Tuesday, July 17, 2007

انقلاب خشونت زا نیست، برای پایان دادن به خشونت سالاری است يادداشت روز کورش عرفانی



کورش عرفاني




-->


اخبار مربوط به اعدام ها در ایران اینک به طور روزانه درآمده است و به نظر می رسد که رژیم طرح مشخصی را برای گسترش آن دنبال می کند. آیا این پدیده ای تازه است و یا باز موجی است که در سیاهه ی بلند قتل عام های سیاسی و غیر سیاسی رژیم ثبت خواهد شد وبس ؟ نگارنده بر این باورست که سری جدید اعدام ها برخلاف گذشته تنها علت نارضایتی عمومی در جامعه نیست، معلول آن نیزهست. بدین معنا که رژیم تا اینجا می کشت که وحشت بیافریند اما این بار بخصوص می کشد تا وحشت خود را پنهان سازد. بدیهی است که نمایش اعدام هراسناک است و ترس ناشی از مشاهده ی آن می تواند ببینندگانش را تحت شوک قرار دهد ؛ اما این بار رژیم در شرایطی دست به این کار زده است که جو«خطرناک» نارضایتی بر حاکم است و قهر کنش اعتراضی مردم در شورش 5 و6 تیرماه امسال، به بهانه ی جیره بندی بنزین، خبر از روزهای بدی به رژیم می دهد. خشونت حاکم بر این شورش و تلاش فوق العاده ی رژیم برای رفع و رجوع و بازسازی مراکز تخریب شده ی آن نشان می دهد که جمهوری اسلامی از یک چیز آگاه شده است و آن اینکه این موج اگر بپاخیزد دودمان آنها را با خود خواهد برد.
فراموش نکنیم که این بار شورش فقرا از خصلت های غیر طبقاتی قیام بهمن 57 برخوردار نیست. در آن قیام جز مراکز مهم حکومتی و کاخ های سلطنتی، مراکز اقتصادی، مکان های دولتی دیگر و اماکن مسکونی طبقه ی ثروتمند مورد هجوم قرار نگرفت. اما این بار شورش شامل همه اینها خواهد شد و بعید است که بسیاری از کسانی که در مقام های مشابه هستند، برخلاف سال ،57 بتوانند جان سالم بدر برند.
گسترش بی سابقه ی فقر مطلق و نسبی از یکسو و درماندگی کامل رژیم در پاسخگویی به آن بیانگر آنست که یا رژیم باید به سوی سرکوب بیشتر و خونین تر برود و یا باید برود. خبر احتمال اعدام های گسترده در شهرها و محله های مختلف به خوبی نشان می دهد
[1] تا زمانی که قانون شکنی به صورت فردی و در قالب به اصطلاح جرم باشد این اعدام ها به صورت انفرادی صورت خواهد گرفت و اگر زمانی کنش جمعی برای قانون شکنی صورت گیرد بی شک این اعدام ها حالت قتل عام را پیدا خواهد کرد. با شناختی که از یکسو از ماهیت سرکوبگر رژیم و از سوی دیگر از گسترش روزافزون پتانسیل انفجاری جامعه داریم این سناریویی است که به طور کمابیش جبری روی خواهد داد. یک رویاوریی عظیم در حال تدارک است و جامعه ی ایران – نه به دلیل روی آوردن به سوی آرمان های دمکراتیک این یا آن مکتب و سازمان سیاسی – ، بلکه به دلیل مواجه با قحطی و فقر و گرسنگی، آبستن درگیری های فراوان می باشد. اما این رویدادها مکانیکی نیست. فقر به خودی خود شورش نمی آفریند و شورش به طور خودکار به سرنگونی نمی انجامد. نیاز به تدارک، سازماندهی، روشنگری و فداکاری دارد، به ویژه در میان طبقه ی کارگر و اقشار محروم.

ترویج کدام اندیشه ؟

هم از این روی، در شرایط کنونی ترویج اندیشه ی مبارزه ی قهرآمیز برای هدایت این پتانسیل انفجاری به سوی یک قیام ضد طبقاتی لازم است. اما تایید این نکته به طورمستقیم به دیدگاه طبقاتی هر یک از ما برمی گردد. کسانی که در این شرایط، با هر استدلالی، حرف از مبارزه ی غیر خشونت آمیز می زنند، خواسته یا نا خواسته در تحکیم خشن ترین ووحشی ترین حاکمیت تاریخ ایران شرکت می کنند. طرح موضوع عدم خشونت زمانی معنا پیدا می کند که بستر کنش غیر خشونت آمیز – به هر دلیل و شکلی- فراهم باشد. در نبود این بستر یا باید سکوت کرد و در ذلت استبداد و استثمار زیست، یا باید مسیر مبارزه ی موثر را پیش گرفت. و مبارزه ی موثر در مقابل رژیمی که خشونت را به طور نظریه پردازی شده، فکرشده، تصمیم گیری شده، سازماندهی شده، مدیریت دار، سیستماتیک، دائمی و هدفمند اعمال می کند چه می تواند باشد جز مقابله ی به مثل و مبارزه ی قهرآمیز ؟ آنها که تلاش می کنند انقلاب را خشونت زا جلوه دهند
[2] فراموش می کنند که تعریفی دیگر ازانقلاب نیز قابل تصور است و آن «پاسخ رادیکال جامعه است برای پایان دادن به خشونت نهادینه ی حاکم». این تنها با قدرت قهر است که می توان حاکمیتی که را که فاقد مشروعیت اجتماعی اکثریت است کنار زد؛ زیرا جز این هیچ ابزاری ندارید که بخواهید رژیم را به سوی خلع قدرت ببرید. رژیم هایی مانند جمهوری اسلامی با ساختار مافیایی ونظامی خود، در ورای چارچوب های معمول قدرت قرار دارند و کشور را به صورت قلمروی یک باند جنایتکار و فراقانون اداره می کنند. رژیم جمهوری اسلامی نزدیک به 40 درصد از بودجه کل کشور را به صورت رسمی یا غیر رسمی به نهادهای «حفظ قدرت» اختصاص می دهد. یعنی به سپاه، وزارت اطلاعات، بسیج، سپاه قدس و سایر نیروها و نهادهای مامور حفظ سرکوب و خفقان و مسخ آفرینی در جامعه.
رژیم جمهوری اسلامی به طور فکرشده هر گونه فضای بحث منطقی و تداخل خردگرایی را در تصمیم گیری ها از میان برده تا تنها با تکیه بر جهل و ترس، جامعه را زیر سلطه ی خویش نگه دارد. پیچیدن نسخه ی تغییر غیر خشونت آمیز برای چنین حاکمیتی بهترین و شیرین ترین هدیه ای است که می توان به این رژیم ضد انسانی داد. در عوض، کمترین درجه از واقع گرایی سیاسی ما را به این نتیجه گیری رهنمون می سازد که تنها و تنها پاسخ رژیم، از ابتدای حیات خویش تا کنون، مبارزه ی قهرآمیز بوده و هست وبی شک با شناختی که از ساختار آن داریم خواهد بود. کسانی که صحبت از این می کنند که خشونت خشونت را می آورد فراموش می کنند که بگویند خشونت دولتی خشونت اجتماعی را می آورد، زیرا مبتنی است بر قدرت و امکانات نهادهای حکومتی. اما از آنسو، این جبری نیست که خشونت انقلابی خشونت حکومتی را بزاید. این به اراده و آگاهی انقلابیون بستگی دارد. دوران گذارمی تواند با تکیه بر منطق و قانون و عدالت باشد و نباید از قبل برای آن حکم صادر کرد. چنانچه دیدیم انقلابیون ساندینیست، این دوران گذار را در نیکاراگوئه خونین برگزار نکردند. بسیاری از سازمان های اپوزیسیون ایرانی نیز از این موضوع باخبرند. اعلام لغو مجازات اعدام توسط مجاهدین نمودی است از آماده سازی شرایطی که در آن می توان، پس از براندازی تمامیت رژیم، دوران گذار را بدون خونریزی تصور کرد.
به عنوان نتیجه گیری باید بگوییم که مبارزه ی غیر خشونت آمیز در کشورهایی قابل تصوراست که در آن جامعه ی مدنی و ساختارهای خرد آن به گونه ای کم یا بیش نهادینه و جا افتاده موجود باشد. در کشورهایی مانند ایران که ظهور و استقرار جامعه ی مدنی به طور سیستماتیک و عمدی از جانب رژیم حاکم ناکام و ناممکن می گردد یگانه راه برای استقرار فرهنگ غیر خشونت آمیز، برداشتن این مانع اساسی یعنی تمامیت جمهوری اسلامی است. پس از کنار زدن رژیم ضد انسانی کنونی، که جز با قهر ممکن نیست، می توان امیدوار بود که شرایط سیاسی برای استقرار اجتماعی دمکراسی فراهم شود. در آن زمان، این روشنگران و تا حدی روشنفکران هستند که باید با توجه به واقعیت های موجود برای کنش گری دمکراتیک در جامعه و بسترسازی رفتارغیر خشونت آمیز عمل کنند.
[1]http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20070716002657.html
[2]http://www.didgah.net/mainYaddasht.php?id=17715
منبع: سايت
ديدگاه

No comments: