Sunday, July 29, 2007

تحت فشاريم، ما را تنها نگذاريد - خانواده هاي زندانيان کرد


خانواده هاي زندانيان کرد در مصاحبه با روز: - دوشنبه 8 مرداد 1386 [2007.07.30]
سامان رسول پورs.rasoulpour@gmail.com
پيرامون اثرات زنداني شدن عضوي از خانواده بر خانواده زنداني، گفتگويي کرده ايم با خانواده سه تن از زندانيان کرد، تونيا کبودوند دختر محمد صديق کبودوند، شاهو قوامي برادر اجلال قوامي و ليلي حسن پور خواهر عدنان حسن پور.مصاحبه در پي مي آيد.
دلم براي پدرم تنگ شده
تونيا کبودوند، تنها دختر "محمد صديق کبودوند" است.پدرش، رييس سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، روز 10 تير ماه در دفتر کارش در تهران بازداشت شد. حالا نزديک يک ماه است که او در بند 209 اوين زنداني است.
تونيا کبودوند به روز مي گويد: "زنداني شدن پدر طبعا هم از لحاظ عاطفي و هم از لحاظ مادي فشار زيادي به ما وارد کرده است. ما مدت زيادي از او بي خبر بوديم. حالا هم شديدا نگرانيم؛ بخصوص اينکه او به بيماري ريوي مبتلاست. مادرم ظرف يک ماه گذشته تقريبا هر روز به دادگاه مراجعه کرده تا شايد بتواند يااز پدرم خبري بگيرد يا لااقل اجازه ملاقات با او را از بازپرس پرونده بگيرد، اما تا حالا هيچ نتيجه اي نگرفته. کسي به ما پاسخ شفافي نمي دهد.از نظر مالي ما تحت فشاريم. بسياري از وسائل پدرم را با خود برده اند، حتي نميتوانيم حقوق ايشان را دريافت کنيم.براي همين من و برادرم مجبور شده ايم در بيرون کار کنيم.از صبح زود تا آخر روز مشغول کاريم وفقط شبها همديگر را مي بينيم. وقتي که شب هم به خانه باز مي گرديم، همه خسته ايم.من، مادر و برادرم. در مجموع اين شرايط براي ما بسيار سخت است.سخت ترش اين است که دلم براي پدرم خيلي تنگ شده است".
تونيا کبودوند مي افزايد: "هر چه زمان بيشتري سپري مي شود زنداني شدن پدر برايمان سخت تر مي شود. البته ما مي دانستيم دير يا زود احتمال بازداشت او وجود دارد، اما هيچ وقت فکرش را نمي کردم که دوري از او اين قدر برايمان غير قابل تحمل باشد.من الان 30 روز است که پدرم را نديده ام.تا حالا سابقه نداشته که اين مدت از پدرم دور باشم.وي بعضي اوقات به ماموريت مي رفت اما لااقل مي توانستيم با او تماس بگيريم.اما الان در غياب او يک دنيا مشکل جلوي راهمان سبز شده و ما يکدفعه مجبور شده ايم با همه اين مشکلات دست و پنجه نرم کنيم.در مجموع در غياب پدر دچاربحران عاطفي شده ام و دلم براي آغوش پر از محبتش خيلي تنگ شده، ساير اعضاي خانواده هم همينطور؛ فضاي خانه بسيار خشک و سرد شده. خانه ي ما مثل ميزي شده که يک پايه اش شکسته."
وي در ادامه درباره عدم پاسخگويي مسئولان دادگاه و زندان چنين مي گويد: "برخورد مسئولان با ما خوب نيست و عدم پاسخگويي آنان بسيارناراحت کننده است.يکي از مسئولين دادگاه وقتي وضعيت پدرم را از او جويا شديم به ما گفت: دلتان خوش است شما! آمده ايد تا بعد از 10 روز به شما پاسخ بدهيم؟! وقتي که يکي از بازپرسها اتهام پدرم را از من پرسيد و من تنها اتهامش را انجام دادن فعاليتهاي مدني مسالمت آميز عنوان کردم، در جواب گفت که ما در ايران چنين عنواني براي متهم نداريم و حتما پدر شما مجرم است".
