Tuesday, August 21, 2007

اعتراف گيري زير شكنجه، گواه ناكامي حكومت


اعتراف گيري زير شكنجه، گواه ناكامي حكومت
دكتر ملكي در گفتگو با روز : - چهارشنبه 31 مرداد 1386 [2007.08.22]
داوود بيات
دكتر محمد ملكي، اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، پيوسته همراه جنبش دانشجويي بوده است. با وي در مورد وضعيت جديد جنبش دانشجويي سخن گفته ايم. دکتر ملکي بر اين اعتقاد است که" جنبش دانشجويي مي تواند روزي در صحن دانشگاهها باشد و روز ديگر در كوچه پس كوچه هاي شهر و درون زندانها و...."متن اين مصاحبه را مي خوانيم.
جنبش دانشجوئي تجربه جديدي را از سر مي گذراند. شما وضعيت جديد اين جنبش را چطور ارزيابي مي کنيد؟"آرمانگرائي" و "نقادي" از ويژگيهاي اصلي واساس جنبش دانشجويي است. با بررسي جنبش هاي دانشجويي در ايران وجهان مي توان به اين نتيجه رسيد كه اين جنبش دانشجوئي در ايران، تجربه هاي زيادي را پشت سر گذاشته واوج و حضيض هاي زيادي را تجربه كرده است. اولين حركت دانشجويي كه منجر به دستگيري 53 تن از دانشجويان و اساتيد در سال 1316 شد تا فشار هاي اخير ـ به ويژه دستگيري هاي گسترده 18 تيرامسال و پيش وپس آن - ما را با اين حقيقت آشنا مي كند كه جنبش دانشجويي نه يك خط عمودي و نه يك خط افقي است بلكه منحني اي است كه بين اوج و حضيض حركت مي كند اما هرگز متوقف نمي شود. با تحليل و تحقيقي علمي مشخص خواهد شد كه حتي درسالهايي كه درب دانشگاه به روي دانشجويان بسته بود، جنبش وجود داشت. اين جنبش مي تواند روزي در صحن دانشگاهها باشد و روز ديگر در كوچه پس كوچه هاي شهر و درون زندانها و.... به حوادث بعد از بسته شدن دانشگاهها نگاهي بياندازيد. مگردر حوادثي نظير 14 اسفند 59 و 30 خرداد 60 و كشتار دسته جمعي سال 67 در زندانها، دانشجويان نقش اصلي را بازي نمي كردند؟ يك تحقيق آماري ساده اين حقيقت را روشن مي كند كه آن حوادث زائيده آرمانگرائي و نقادي تعداد كثيري از دانشجوياني بود كه آرمانهاي خود را در همه جا فرياد مي كردند.
لذا آنچه شما آن را تجربه جديد مي خوانيد طبيعي و مرحله اي ازمراحل جنبش دانشجويي است. هر چه حكومت بر اعمال بنياد گرايانه خود در جهت ضعيف كردن دانشگاهها و جنبش دانشجويي مي افزايد، جنبش هم به سمت راديكال شدن حركت مي كند. به عقيده من عكس العمل دانشجويان متناسب با روش و منش صاحبان قدرت خواهد بود.
گفته ايد حاكميت براي زدودن عنوان 18 تير و پاسداشت آن از صفحه اذهان و ـ حتي تاريخ ـ دانشجويان را دستگير كرده و بزودي آزاد مي كند. آزادي دانشجويان عملي شد اما آيا نظر حاكميت تامين شد؟ آنچه گفتم نتيجه تجربياتم بود. معتقدم كه هر وقت دولت ها از مردم احساس ترس كنند، بر سختگيريها نسبت به آنها ـ به ويژه دانشجويان ـ مي افزايند و سعي دارند هر حادثه اي را كه نشانگر وجود تضاد بين دانشجويان و حاكميت است، كمرنگ كنند مانند حادثه 16 آذر 32 در نظام و 18 تير 78 در نظام ولائي. هر چند هميشه نامؤفق و شكست خورده از اين نبرد بيرون آمده اند. دستگيري و آزادي اكثريت قريب باتفاق دانشجويان، با آن همه اتهامات و تبليغات تو خالي نشان داد كه حاكميت تا چه حد در موضع ضعف است وديديم نه تنها نظر حاكميت در حمله اخير به دانشجويان تامين نشد بلكه بيش از پيش بر رسوائي اين قبيل تلاشها در راستاي ترساندن دانشجويان افزوده شد.
بيشترين تلاش نظام در زمان بازداشت دانشجويان بر اعتراف گيري موسوم به تلويزيوني معطوف بود. با توجه به اينكه اين كار ـ از همه لحاظ - در افكار عمومي نخ نما شده است، فكر مي كنيد چرا در انجام آن پافشاري مي شود؟ نظام هاي فاشيستي و استالينيستي براي توجيه فشارها و دستگيري ها و استبداد خود، كه غالبا از ترس و ضعف شان ناشي مي شود، دست به اعمال زشت و جنون آميزي مي زنند كه بي ثمر بودن آنها نزد خودشان نيز به اثبات رسيده است. نظام ولائي هم از روزهاي نخست به قدرت رسيدنش، اين تجربه ناكام كه در نظام شاهنشاهي بارها آزموده شده بود را بكار گرفت و در دهه 60 به اوج رساند.اما تحقيقات صدا و سيما نشان داد كه اعتراف گيري هاي اين چنيني و پخش آن اثرسوء بين مردم دارد. من خودشاهد برخورد يكي از مصاحبه شوندگان با نماينده دادستاني پس از پخش مصاحبه از تلويزيون در سال 61 در اوين بوده ام. بنياد گرايان حاكم در يكي دو سال اخير باز اين شيوه نخ نما شده را بكار ميگيرندغافل از اينكه بر طبل بي آبروئي خود مي كوبند. اما اصرارشان در انجام اينكار به اين دليل است كه بازجويان مي خواهند به بالادستي هاي خود بگويند، ما موفق به اعتراف گيري شده ايم و آن را امتيازي براي خود تلقي مي کنند در حاليكه اعتراف گيري زير شكنجه، بهترين گواه شكست و ناكامي يك حكومت است. بنابراين نظام ولائي در شرايطي است كه از هر سو ناكامي هايش را مشاهده ميكندو خوب ميداند كه دستگيري ها وتشديد وضعيت استبدادي هر روز او را به سقوط نزديكتر مي کند.
جنبش دانشجويي در بند تا حدود زيادي تنها بود. يعني آنهايي كه از نردبان جنبش بالا رفته اند، كوشش بخصوصي از خود نشان ندادند. به نظر شما اين كم لطفي در حق سرمايه هاي اصلي اين مرز و بوم نيست ؟ در پاسخ به اين سئوال مي خواهم كمي به عقب برگردم.. در مقاله اي كه در اوايل دورانباصطلاح اصلاحات نوشتم، يادآور شدم كه با نگاهي سطحي به سابقه و اعمال كساني كه خود را اصلاح طلب معرفي مي كنند، ماهيت واقعي آنها را روشن مي کند.از دهه شصت تا دوره دوم رياست جمهوري هاشمي تمام كارهاي اطلاعاتي، امنيتي و اقتصادي توسط همين گروه انجام شده است. شما وقتي به سابقه اينهاتوجه كنيد، به اين يقين مي رسيد كه اين دسته اصلاح طلب نيستند. آنها از دانشجويان نردبامي براي صعود خود ساختند و همين كه خرشان از پل رد شد، رهايشان كردند.
اين دسته، امروز نيز به فكر تباني با بنياد گرايان حاكم اند تا شايد از اين نمد در انتخابات آينده كلاهي نصيب شان شود. گروه مورد نظرنه تنها در حق دانشجويان جفا كردند بلكه با بعضي از همكاران و همفكران خود نيز بهتر از آن نمي كنند. خوشبختانه دانشجويان با هشياري حساب خود را از آنها جدا كرده واكنون نه تنها اصلاح طلبان كه كل نظام را نقد مي كنند.
در كنار دانشجويان، برخورد با مطبوعات و اهالي آن، فعالان كارگري و زن و حقوق بشري شدت گرفته كه البته ادامه دارد. در حال حاضر براي بعضي از روزنامه نگاران وثيقه هاي نجومي تعيين و عده اي از آنها به حبس هاي سنگين محكوم شده اند. آيا با اين روند مي توان پيش بيني كرد كه فضا مثل دهه 60 شود ؟ نظامهاي استبدادي- ذاتا"- با هر جرياني كه به آگاه سازي مردم بپردازد مي ستيزند وسعي در نابودي يا نا كارآمد كردن آن دارند. اگر مي بينيم كه حاكميت به طرق مختلف و با پيشرفته ترين وسايل سعي در فشل كردن وسائل ارتباط جمعي كه در راه آگاهي مردم تلاش مي كنند از جمله ماهواره، سايت هاي خبري، روزنامه و خبرنگاران مستقل دارد، با اين هدف است كه مردم از واقعيت هاي ايران و جهان با خبر نشوند تا حكومت بتواند بر انديشه و عقل مردم تسط داشته باشد وآنگونه كه ميخواهد هدايت شان كند. آگاهي، دشمن نظامهاي فاشيستي است. اگر نظام ولائي با وجود در اختيار داشتن دههاوسيله ارتباط جمعي از قبيل راديو، تلويزيون، ماهواره وتعداد كثيري سايت و خبرگزاري وهمچنين روزنامه و نشريه و كتاب و... باز هم با تمام قوا از انتشار يك روزنامه و نشريه مستقل يا يك ايستگاه راديو، تلويزيون و ماهواره غير دولتي جلو گيري ميكند، به دليل ضعف و ترس و عدم اتكا به مردم است. حاكميت آنقدر از تشكل هاي مستقل مي هراسد كه از پا گرفتن يك سنديكاي كارگري، حقوق بشري يا تجمع صنفي، با تمام توان جلو گيري مي كند. اين اعمال دليلي ندارد جزدوري و جدائي حكومت از مردم. اما در مورد دهه 60 - تنها- يادآور مي شوم كه شرايط داخلي و خارجي حكومت طوري است كه بيش از هر زمان از بوجود آوردن فضائي مانند دهه 60نگران است زيرا خوب مي داند امروز نه مردم، مردم دهه شصت اند و نه حكومت، حكومت آن سالهاست.
اين روند بر انتخابات آتي چه تاثيري خواهد گذاشت. بنظر شما جنبش دانشجويي بايد چه رويكردي به اين مقوله داشته باشد؟ مطمئنا دانشجويان نگاه هشيارانه اي به گردانندگان خيمه شب بازي اتنخابات خواهند داشت. در واقع جنبش دانشجويي كه هميشه پيشروي تحولات اجتماعي در ايران بوده است، بايد با آگاهي بخشيدن به مردم و اعلام پيش شرط هايي به سمت انتخابات برود. يكي ازمهمترين پيش شرط ها انجام رفراندوم آزاد زير نظر سازمانهاي بين المللي و حقوق بشري جهت تعيين تكليف نوع نظام آينده ايران است تا مردم ضمن مخالفت با هر نوع حمله و دخالت خارجي، خود سرنوشت شان را بدست گيرند و فردائي را كه در آن آزادي و عدالت براي همه گروهها، قوميت ها و مذاهب از هر جنس و طبقه فراهم باشد، رقم بزنند.اين رسالت جنبش دانشجويست، آگاه كردن مردم و هموار نمودن راه.

No comments: