Thursday, August 09, 2007

آيا ايران در افغانستان دخالت مي کند؟ - تحليل کريستين ساينيس مانيتور

آيا ايران در افغانستان دخالت مي کند؟
تحليل کريستين ساينيس مانيتور
- پنجشنبه 18 مرداد 1386 [2007.08.09]
مارک ساپنفيلد
افعانستان، اسلام قلا – نفوذ گسترده ايران در آنسوي مرزهايش با عراق و جاه طلبي هاي اين کشور براي دستيابي به تکنولوژي هسته اي، زنگ خطر را براي ايالات متحده و اروپا به صدا در آورده است.
نقش فعلي ايران در آن طرف مرزهايش با افغانستان نيز امنيت را به خطر انداخته است. همين موضوع باعث اختلاف نظر بوش و حامد کرزاي در جريان گفنگوهاي دو روز گذشته آنها در کمپ ديويد شد.
آقاي کرزاي درست قبل از ديدارش با بوش به CNN گفت ايران "يک حامي و حلال مشکلات در افغانستان بوده است."اما اعضاي بلند پايه دستگاه ديپلماسي بوش مخالف مطالبي هستند که وي سه روز قبل گفت: اين وظيفه ايران است که ثابت کند "نيروي بر هم زننده ثبات" نيست.
کارشناسان و مقامات افغاني معتقدند هر دو ديدگاه مي تواند درست باشد و اين بازتاب هوشياري ايراني ها در تلاش براي ايفاي نقشي دو جهته است: حمايت از دولت نوپاي کرزاي و ضمنا" پيگيري اهداف استراتژيک خود در سراسر منطقه. کشف سلاح هاي ايراني در افغانستان و دريافت گزارش هايي مبني بر افزايش فعاليت ستيزه جويان در امتداد مرزهاي ايران، به عنوان پيامي خصوصا" براي غرب ارزيابي مي شود.
امين تارزي، مدير مطالعات خاورميانه دانشگاه نيروي دريايي در کوانتيکومي گويد: "آنها اعلام مي کنند که مشغول همکاري بر روي زمين هستند. ولي اگر اروپا و آمريکا به تهديداتشان عليه برنامه هسته اي ايران ادامه دهند، ما ميتوانيم اوضاع اينجا را بسيار بدتر از عراق بر هم بزنيم."
بازي دوجانبه
از زمان سقوط طالبان در سال 2001 ، ايران همسايه کارآمدي براي افعانستان بوده است. آنها آرامش را در امتداد مرزهايشان تثبيت کردند و اجراي بسياري از پروژه ها را خصوصا" در استان مرزي هرات بر عهده گرفتند.هرچند ايران و طالبان دشمن هم بودند و نزديک بود در سال 1998 وارد جنگ با يکديگر شوند ولي سلطان احمد باهين، سخنگوي وزارت امور خارجه افغانستان معتقد است: "ايران از سقوط طالبان منتفع هم شده."با اينکه افغانستان وجهه ديپلماتيک خود را با اين همسايه قدرتمندش حفظ مي کند، اما مقامات دولت از دخالت هاي ايران براي کتنرل بسياري امور اين کشور و نيزامور مربوط به کشورهاي اروپايي که نيروهايشان در افغانستان حضور دارد، ابراز نگراني مي کنند.
محمد رفيق شرير، رييس مجمع عالي متشکل از تحليلگران و صاحبان صنايع در هرات مي گويد: " ايران بازي دوجانبه اي را انجام مي دهد. سياست اول آنها حمايت از دولتي است که آنرا به تندرويان سني طالبان ترجيح مي دهند. سياست دوم آنها اقدامات ضد آمريکايي است: آنها هر کاري را که بتوانند براي ضربه زدن به آمريکايي ها انجام مي دهند."
مقامات ايران مکررا" اين اتهامات را انکار کرده اند. در واقع اين به شکل يک رسم در افغانستان در آمده که درد و رنج مردم را به گردن نفوذ ديگران در آن کشور مي اندازند. معمولا" اين پاکستان است که به خاطر نقش نيروهاي امنيتي اش در نقل و انتقال رهبران طالبان متهم مي شود. در مقابل، روابط افغانستان با ايران در 6 سال گذشته به جز موارد خاص، هميشه صميمانه بوده است.
پروفسور تارزي مي گويد: "ايران در بيشتر اوقات در سالهاي گذشته به عنوان نمونه اي از يک همسايه خوب در همه جهات در نظر گرفته شده است."
کارشناسان معتقدند کرزاي از ورود به جنگ زرگري با ايران به يک دليل دوري مي کند. او نمي تواند همسايه آرام و نزديکش را از دست بدهد. از طرف ديگر برخي مقامات دولت نگران آنچه ملاحظه کاري ايران مي خوانند، هستند که در جهت تلاش هاي هوشيارانه براي نفوذ در افغانستان است.
پس از سالها روابط مبتني بر حسن نيت، شواهدي از تغيير تدريجي روابط دو کشور ديده مي شود. مقامات مي گويند شواهد مسلمي از بروز اشکالات نيست اما علايمي وجود دارد.
سرهنگ رحمت الله صافي، فرمانده پليس مرزي افغانستان با ايران، در هفته هاي اخير صحبت هايي عليه ايران کرده است. علاوه بر شوک ناشي از پيدا شدن سلاح هاي ايراني در قلمرو تحت نظارت وي، او ازنقل و انتقال افراد تحت امر فرمانده سابق مجاهدين، يحيي خورتارک، توسط ايران خبر مي دهد که مسوول هدف قرار دادن رهبران محلي هستند. ماموران امنيتي ديگر نيز فکر مي کنند که يک پادگان آموزش تروريستي در ايران نزديک مرز افغانستان وجود داشته باشد.
تحليلگران مي گويند در اينکه ايران مايل به براندازي دولت کرزاي باشد، ترديد وجود دارد. شيعيان با اينکه تنها 12 درصد جمعيت را تشکيل مي دهند اما در دولت تحت حمايت غرب درافغانستان، قدرت بي سابقه اي يافته اند. ايران به عنوان مرکز قدرت شيعه علاقمند نيست اين توازن خوشايند به نفع شيعيان را بر هم بزند.
اما در شرايطي که غرب و ايالات متحده در مورد برنامه هاي هسته اي ايران به تندي حرف مي زنند، ايران ازافغانستان به عنوان فرصتي براي انحراف شرايط به نفع خود استفاده مي کند. تارزي مي گويد: "آنها هميشه در اين مسايل به دنبال کسب موقعيت هاي بيشتر هستند."
مشکل افغانستان
اين مساله در مورد خود افغانستان نيز صدق مي کند. پيشتر در همين سال، ايران بازگشت هزاران مهاجر افغاني به کشورشان را آغاز کرد. اگرچه ايران مجاز به انجام اين کار بود، اما شدت عمل در اجراي اين تصميم، عده فراوان اين افراد و نيز عودت کساني که مدارک قانوني براي ماندن در ايران داشتند، رفتار ايران را شتاب زده و به دور از مصلحت نشان مي دهد.
اهميت زياد حق دسترسي به آب براي ايران، اکنون با عزم افغانستان در حمايت از جبهه ضد ايراني غرب و ايالات متحده در توازن قرار گرفته است. تحليلگران مي گويند ورود ناگهاني سيلي از افغان هاي بيکار به کشورشان در حاليکه آمادگي جذب آنها به کار وجود ندارد، يادآور اين نکته به کابل است که ايران تا چه حد قدرت دارد زندگي را براي افغانستان سخت سازد.
در همين حال، تعداد اتوبوس هاي منقش به تصوير آيت الله خميني در حالي که از مرز ايران به افغانستان وارد مي شوند بيش از يکي در هر ساعت است.
اتوبوس ها، افغان ها را به کشورشان باز مي گردانند. در ميان آنها افرادي نظير مير محمد صفاري وجود دارد. اين نوجوان مي گويد 7 سال به طور قانوني در ايران زندگي مي کرده و بدون هيچ اخطاري او را در محل کارش غافلگير و بدون تشريفات مرسوم از مرز به داخل افغانستان مي برند.
او يکي از هزاران افغاني است که براي امنيت يا کار به ايران گريخته بود و حالا از ايران اخراج شده است. او براي زندگي جديدش در افغانستان فقط به اندازه اي چيز همراهش آورده که توانسته در يک کيسه پلاستيکي جا دهد و با لبخند تلخي مي گويد: "اين را آوردم."
مهاجر ديگري به نام جواد شريفي در حاليکه فقط 500 افغاني، برابر 10 دلار، همراه دارد بايد 400 مايل تا طرف ديگر افغانستان را طي کند. او مي گويد: "اصلا" نمي دانم چطور بايد تا تخار بروم."
منبع: کريستين ساينيس مانيتور، 8 آگوست 2007

No comments: