نامه خواهر "عزت ابراهیم نژاد" که در جريان قيام دانشجوئی 18 تير 1378 کشته شد
به نام حق به نام آزادی و به نام زندانی سیاسی کاوهء من " عزت " خونخواه سیاوشان شهرم وامدار آدمیت ، علمدار شب شکن کوی کبوتران خونین بال و چلچله های مسافر ، کشکان و سیمر1 مویه(زاری) سر دادند شب حادثه کبر ومله (نام 2 کوه بزرگ در لرستان) به تعزیت خواندند پوینده و مختاری و دوانی را... باز 18 تیر آمد... باز ندای مظلومیت دانشجو و ملت ایران آمد... باز "عزت ابراهیم نژاد" با پیام عدالت و آزادی و برابری آمد... عزت سروده بود... ...تا بخوانم سَرِداري ، من سرخ چون بميرم به خزاني ، مَن زرد تا بهاري ديگر سبز را عاريتي باش و بهار عشق را هديتي باش و ببخش.... بهار عزت 18 تیر بود و این بهار را هدیه داد و بخشید به انسانهای عاشق و سبز که هر سال با دمیدن این بهار ندای مظلومیت عزت و دانشجو و ملت را به میراث داران عدالت و آزادی می رسانند . عزت مظلوم زیست و مظلوم کشته شد . عزت هنوز هم بعد از گذشت 8 سال باز هم مظلوم است ، اما مظلومیت او باعث به لرزه درآمدن غاصبان و ظالمان و متحجرین است. همانهایی که پا برهنه دیروز بودند و امروز تشنه قدرت . مظلومیت عزت مظلومیت آزادی و عدالت در وطن است. مظلومیت عزت همان مظلومیت اکبر محمدی است که در مقابل دیدگان ملت و جهان مظلومانه و غریبانه کشته شد. مظلومیت عزت مظلومیت هزاران کشته شده ای می باشد که حتی اجازه حضور بر مزار آنها را نمی دهند. عزت فرزندی بزرگ از خاندان کاوه است و او نه اولین آوازه خان کاوه بود و نه آخرین آن خواهد بود. یاران اهورایی عزت هنوز هم در بندند ، فقط و فقط به جرم عدالتخواهی و آزادی. عزت را کشتند و قاتلان او هنوز با نعره های مستانه خود آزاد می گردند و به میراث داران کاوه چه در زیر خاک و چه در زندان می خندند و هر روز با قدرت طلبی و فزون خواهی و با ظلم و ستم هنوز هم در پی خفه کردن جوانان این مرز و بوم هستند و جنایات خود را همچنان ادامه می دهند. اما غافل از اینکه هنوز عزتها زنده هستند و هنوز هم وامداران عدالت زنده هستند، هر چند زندگی را بر کامشان تلخ می کنند، هر چند هر روز هم انها را در بند کشند اما آنها تا سپیده دمان بیدار خواهند ماند ، هر چند آواز سپیده دم خروسان همیشه بیدار را هم خفه کنند. 8 سال بر ما چه گذشت؟ ۸ سالی که روز به روزش مادر عزت گریه می کرد ،8 سالی که قامت پدر عزت را خمیده کرد ،8 سالی که گذشت بر ما یک رنج نامه هزار ساله بود که هنوز هم با این شرایط سخت در چنین شرایطی باز هم زاریدن بر مزار عزت را از ما گرفته اند. 8 سال خفقان و خاموشی ،و 8 سال با مظلومیت عزت و ظلم و ستم ظالمان در بند بودن را باید درک کنید. ماه بر آمده است . و ما آشكارا مي بينيمش . اگر چه يهوداها به انكارش برخيزد ، باش تا نفرين شب از تو چه سازد كه مادران سياهپوش داغدارانِ زيباترين فرزندان آفتاب و باد هنوز از سجاده ها سر بر نگرفته اند . ...درد را باید گفت حرف را باید زد نه شاملوی عزیز ما هرگز چنین کاری نخواهیم کرد و ناگفته های 8 سال تبعید را برای خودمان به دفتر خاطراتمان خواهیم برد ،ولی ، ولی هرگز پیام عزت را فراموش نمی کنیم که هیچ گاه زیر بار ظلم نرویم حتی اگر جانمان را بگذاریم. عزت جان به کدامین گناه کشته شدی؟ سوالی که سالهاست بر ذهن و اذهان ما می گذرد ،اما بگذار تا ما بگوییم که به کدامین گناه کشته شدی ؟ به همان گناهی که داد برآوردی که چرا در حکومتی که نام علی را یدک می کشد هنوز یتیمان علی گرسنه اند و روز به روز هم بدتر می شوند. به همان گناهی که می گفتی چرا در حکومتی که فقط خود را عدالتخواه می داند فاصله طبقاتی غوغا می کند. به همان گناهی که می گفتی چرا گرسنگان هر روز گرسنه تر و زورمندان هر روز قدرتمندتر می شوند. نه عزت تو به یک گناه کشته نشدی !!! تو به همان گناهی کشته شدی که داد برآوردی که چرا فقط ،اعتیاد،فساد و.....هر روز بیشتر می شود و حاکمان فقط کاری جز غرق کردن جوانان در این منجلاب ندارند. عزت تو به همان گناهی کشته شدی که می خواستی چرخه تمامیت خواهی و استبداد را بگیری وبه دموکراسی و مردم سالاری تبدیل کنی که مردم برای خود تصمیم بگیرند. به همان گناهی که می گفتی چرا میلیونها ایرانی باید بیرون از وطن خود و در غربت زندگی کنند، مگر در این وطن جا برای آنها نیست ؟چرا استبدادطلبان خودکامه اینقدر رقت بار فقط به فکر حفظ ارزشهای ناخالص خود باشند و ارزشهای و حقوق شهروندان ملتش را نادیده بگیرند. آری عزت گناه تو و یاران در بند تو بیش از اینهاست .... ولی اگر گناه جان دادن و در بند بودن همین باشد باید همواره به خود ببالید که افتخاری از این بالاتر وجود ندارد که جان خود را فدای ملت و آزادی وطن کرد،چرا که صدای یک ملت ستمدیده و دربند از حلقوم شما در می آید. عزت تو رفتی اما یاران بزرگ تو هنوز هم دربندند و روز به روز هم بیشتر می شوند و می بینیم که بعد ازگذشت سی سال از حکومت به اصلاح ایدئولوژیک و عدالتخواه و اسلامیکشان با وجود هزاران زندانی سیاسی هنوز هم در قانونشان چیزی به نام زندانی سیاسی تعریف نشده است و با این ترفند هر روز با در بند کردن چندین دانشجو و فعال حقوق بشر و زنان فقط می بینیم که نام اراذل و اوباش را بر آنها می گذارند. "عزت ابراهیم نژاد"شاعر و نویسنده مبارز نستوه و خستگی ناپذیری که در حضور استادان و شاعران بزرگ سیاسی و فرهنگی چون احمد شاملو، حمید مصدق، دکتر شفیعی کدکنی ، و سید علی صالحی درس اخلاق ، عرفان و مبارزه پاک را آموخت که نتیجه تمامی این درسها را در18 تیر1378 روز خونین بار کوی دانشگاه دیدیم که چگونه به عنوان یک مبارز صادق با متحجرین و واپسگرایان اسلامی جنگید و خون خود را تقدیم نهال جنبش دانشجویی و مبارزات چندین ساله راه آزادی ایران کرد.عزت رفت و به ما گفت که هیچ گاه زیر بار استبداد و زور نرویم و خود را هیچگاه به خودکامگان ندهیم .یکی از درسهای او این بود که راه ازادی هیچگاه بدون دادن هزینه هم میسر نخواهد شد. "عزت ابراهیم نژاد"بعد از 18 تیر 1378 در یک دادگاه غیر علنی و غیر رسمی فقط با حضور خودشان او را به جرم براندازی نظام محکوم کردند، و ما هم عزت را برانداز می دانیم چرا که واقعا نقاب از چهره استداد و ظلم بار دیگر برداشت و با براندازی این نقاب باعث شد که 18 تیر روزی باشد که پایه های ظلم و استبداد می لرزد چنانکه حتی از دیدن مزار عزت بر خود همیشه می لرزند. مزار عزت همیشه میعادگاه عاشقان آزادی و عدالت می باشد.. وهجدهم تیرماه دیگری در راه است. و باز یاد آوری آن روز بیاد ماندنی که برگی نوین از جنبش آزادیخواهی دانشجویان ، جوانان و زنان و مردان ایران است. و باز شور حق طلبی مردم ، برای استیفای حقوق لگدمال شده اشان ، و مطمئنا ضرب و شتمی دیگر، بازداشت و زندان و .... چه بسا تولدی دیگر در پیش است. بیاد عزیزان ، عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی بیاد اعدام های دهه های شصت و هفتاد و عزیزانی چون حجت زمانی و... بیاد روزهای بزرگ آزادیخواهی بنام آزادی برای آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی برای رهائی از هرگونه استبداد و واپسگرائی پوران ابراهیم نژاد ۱۵/4/ 1378
No comments:
Post a Comment