدف اول طالبان افغانستان و صدام حسين بودند. اين دو که بر حسب اتفاق دو دشمن ايران به شمار مي رفتند، موانع مهمي در مقابل قدرت رژيم ايران بودند. آمريکا هم اکنون نقشي را که در گذشته توسط عراق بعنوان مخالف ايران در منطقه ايفا مي شد، بر عهده گرفته است. بروس ريدل عضو اسبق سازمان اطلاعات آمريکا و يکي از مقامات شوراي امنيت ملي مي گويد: "همزمان با خارج شدن دشمنان ديرينه ايران يعني صدام حسين و طالبان از ميدان بازي، ائتلاف ايران در طول پنج سال گذشته بي اندازه قوي تر شده است. بدون وجود کشور مانع در شرق يا غرب ايران، نفوذ تهران به طور طبيعي افزايش يافته و اين امر بيشتر به خاطر اشتباهات آمريکايي ها تا استراتژي هوشمندانه ايرانيان بوده است. ايرانيان هم اکنون باور دارند که سير حرکت تاريخ همسوي با منافع آنهاست و اين خود به غرور ايران منتهي شده است."دولت بوش هم اکنون تاکتيک هاي جنگ سرد جديد را با جنگ سرد اول انطباق مي دهد. در دهه 1940، اتحاد جماهير شوروي پرده آهنين خود را به منظور تقويت کمونيسم در اروپاي شرقي و ممانعت از نفوذ غرب از ميان برداشت. کارشناسان اسبق مسائل کرملين مانند کاندوليزا رايس و رابرت گيتس که هم اکنون عهده دار سياست خارجي آمريکا هستند، تلاش مي کنند با همان شيوه قديمي خود يعني نصب يک پرده سبز، ارتباط جبهه تندروهاي متصل به ايران را قطع کنند و از متحدان آمريکا در خاورميانه حمايت نمايند. در جنگ سرد جديد، ايران و آمريکا از ابزارهاي آشنا و خوفناک براي تضعيف يکديگر استفاده مي کنند. اما جنگ سرد جديد به وضوح و روشني جنگ سرد اول نيست. اين بار مسائل آنقدر ساده و روشن نيست و کشورهاي متحد به راحتي پشتيبان يکديگر نخواهند بود. پل پيلار تحليلگر اسبق مسائل خاورميانه در شوراي اطلاعات ملي آمريکا که هم اکنون در دانشگاه جرج تاون فعاليت مي کند، مي گويد: "بر خلاف جنگ سرد (اول) که در آن چارچوب مشترکي وجود داشت و ما، مردم اتحاد جماهير شوروي و ساکنان جهان سوم مواضع را يکسان مي ديديم، امروز ما و بسياري از کشورهاي خاورميانه شکاف ها را يکسان نمي بينيم." در همين حال پاتريک کلاسون عضو موسسه واشنگتن که در زمينه سياست خاور نزديک فعاليت دارد، مي گويد: "جايي که پرده سبز در آن برافراشته خواهد شد، کانون مشکلات است." منبع: واشنگتن پست، 29 ژوئيه،
No comments:
Post a Comment