تونيا کبودوند در خاتمه مي گويد: "من احساس سربلندي و افتخار دارم از اينکه دختر فردي هستم که تنها هدفش بهبود وضعيت حقوق بشر و کارهاي انسان دوستانه بوده است.من فکر مي کنم راهي که پدرم انتخاب کرده کاملا درست است و از خداوند سپاسگزارم که چنين پدري به من داده".
در ميان مجرمان خطرناک
شاهو قوامي برادر کوچکتر روزنامه نگار دربند "اجلال قوامي" است که به اتهام اقدام عليه امنيت ملي به 3 سال و نيم حبس تعزيري محکوم شده است.
شاهو قوامي از تاثير زنداني شدن برادرش بر زندگي چنين مي گويد: "به دنبال بازداشت برادرم، ما بيشتر روزها در دادگستري يا زندانيم و بسياري از کارهاي روزمره ما تحت الشعاع کارهاي برادرم قرار گرفته است.بازداشت وي شديدا وضعيت پدر و مادر پيرم را بدتر کرده. مادرم به بيماري قلبي مبتلا شده.درد زنداني شدن برادرم هر روز بيشتر ما را آزار مي دهد. حتي دفعه قبل که اجلال 67 روز در بازداشت بود، سختي روز آخر کمتر از روز اول بازداشتش نبود.جدا از اين از روز 18 تير امسال که برادرم بازداشت شده تا الان يک بار هم موفق نشده ايم حضورا او را ملاقات کنيم.حتي براي اينکه بتوانيم اجازه ملاقات تلفني هم بگيريم بايد وقت و انرژي زيادي را صرف کنيم، تازه پس از اين همه درد سر 10 دقيقه اجازه مي دهند تا در ملاقات تلفني با او صحبت کنيم".
برادر اجلال قوامي در ادامه به وضعيت برادرش در زندان مي پردازد: "اجلال وضعيتي جسماني مطلوبي ندارد.چشمهايش دچار عفونت شده و با وجود اينکه ما برايش دارو برده ايم، اما تاکنون داروها را تحويلش نداده اند.خودش در ملاقات تلفني بارها تاکيد کرده که وضعيت جسمانيش خوب نيست و به اين داروها احتياج دارد.بعلاوه آن چيزي که بر مشکلات برادرم در زندان افزوده، انتقال وي به بند 4 زندان سنندج است.بندي که بيشتر مجرمين خطرناک در آنجا زنداني هستند".
نگراني تا آزادي
ليلي حسن پور، خواهر روزنامه نگار کرد "عدنان حسن پور" که برادرش به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است نيز از شرايط خود و خانواده اش مي گويد: "متاسفانه بازداشت و سپس صدور حکم اعدام براي برادرم، به حدي من را درگير و ناراحت کرده که در اين مدت نتوانسته ام حتي به فرزند 19 ماهه ام برسم؛ براي همين بچه ام مريض شده و بيشتر اوقات پيش همسايه ها است.اين شرايط براي مادرمان بيشتر از خواهر و برادرها سخت است چون از يک سو مادر به بيماري قلبي و پوکي استخوان مبتلا است و از جهت ديگربخاطر اينکه عدنان تنها نان آور مادرم بوده، فشار زيادي بر او وارد مي شود."
ليلي حسن پور که خود ساکن سليمانيه است، در ادامه مي افزايد: "تا روزي که برادرمان آزاد نشود طبيعتا ما همچنان در نگراني بسر مي بريم.در حال حاضر بي اطلاعي از وضعيت و مکان نگهداري عدنان بيشتر به نگرانيهاي ما دامن زده است.هر چند که براي يک لحظه خانه ما خالي از مهمان نيست، اما فضاي خانه کاملا اندوهگين است. تنها صداي گريه و دعاي مادرم شب و روز در خانه مي پيچد."
وي در خاتمه مي افزايد "تنها چيزي که به ما تسکين مي دهد، حمايت هاي گسترده داخلي و بين المللي از برادرم است و اميدوارم تا ابطال اين حکم، مردم و نهادهاي حقوق بشري ما را تنها نگذارند".

No comments: