Friday, July 06, 2007

پیام مسئول شورای ملی مقاومت





پيام تهنيت و تقدير به هموطنان خارج كشورمسعود رجوى- 12تير 1386

سلام به هموطنان ,
سلام به ياران و ياوران مقاومت ايران ,
سلام به مجاهدان آزادي ستان ,
جهان صداي 80مليون مردم ايران را در صداي مريم و صداي شماشنيدو پيام مردم و مقاومت ايران ,پيام اشرف پايدار ومجاهدان آزادي ستان را «بسوي پيروزي» دريافت كرد.
سخنان او درهمه لحظات, از شجاعتي شگفت و ازمجاهدتي ستايش انگيزسرشار بود.خوشا به اينهمه پاكبازي و صدق و پاكيزگي كه تشعشع بي مانندآن, آدمي رافراميگرفت.
نوري براي دوستان ,دودي به چشم دشمنان .تبارك الله.....

سه روز است كه خبرگزاريها و رسانه هاي مختلف در سراسر جهان از بزرگترين اجتماع ايرانيان سخن ميگويند و اينكه ”پاريس واقعا هرگز چنين تجمعي از ايرانيان به خود نديده بود“.
جهان در سخنراني تاريخي رئيس جمهور بر گزيده مقاومت براي دوران انتقال حاكميت به مردم ايران ,بروشني دريافت كه فاشيسم مذهبي در ايران, بر خلاف گزافه ها و بلوف هاي آخوندي وبرخلاف ماجراجويي ها و تاكتيك هميشگي اش(فرار به جلو), يك رژيم ”بي ثبات “و” متزلزل “ است كه ”در فاز اضمحلال وسرنگوني بسر ميبرد“ .
”با بحراني فراتراز يك بحران اقتصادي“.
با ” جامعه اي ناراضي ودر آستانه انفجار“ .
با ”موجي از اعتراضات كه نشان ميدهد ملاهابر روي بشكة باروت نشستهاند“.
(يورونيوز ـ ژورنال دو ديمانش- سي بي اس- نوول ابزرواتور ـ كُلنِر اِشتات آنسايگِر ـ آسوشيتدپرس ـ هرالد تريبيون ـ الجزيره ـ خبرگزاري كانادا ـ مركز اطلاع رساني نيوزيلند).
همگان فهميدند كه “مردم ايران تغيير دمكراتيك مي طلبند“و” تنها راه متوقف كردن ملايان , در آستانة دستيابي به سلاح كشتارِ جمعي ,پاياندادن به سياست مماشات, اعمال قاطعيت , حمايت از تغيير دموكراتيك“ و ”يك ايران آزاد با مريم رجوي“ است .
ـ فهميدندكه ”شوراي وزراي اتحادية اروپا با نگه داشتن نام سازمان مجاهدين خلق ايران در ليست تروريستي”:
” يك همدستي بي شرمانه با پدرخوانده و پشتيبان مالي تروريسم بين المللي را انتخاب كرده است “ .
” خود را در كنار رژيم ملاها قرار ميدهد“ .
” تاريخ اروپا را براي هميشه ,لكهدار ميكند”.
اين”يك فضاحت سياسي, حقوقي و اخلاقي است كه رأي دادگاه عدالت اروپا و حكومت قانون را به سخره مي گيرد.... “
از اين رو بيش از 50 هزار ايراني ” در حاليكه بيش از يكصد تن از نمايندگان مجالس مختلف و سازمانهاي مدافع حقوق بشرآنها را همراهي ميكنند“
و در حاليكه ”از حمايت هزار پارلمانتر ديگر در كشورهاي اروپايي برخوردارند“
خطاب به شوراي وزيران فرياد ميزنند:
ـ اتحادية اروپا, شرمت باد! ننگت باد!
ـ خجالت , خجالت!
ـ قانون , قانون , عدالت!“
ـ ”جريانهاي مختلف پارلماني در ايتاليا و دانمارك وهلند و فراكسيون نيروهاي اپوزيسيون در پارلمان آلمان به اين اقدام دولتهاي اروپايي اعتراض كرده و قطعنامه‌هايي را به تصويب رسانده‌اند كه شفافيت بر روي پرونده مجاهدين را درخواست ميكند“.
ـ ” حركتِ جنجال برانگيز اتحاديه اروپا احتمالاً شكاياتي را از طرف نمايندگان پارلمان اروپا علاوه بر پارلمانترهاي ايتاليا و دانمارك جَرَقّه خواهد زد“.
ـ ”آلخو ويدال كوادراس نايب رئيس پارلمان اروپا , برخورد شوراي اروپا با پرونده مجاهدين را ” افتضاح “ توصيف ميكند“.
او ” براي كمك به مجاهدين و مردم ايران تا سقوط ملاها و بازگرداندن دموكراسي و آزادي به مردم ايران سوگند ميخورد . سخنرانيهاي اعضاء كنگره آمريكا و پارلمان انگلستان نيز بر همين سياق است “ .
(رويترـ خبرگزاري فرانسه ـ آسوشيتدپرس ـ خبرگزاري آلمان ـ نيويورك تايمزـ واشنگتن پست ـ دويچه وله ـ خبرگزاري عراق ـ مركز اطلاع رساني اي.يو. آبزرور )

مطبوعات و خبرگزاري ها ,همچنين به واضح ترين صورت, به نقل از رئيس جمهور برگزيده مقاومت , بر سركوب مقاومت ايران از سوي دولت شيراك در ”همدستي مستقيم “ با ملايان حاكم بر ايران , انگشت ميگذارند كه” بي شرمانه ترين ميراث دولت قبلي“ فرانسه و در عين حال” به بازيگرفتنِ دادگستري “ اين كشور است .
” پرونده اي كه صرفاً براي تحتكنترل قرار دادن جنبشِ مقاومتِ ايران، به سودِ آخوندها تشكيل شده و با همين هدف ادامه يافته است“.
” اين پرونده از نظر حقوقي بي‌پايه، از نظرِ سياسي توطئه‌گرانه، و در تاريخِ قضايية فرانسه از جنگِ جهاني دوم به اين سو , بي‌سابقه است. آنقدر، ميان تهي، كه ناگزير شدند مستخدمانِ سرويسِ جاسوسي آخوندها را بعنوانِ شهود، به خدمت بگيرند “.
انتظار مردم و مقاومت ايران از نيكلا ساركوزي رئيس جمهور جديد فرانسه كه خود را به عدالت و قانون متعهد نموده اينست كه”صفحة سياهي راكه با پرونده 17 ژوئن در روابطِ فرانسه با مردمِ ايران ايجاد شده است، ورق بزند“

سه روز قبل از سخنراني مريم , جامعه حقوق بشر در فرانسه خواستار صدور قرار منع تعقيب در پرونده 17 ژوئن شد و اعلام كرد:
«چهارسال بعد از هجوم پليسي 17ژوئن 2003 كه بدستور واحد ضد تروريستي دادستاني پاريس عليه اعضاء و هواداران شوراي ملي مقاومت ايران صورت گرفت, جامعه حقوق بشر شاهد در گِل ماندن تحقيقاتي است كه ويژگي آن از همان ابتدا, مداخله شديد سياسي و خلاء قضايي بود كه اكنون ديگر هيچ ترديدي بر نمي دارد.
اتهام تروريسم, كه بطور گسترده از رسانه ها سر در آورد, در برابر تحقيقات تاب نياورد. در حاليكه دادسرا و قضات تحقيق, مستمراً به نامگذاري سازمان مجاهدين خلق روي ليست سازمانهاي تروريستي اتحاديه اروپا در مي 2002 استناد كرده اند, جامعه حقوق بشر خاطر نشان مي كند كه ضرورت دارد تمامي نتيجه گيريهاي لازم از حكم 12دسامبر 2006 دادگاه بدوي جوامع اروپايي, كه ضرورتاً حذف اين نامگذاري را دربر دارد, در رابطه با پرونده فرانسه به عمل بيايد.
دادستاني از ماهها پيش بيهوده تلاش مي كند تا خلاف هاي مربوط جرائم عادي, مُشتمِل بر ناهمخواني هاي مالي كشف كند تا صدور منع تعقيبي را كه اجتناب ناپذير است به تأخير بياندازد.
جامعه حقوق بشر همچنين تعرض با سلاح سرد را كه در 17ژوئن گذشته, چندين پناهنده ايراني از جمله هواداران شوراي ملي مقاومت در پاريس قرباني آن بوده اند را محكوم مي كند. جامعه حقوق بشر ملاحظه مي نمايد كه يكي از متجاوزين كه به جرم ”وارد آوردن جراحات عمدي با سلاح در تجمع“ تحت پيگرد قضايي قرار گرفته, و بخاطر روابطش با مقامات ايراني شناخته شده است, يكي از شهودي است كه در كادر تحقيقات قضايي در مورد سازمان مجاهدين خلق , توسط د.اس.ت. براي افزايش اتهامات مورد استماع قرار گرفته است.
جامعه حقوق بشر مقامات فرانسوي را فرامي خواند كه از هرگونه همكاري بين سرويسهاي فرانسوي و سرويسهاي اطلاعاتي رژيمي كه بهيچوجه به الزامات حكومتِ قانون پاسخگو نيست اجتناب كنند و به پيگردهاي غيرموجهي كه پناهندگانِ ايرانيِ تحت آزار و تعقيب اين رژيم را در فرانسه هدف قرار داده است, خاتمه بخشند».


همزمان , 250 هزار شهروند فرانسوي دربيانيه« همبستگي با مردم تحت ستم ايران ـ عدالت براي مقاومت ايران » اعلام كردند :«عدالت ايجاب مي كند كه شوراي اتحاديه اروپا, رسما اسم مجاهدين خلق را از ليست تروريستي حذف نمايد.
در17 ژوئن2003 به بهانه ليست تروريستي و بخاطر معامله با تهران, دفتر اپوزيسيون شوراي ملي مقاومت ايران و منازل پناهندگان ايراني در فرانسه مورد حمله قرار گرفت.
سه سال و نيم بعد با وجوديكه همه اذعان دارند پرونده خالي است و هيچ شواهدي عليه مخالفان ايراني وجود ندارد, پرونده بدرخواست ملايان ادامه دارد و عواقب آن گريبانگير مردم و اپوزيسيون ايران مي باشد.
ما ضمن ابراز انزجار از قرباني كردن مخالفان ايراني بخاطر منافع اقتصادي خواستار بسته شدن فوري پرونده عليه مخالفين ايراني در فرانسه و پايان دادن به اين بي عدالتي بزرگ هستيم.....
ما همچنين نگراني خود را نسبت به پافشاري رژيم ايران براي كسب سلاح اتمي كه صلح و امنيت جهاني را به مخاطره انداخته است ابراز مي داريم.
ما معتقديم همچنانكه رهبر مخالف ايراني, مريم رجوي, اعلام كرده ,راه حل اين بحران نه در مداخله نظاميِ خارجي و نه در امتياز دادن به رژيم ايران است. تغيير بدست مردم و مقاومت ايران محقق خواهد شد».


اما دنياي عرب , كه از رژيم آخوندها بسيار خنجر خورده است , ” ايران جديد“ را درسخنان و ديدگان مريم باز يافت و از پيشنهاد او براي سرپرستي 1000 كودك يتيم عراقي توسط مجاهدان اشرف تحت نظر يونيسف , شگفت زده شد .
يك نويسنده برجسته عراقي نوشت :
«نمي توانم تحسينم را نسبت به مقاومت ايران و مجاهدين خلق, اين مقاومت ملي انساني و شريف كه به موضوع وطن و انسان و زندگي با ديدگاههاي جديد و پيشرفته و بردبار و بدور از تشنج و اهداف نژادپرستانه و شووينيستي نگاه مي كند, پنهان كنم .
خروش شعارهاي پسران و دختران جوان ايراني,كه از همراهي بزرگسالان برخوردار بود , عادلانه بودن آرمان آنها و تمايلشان به صلح را, هم آوا با سخنراني خانم مريم رجوي اعلام مينمود.رئيس جمهور برگزيده مقاومتي كه برق ديدگانش همه نورها را تحت الشعاع قرار ميدهد.... با وقار, والا و با اعتماد به نفس, و من در ديدگانش ايران جديد صلح جو را ميديدم كه خواستار همكاري و مناسبات سازنده و دوستانه با همسايگانش و همه عالم و بخصوص با عراق است .
من بواقع از ميزان اشراف او به آنچه در عراق مي گذرد شگفت زده شدم.
مخصوصا وقتي كه او از اندوهي سخن گفت كه با ديدن تصاوير خجالت آور پرورشگاه كودكان يتيم دچارش شده بود و اهميت اين موضوع را توضيح داد .... ولي به توصيف آنچه كه ديده بود بسنده نكرد بلكه آمادگي مجاهدين براي سرپرستي 1000 كودك عراقي تحت نظر سازمان ملل و يونيسف و ساير سازمانهاي بين المللي را اعلام كرد....
من از مردم مان مي پرسم آيا پيشنهاد خانم رجوي براي نگهداري 1000 كودك عراقي شما را تكان نداد؟ در حالي كه كه اين يك سازمان فقط يك سازمان مقاومت است كه اموالش نيز كماكان بصورت ناعادلانه اي در ضبط و توقيف است ....
واقعا كه مريم با اين پيشنهاد سخاوتمندانه اش, نه تنها ما بلكه همه دولتهاي عرب را خجالت زده كرد و اشغالگر را در محذوريت و احراج قرار داد.
سرورم , مريم رجوي, متشكرم.
ما دست مان را بخاطر ايران و عراق, در دست تو مي گذاريم.
مجاهدين خلق , متشكريم.
ما نسبت به روابط طبيعي و عالي بعد از پايان رژيم آخوندي كه با ايادي و دم و دنبالچه هايش.
متشكريم, متشكريم».

هموطنان ,
خوشا كه بازهم تشبثات تمسخر انگيز و آخرين دست و پا زدن هاي ”شعبدهٌ ارتجاعي و برچسب استعماري“ را در هم شكستيد.
از اين رو در پايان راه هم , عيناً مانند پنج سال پيش (بدنبال تظاهرات بزرگ كپنهاگ در31 خرداد 1381) كه برچسب گنديده تروريستي در آن زمان تازه از راه رسيده بود , تكرار ميكنم:
«شما، ارادهٌ ملي، جبههٌ همبستگي و فرياد آزادي مردم ايران براي رهايي از ستم و سركوب آخوندي را نمايندگي كرديد.‌
در شما و با شما، پاسخ اكثريت عظيم مردم ايران يك بار ديگر به‌منصهٌ ظهور رسيد.‌
براي ما مهم، ملت ايران است.‌حرف اول و آخر از آن اين ملت است و بس. همانها كه از خميني نپذيرفتند كه مجاهدين و مقاومت ايران دزد و جاسوس و منافق و بدتر از كافر و عوامل استكبار جهاني و ستون پنجم و آلت دست عراق هستند، برچسب سخيف تروريستي را هم به‌سرعت برق و باد، دود كردند.‌
اكنون بگذاريد هر كه مي‌خواهد، با اين قبيل برچسبها، گلو پاره كند و سر خود را به صخره‌‌هاي دماوند بكوبد.»

شمس الحق تبريزي از فتنه چه پرهيزي اكنون كه برافكندي صد فتنهٴ فتّانه


بگذاريد بدون ذره اي مبالغه بگويم كه هر يك از شما در اجتماع تاريخي « بسوي پيروزي », دست كم, از هزار تن در داخل ميهن اشغال شده , نشان دارد .
يك لحظه فرض كنيد كه طلسم اختناق در ايران آخوند زده شكسته و اجتماعات و انتخابات آزاد بدون هرگونه محدوديت , امكان پذير است . در اينصورت بسادگي ميتوان اين حقيقت را دريافت كه هريك از شما قطعا بيش از هزار بار, تكثير وطنين انداز ميشود.
هركس كه در اين حقيقت ترديد دارد , همچنان كه بارها و بارها گفته ايم , ميتواند بخت رژيم نامشروع آخوندي را در برابر مريم و مقاومت برحق مردم ايران , در يك انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد بر اساس اصل حاكميت مردم ( و نه ولايت فقيه ) درداخل ايران بيازمايد.
چيزي كه ربع قرن است بر آن پاي ميفشاريم اما رژيم آخوندي هرگز به آن تن نداده و نخواهد داد.
ـ مگر اين رژيم و عوامل و همدستان و هم خطّانش نميگويند كه « مجاهدين پايگاه اجتماعي ندارند » !؟
بسيار خوب , پس چه باك از انتخابات آزاد بر اساس اصل حاكميت مردم داريد !؟ و چرا رژيم تان از يك گردهمايي اين مقاومت در شهرهاي آن سوي جهان يا در بيابانهاي عراق , اين چنين در هم ميريزد, ميترسد و پارس ميكند !؟
علتش اين است كه اكنون علاوه بر مردم ايران و مردم عراق, ميليونها تن از مردم كشورهاي اروپايي از طريق هزار نماينده منتخب خود يا با امضا و ابراز نظر مستقيم , به حمايت شما آمده اند . بنحوي كه اگر راهبند تروريستي برداشته شود , رژيم خوب ميداند كه بالمآل بند از بندش گسسته ميشود.
خامنه اي در مقام رئيس جمهورارتجاع درنماز جمعه اول بهمن 1366 در باره ولايت فقيه و حوزه اختيارات آن بي پرده ميگفت:« اكثريت مردم چه حقي دارندكه قانون اساسي را امضا و لازم الاجراكنند؟». در فاشيسم ديني ,آن چنانكه خميني صراحتا در كتابش تعريف كرده است ولايت فقيه عينا در حكم ولايت بر صغار و قيمومَت محجورين است .
از اينجا ميتوان هم ميزان ترس رژيم از انتخابات آزادو هم ابعاد وحشت آن از مقاومت ايران را دريافت.
ما با رژيمي مواجهيم كه در همين ايام ائمه جمعه و دژخيمان قضائيه آن, استان به استان اعلام ميكنند كه روزانه چندين نفر را در ملأ عام بدار خواهند آويخت تا كنترل امنيتي از دست نرود. صراحتا ميگويند كه سركوب زنان به بهانه بدحجابي, قبل از هرچيز يك مشكل امنيتي مبرم را براي رژيمشان حل ميكند. زيرا امنيت و موجوديت نظام ننگين آخوندي در خطر است.


ـ مگر اين رژيم و عوامل و همدستان و هم خطّانش , نميگويند كه « مجاهدين پير شده اند» !؟
بسيارخوب , جواناني مي بينيد كه بي باك و بيم , بر پمپ ميان تهي ادعاها و گيج گاه هاي گچ گرفته شما مي تازند!
سلام بر جوانان دلير تهران , ياسوج و اهواز و تبريز و شيراز و ايلام و گرگان و سراسر ايران كه از خون و از تبار ”فرمانده موسي , آن گرد بي ترس و بيم “ شكفته اند .
درود بر صديقه و ندا, مشعلهاي فروزان و فروغهاي جاويدان آزادي, و 23 قهرمان شعله ور ديگر در 10 كشور .....
آخر امروز 12 تير( 3 ژوئيه) , سالروز آزادي نماد مقاومت از زندان و روز بزرگ فتح و پيروزي برشبه كودتاي 17 ژوئن است. بيچاره شب پرستان كه نميدانستند كه او در اسارت هم ,فرشته آزادي و مهر تابان مقاومت ماست....
وسلام بر اشرف شهيدان و نسل پاكبازان , نسل صدهزاران , نسل بيشماران در بيست و ششمين سالگرد 30 خرداد و بيستمين سالگرد تاسيس ارتش آزادي....

درباره جوشش خون شهيدان در پرتو خورشيد مقاومت و آزادي, در باره پايداري پرشكوه اشرفيان و در باره حمايت هموطنان و مردم ايران در برابر تعرضات رژيم و ”امدادهاي غيبي“ 10 دولت ديگر در 4 سال و 4 ماه گذشته , فقط ميگويم :
اگر غم لشگر انگيزد كه خون عاشقان ريزد
من و ساقي به هم سازيم وبنيادش براندازيم


دوسال واندي پيش يكي از نمايندگان مجلس عوام انگلستان نوشت : « من و بسياري ديگر از پارلمانترهاي بريتانيا برآنيم كه سازمان مجاهدين خلق ايران به هيچ وجه نبايد بعنوان يك سازمان تروريست توصيف شود. ما اين را بكلي مزخرف ميدانيم» ( آندرومكينلي ـ آوريل 2005 )
اكنون بگذاريد در رابطه با همين برچسب «بكلي مزخرف» به تجار بي پرنسيبِ بازار سياست دراتحاديه اروپا , بويژه به ”سرتاجر محترم“ آقاي سولانا, كه تا كنون آبي ازماراتُنِ ديدارهاي حلقوي - زنجيره اي او با آخوند حسن روحاني و پاسدار علي لاريجاني گرم نشده ,بگوييم :
ـ هرچه ميخواهيد برخلاف حكم دادگاه, با تقلب و تزوير و قانون شكني , نام مجاهدين را بعنوان مشوق فاشيسم ديني در ليست تروريستي نگه بداريد,
ـ هرچه ميخواهيد ,با وقاحتي بي مانند , حكم دادگاه و بيانيه رسمي درباره رأي دادگاه را حاشا كنيد وبه روي خود نياوريد .عنوان اين بيانيه بتاريخ 12 دسامبر 2006 اين است : «دادگاه بدوي, تصميم شوراي وزيران اتحاديه اروپا در باره انسداد داراييهاي سازمان مجاهدين خلق ايران در كادر جنگ برعليه تروريسم را لغو نمود»
ـ هرچه ميخواهيد , مزوّرانه چنين جلوه دهيد كه حكم لغو انسداد, كه جراٴت فرجام خواهي قانوني از آن را نداشتيد , گوئيا كه فقط مربوط به نامگذاري زمان شكايت مجاهدين (يعني سال 2005) بوده وبه بعد از آن هيچ تسرّي ندارد!
ـ هرچه ميخواهيد به قضات دادگاه هم اهانت كنيد كه گوئيا دردسامبر 2006 پاك غافل و جاهل بوده اند كه در مي 2006 نيز اسم مجاهدين در ليست شما بوده و لذا فقط به لغو انسداد ”ليست راحل“ (در سال 2005 ) رأي داده اند كه ديگر هيچ نتيجه و تأثير مادي ندارد!
بله ,هرچه ميتوانيد برقبر” امام راحلِ“ فاشيسم مذهبي عليه مجاهدين دسته گل تروريستي بگذاريد, اما ملت ايران و وجدانهاي بيدار ملتهاي اروپا آنرا ”بكلي مزخرف“ و لجن مال شده و شايسته آويختن بر گردن بانكدار مركزي تروريسم در دنياي معاصر ميدانند.
رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران چه خوب گفت كه : «پديدة احمدي نژاد، دست پختِ مشتركِ فاشيسمِ ولايت و سياستِ استمالت است».
بله , شما با سرپيچي از حكم دادگاه و با مشوق و مُشتُلُق به بانكدار مركزي تروريسم , مجرميد . به صلح و امنيت منطقه اي و بين المللي خنجر كشيده و خيانت نموده ايد. مجاهدين و مقاومت ايران با استفاده از تمام حقوق قانوني خود , با اين ياوه ي تماماً مزخرف , مقابله ميكنند.
در جايي كه هنوز يك قطره قانون و يك ذره آزادي و وجدان وجود دارد, ترديد نكنيد كه ما پيروز ميشويم . مبارزه بر سر حذف ياوه ي تروريستي ,اكنون مبارزه اي است با پيروزي محتوم . برچسب زنان , هركه هستند, محكوم به شكست هستند. صبركنيد ببينيم اين نامگذاري پوسيده و در هم شكسته , چه مدت ديگر دوام مي آورد.

همچنين صبر كنيدببينيم , پرونده رسواي 17ژوئن بعداز4سال ,حالاكه آقاي شيراك رفته و بازپرس مربوطه هم به نوشته مطبوعات فرانسه ” از دادگستري معلق شده“ چه مدت ديگر دوام ميآورد.پرونده اي كه ابتداحول تروريسم و عمليات تروريستي مجاهدين دراروپا, شكل گرفته بوددر مرحله اول به حمايت مالي از تروريسم و درمرحله بعدي به اختلاس مالي و پولشويي تنزل پيداكرد.
بگذريم كه هر چه مسئول مالي (برادرمان ابوالقاسم رضايي) در اين 4ساله. درخواست استماع و بازپرسي نمود, جز يك بار اورا نخواستند و آن چنانكه خودش در برنامه ارتباط مستقيم فاش كرد,همان يك بار هم عمدتا به سو ال و جواب پيرامون خانواده رضايي هاي شهيدبرگزارشد.
اما عجبا كه بچه جلادان و ماموران پيشاني سياه اطلاعات آخوندي به وفور در اطلاعات فرانسه به شهادت فراخوانده شدند!
ميگويندكه يك مامور اطلاعات آخوندها به نام خدابنده و زن انگليسي او كه در شكنجه گاه اوين هم درحال خدمت گذاري ديده شده, دست كم16بارعليه مقاومت ايران و رئيس جمهور برگزيده اين مقاومت براي اطلاعات فرانسه رقعه پر كرده است .
بتازگي يك جلادبچه تيغ كش ديگر بنام سبحاني, كه او هم از شهوداصلي اين پرونده ننگين است, در جريان اقدام به قتل و چاقو كشي عليه پناهندگان ايراني درپاريس دستگير شدو تحت پيگرد قضايي قرار گرفت.
شگفتا كه دراين4سال , درخواست شهادت دادن پارلمانترها و شخصيتهاي سياسي از كشورهاي مختلف جهان , ماننددرخواستهاي شهادت دادن هموطنان مان كه كمك مالي كرده بودند,بلاجواب ماند.
سازمان مجاهدين خلق و مجاهدان مستقر دراشرف نيز بكلي ناديده گرفته شدند...
از اين پيشتر, قاتلان دكتركاظم رجوي نيزاز فرانسه فراري داده شده بودندو چندين پرونده اقدام تروريستي ماموران رژيم, عليه خودمن هم در اطلاعات فرانسه بايگاني شده بود.
اين ديگر راز سر به مٌهري نيست كه در جريان معاملات پر رشوه و سودِ نفتي و اقتصادي ,دوويلپن وزير خارجه سابق فرانسه و خرازي وزير خارجه آخوندها در روز 24آوريل2003 (دوهفته پس از سقوط دولت سابق عراق واز قضا درست در سالروزترور كاظم ) بايكديگرهمه چيزرا باجزئيات براي متلاشي كردن و سر بريدن مقاومت ايران ,صحبت و هماهنگ كرده بودند(ژورنال دوديمانش-22ژوئن2003).
بنابراين فاشيسم ديني,در تبادل مستمر با اطلاعات فرانسه, از قبل حتي از روز و ساعت عمليات و تعدادي كه قرار بودبعدا دادگاهي شوند, مطلع بودوبراي آن بي تابي ميكرد.
اطلاعات آخوندي پيشاپيش حتي يك نسخه نشريه مجاهد مجعول براي انتشار در روز بعداز عمليات آماده كرده بود.
اما آقاي شيراك كه زبان تعادل قوارا بخوبي مي دانست ,تا گردآوري سلاحهاي مجاهدين در عراق تا پايان ماه مي 2003 احتياط به خرج دادودست نگه داشت.
سرانجام چراغ سبز عمليات17ژوئن با يك لشكركشي كه از30سال قبل در فرانسه نظير نداشت,توسط بازپرس شعبه ضدتروريسم دادستاني پاريس , قاضي بروگير, داده شد.
چه بازپرس بيطرفي كه بر روي بمبگذاري هاي رژيم در خيابانهاي پاريس در سال1986 وبرروي تروريستهاوبچه جلادان اعزامي ,تماماچشم ميبندد اما يقه قرباني را محكم مي چسبد.
در نخستين سالگرد17ژوئن, سنديكاي قضات فرانسه, به همين خاطر بخش ضدتروريست كذايي را براي ” دستگيري گسترده اعضا سازمان مجاهدين خلق ايران “ در ” پرونده اي كه در نقطه مرگ است“ ,” يك دستگاه آلت دست “ توصيف كرد و” سر فرود آوردن غيرقابل توجيه“ آن را در برابر مطامع سياسي افشا و محكوم كرد.
سنديكاي قضات همچنين خاطر نشان نمود ” مقامات ايراني در تلاش براي درست كردن شاكيهاي خصوصي هدايت شده “ دراين پرونده هستند.
اكنون از هر وجدان منصف و از هر قاضي بيطرف بايدپرسيدكه مسئوليت جان باختن صديقه مجاوري و نداحسني حقيقتا بر عهده كيست؟
البته ديكتاتورها ودجالان و جلادان در طول تاريخ, مسئوليت قتل و شكنجه قرباني راهم هميشه بر دوش خوداو بار ميكنند. در پرونده 17ژوئن هم ,رژيم آخوندي و همدستان ومزدورانش بغايت تلاش كردندتا مسئوليت را متوجه رئيس جمهور برگزيده مقاومت و سازمان مجاهدين خلق ايران نمايند....
بار ديگرتكرار ميكنيم كه : «دولت و دادستاني فرانسه بايد بلادرنگ ختم پرونده شرم آور 17 ژوئن را با همه آثار و عوارض آن اعلام كند.اين پرونده سياه ترين لكه در مبارزه ضدتروريستي در اروپا و بالاترين مشوق براي ديكتاتوري تروريستي و مذهبي حاكم برايران بوده است».

واقعيت اين است كه از عهد قاجاريه تا امروز هيچ حكومتي در ايران , بالفعل به اندازه حكومت آخوندي, موردحمايت كشورهاي غربي نبوده است. آنچنانكه مخالفانش را وكالتا سركوب و بمباران و خلع سلاح و محصور و محدودكنند.
شگفتا كه رژيم آخوندي نعره هاي ”ضد استكباري“ميكشد اما تاوان عملي آن را ما پس ميدهيم! دشنام و برچسب و ناسزا و لجن پراكني در بي بي سي و بخش فارسي راديو فرانسه و راديو فردا و تلويزيون و صداي آمريكا نيز سهم ما بوده است !
تا 5سال پيش رژيم دست كم 450عمليات تروريستي در خارج از ايران انجام داده بود.
البته حالاديگر بمبگذاري ها و جنايتهايش در عراق و لبنان و فلسطين و يمن و افغانستان در عدد و رقم و حدّ و حساب نميگنجد.
در روز روشن دراستانبول و رم وژنو و پاريس و برلين و وين ترور ميكند, شگفتا كه مجاهدين و مقاومت ايران برچسب تروريستي ميخورند!
مرحبا به دلارها و يوروهاي نفتي كه ابعادميلياردي آن بروشني نشان ميدهدهيچ حكومت دست نشانده اي در تاريخ ايران به اندازه حكومت آخوندي ,منابع وعايدات كشوررابه تاراج نداده است .
منتظري پس از قتل عام زندانيان ما, به خميني نوشت كه ماموران وشكنجه گران اطلاعات شما روي شكنجه گران ساواك شاه را سفيدكردند!
در زمينه هاي اقتصادي واجتماعي و سياسي نيزوضع برهمين منوال است.
چپاولگران وسركوبگران حكومت آخوندي نيز به مراتب روي دست دزدان و غارتگران دست نشانده شاهنشاهي بلندشده و زبان آنها را به طلبكاري باز گشوده اند!
ولي فقيه و رئيس جمهور ارتجاع در پي بمب اتم از پيشرفتهاي خارق العاده علمي دم ميزنند.
راستي كسي كه ورودرژيمش را به باشگاه اتمي و رسيدن به مرحله توليدصنعتي در چرخه سوخت هسته اي , جشن ميگيرد,چگونه است كه سالانه 5ميليارددلاربه واردات بنزين اختصاص ميدهدودست آخرهم به سهميه بندي روزانه 3ليتر ميرسد؟
قرار بوددر آمدنفت را بر سرسفره ها بياورنداما اكنون همان سفره هاي بخور ونميرراهم پيش پاي بمب اتمي , جمع ميكنند.
اين در حالي است كه هر دانشجوي شيمي و پتروشيمي بروشني ميداندكه پالايش نفت خام و توليدبنزين بارها و بارهااز غني كردن اورانيوم ساده تر است.
آنقدركه اگر رژيم آخوندي يك رژيم ايراني ميبود,اگر بويي از ايران و مردم ايران وبويي از پيشرفت صنعتي بخاطر مردم ايران برده بود,برروي درياي نفت, هيچ نيازي به واردات بنزين وديگر مشتقات نفتي وصرف بيش از 100ميليارددلار درسالهاي حاكميت آخوندي دراين خصوص نبود.
دراين صورت گام تعيين كننده اي هم عليه بليه بيكاري در راستاي كار واشتغال برداشته ميشدوتوليدات ملي و صادرات بالمآل جهش مينمود.

هموطنان ,
سركوب و محدودكردن اپوزيسيون ايران در كشورهاي اروپايي به نيابت از رژيم آخوندي ,باعث لجام گسيختگي و وقاحت بي حدو حصرماموران ومزدوران و بچه جلادان و شاگردان لاجوردي و سعيد امامي شده است .
مشاهده صحنه هاي اقدام به قتل و چاقو كشي اين مزدوران درسيماي آزادي كه در روز روشن درپاريس درست در روز 17ژوئن امسال به آن مبادرت كردند,هر ناظري رابه فكر فرو ميبردكه چه شده و چرا سگهاي زنجيري اطلاعات آخوندي وسپاه تروريستي قدس اين چنين افسار گسيخته اند؟
از يكسواز فرط بدنامي وبي آبرويي رژيم شان, جرأت اعلام هويت و ماموريت واقعي خودوبيان اين حقيقت را ندارندكه از كجا دستور ميگيرند و چگونه تامين ميشوند. به همين خاطر ناگزيراز پوشش«اعضاء سابق مجاهدين»استفاده ميكنندتا خودرازيرسايه نام مجاهدين موجه و مشروع جلوه دهند.
از سوي ديگر تا خرخره و مغزاستخوان و به خائنانه ترين صورت به خدمت جلادان و دژخيمان خلق و مجاهدين خلق به جاسوسي وچماقداري وتروريسم مشغولند.
به كريه ترين و رذيالانه ترين و مشمئز كننده ترين صورت, پااز واحداطلاعات سفارتهاي رژيم بيرون نگذاشته ,باگاز اشك آورو قمه و چاقو و پنجه بوكس ,داعيه حمايت از پناهندگان ايراني هم دارند!
عجبا كه درزمان شاه ,ماموران ساواك و هر كس كه هم جبهه وهم خط و هم موضع آن رژيم بوددرميان ايرانيان خارج كشور, ياراي سربلندكردن نداشت .
اما اكنون در مبارزه اي به مراتب عاليترو متكاملتر و پرخون تردر برابررژيم آخوندي كه تاكنون 53باربخاطر نقض وحشتناك حقوق بشردر مجمع عمومي و كميسيون حقوق بشر ملل متحدمحكوم شده است ,شغالان وبچه جلاداني كه دست مجاهدين و مقاومت ايران رابسته وزيرتيغ مي پندارند,يابو برداشته است !

يك دهه پيش در سال1377 بيانيه ملي ايرانيان تحت عنوان« دفاع از دموكراسي يا توجيه همكاري بارژيم؟» به اتفاق آراءبه تصويب شوراي ملي مقاومت رسيد.
امضاءكنندگان بيانيه كه هزاران تن از هموطنانمان در كشورهاي مختلف راهم شامل ميشدند, اعلام كردند:
- «سنت مبارزات آزاديخواهانة ايرانيان و نيز حداقل شرافت اخلاقي و احساس همبستگي با مردم ستمديدة ميهن حكم مي كند كه عُمّال اين رژيم و همدستانشان را به نحوي قاطع تحريم كرد و در انزواي كامل قرار داد.
ما مرزبندي قاطع با رژيم ضد بشري ولايت فقيه را عمده ترين معيار براي ارزيابي ادعاهاي افراد و گروهها و شناسايي دوست و دشمن تلقي مي كنيم».
-«بنا براين تأكيد مي كنيم كه هركس حق دارد مخالف شوراي ملي مقاومت ايران يا سازمان مجاهدين خلق باشد و انتقاداتش را آزادانه ابراز كند.اما بهانه كردن اين مخالفت براي مخدوش كردن مرز بندي با رژيم يا مشروعيت بخشيدن به يكي از جناحهاي دروني آن را خيانت به مصالح ملت مي دانيم».
-«از ان جا كه موجوديت و قانون اساسي رژيم آخوندي بر سلب حق حاكميت ملت مبتني است و از آن جا كه اين رژيم با اعدام يكصد و بيست هزارتن از آگاهترين و فداكارترين فرزندان مردم ايران, با شكنجه و قتل عام زندانيان سياسي , با سركوب و كشتار اقليتهاي ملي و مذهبي, با جنگ ضد ميهني, با صدور تروريسم و ارتجاع, با برقرار كردن خفقان مطلق و با مجازاتهاي وحشيانه يي مانند سنگسار , دريايي از خون بين خود و مردم ستمديدة ايران ايجاد كرده است, دفاع از اين رژيم و هر يك از جناحهاي آن و برقرار كردن رابطه با آنها پايمال كردن خون شهيدان و دشمني با آزادي و حاكميت مردم ايران است. طرد كامل رژيم ولايت فقيه, مرز متمايز وخط قرمز پيكار آزادي به شمار مي رود. عبور از اين خط قرمز كه حصار حياتي و مرزبندي ملي ايرانيان در برابرحاكميت آخوندي است, هر فرد يا جريان سياسي را, هر چند سابقه يا داعيه مخالفت با رژيم داشته باشد, از جرگة مخالفان رژيم خارج و به ورطة خيانت مي كشاند.»

شوراي ملي مقاومت دربيانيه خود در فروردين 1378 تاكيدكرد:
«بيانيهٌ ملي ايرانيان، كه مصوبه شوراي ملي مقاومت ايران است، از ارزشمندترين سندها و مصوبات مقاومت شمرده مي‌شود كه يكايك حروف و كلمات آن با رنج و خون شهيدان و رزم پيگير و استوار رزم‌آوران و اعضا و پشتيبانان اين مقاومت سرشته شده است. از اين رو بيانيهٌ ملي، كه با مرزبنديهاي اساسي خود هويت سياسي ايرانيان ميهن‌دوست و آزاديخواه را تعريف و مشخص كرده است، معيار تشخيص دوست از دشمن و مبناي قابل اتكاي تنظيم‌رابطه با همهٌ افراد و جريانهاي سياسي و جذب و دفع نيروهاست».

در بهمن ماه سال 1385 نيز شوراي ملي مقاومت بر همين اساس در يك مصوبه ديگر مقرر كرده است: « هرگونه رابطه با عوامل رژيم ولايت فقيه و همچنين سرويسهاي پشتيبان وهمدست آن عليه مقاومت ,دشمني با آزادي و حاكميت مردم ايران» محسوب ميشود .
طبق مصوبه افتخار آفرين شوراي ملي مقاومت ايران , در صورت نقض اين مرزبندي و عبور از خط قرمز بيانيه ملي ايرانيان ازسوي هريك از اعضاي شورا نيز, عضويت او معلق ميگردد تا در اجلاس بعدي مورد رسيدگي قرار بگيرد .

ميخواهم به همه شما در هر كجاودر هر شرايطي كه هستيد,اين ملاك ومعيارواين خط قرمز واين حصار حياتي و مرزبندي مقدس ملي وميهني و ضرورت نگاهباني از آن را يادآوري كنم:
در برخورد و تنظيم رابطه با همه افراد, اگربا دشمن مردم ايران و هلاك كننده حرث ونسل اين ميهن خط قرمزو مرز سرخ دارد, قدمش به روي چشم . از دادن جان هم براي او دريغ نكنيد.
اما اگر با اين رژيم كه پليدي و نحوست اول و آخراست, مرز سرخ ندارد,
اگربااين رژيم,بنحوي درهم وهم جبهه وهم خط وهم موضع شده و مرز بندي و روزه ملي و ميهني دربرابر اين رژيم را ولو باندازه يك قطره يا يك گرم و به اندازه يك قدم يا يك قلم شكسته باشد,
هركس كه ميخواهد باشد , در هر رده ومقام و مرتبت و مسئوليتي هم كه بوده , خائن و خيانت پيشه حقيري بيش نيست.
نبايد به او نزديك شد . نبايد به او ميدان داد. بايد او را افشاوطردو تحريم كرد. ديگر شايسته هيچ اعتماد و احترامي كه از خون شهيدان سرچشمه گرفته نيست .
اينجا , يعني برسر سرخرگ وشريان حياتي مقاومت دربرابرخميني و فاشيسم مذهبي , جايي نيست كه بين يك هموطن يا يك هوادار يا عضو يا مسئول اول مجاهدين و مسئول شورا كمترين تفاوتي باشد .
هر هموطن ,هر هوادار وهر نفرجديد الورود حق دارد و ميتواندوبايد هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال , در مورداين خط قرمز عبور ناپذير بين مقاومت و خيانت,همه مسئولان اين مقاومت و اين مجاهدين رابه محاسبه بكشد.
نميشود به هموطنان و هواداران گفت كمك كنند , تظاهرات كنند , كتك بخورند,ناسزا ودشنام بشنوند , انواع و اقسام سختي ها فشارها وناملايمات و محدوديتها را تحمل كنند, اما در مورد اين سرخرگ حياتي بي تفاوت باشند و كاري به آن نداشته باشند.
آخر اگر اين رژيم را هفت سال هم در نمكزار بخوابانيد, پاك شدني نيست . دست بزنيد نجس ميشويد. اگر هم ديديد كه كسي از سر جهل و ناداني كاري كرده است, بلادرنگ بگوييد دستش را و خودش را آب بكشد و قلب و روحش را از آلودگي پاكيزه و تطهير كند.

نگذاريد كسي با ادا و اطوار و ژست هاي ميان تهي, صورت مسئله مردم ايران را كه همانا استبداد در پرده دين است , ناديده بگيرد يا دور بزند يا تحت الشعاع قرار بدهد ويا بجانب ديگري منحرف كند .
تا اين حاكميت فاسد و نامشروع و ضدمردمي سرنگون نشده , سوال اصلي و سوال اول اينست كه دشمن مردم ايران كيست و چه چيزي بايد برانداخته شود ؟ دقيقا بر سر همين بزنگاه است كه مشت همه باز ميشود و جايي براي فريبكاري و طرفداري و تبليغ مستقيم يا غيرمستقيم براي رژيم آخوندها باقي نمي ماند. جايي براي مخدوش كردن مرز بين جلاد و قرباني, بين حاكم و محكوم و بين ظالم و مظلوم و چنگ انداختن بر گلوي قرباني بجاي دژخيم باقي نميماند.
راه پيروزي اين چنين هموار و آب بندي و نگاهباني وتضمين ميشود و از دستبرد ددان و دزدان ولايت مصون ميماند.

هموطنان,
خوشبختانه اكنون حلقه محاصره گرداگرد مقاومت ظفرنمون در هم شكسته است .
بگذاريد آخوندهاي درمانده همچنانكه مريم گفت براي مقابله با موج ياري وهمدردي زنان و جوانان و كارگران و معلمان بپاخاسته , به تبليغات ديوانه وار و ساختن وسرهم بندي كردن سريالهاي مجعول و مهوع تلويزيوني عليه مجاهدين و مقاومت روي بياورند .
قضاوت در باره آزاديخواهي و اصالت و استقلال اين مقاومت درصلاحيت مردم و تاريخ ايران است . پيوسته گفته ايم و تكرار ميكنيم كه بغايت استقبال ميكنيم تا رودرروي مردم ايران از جواديه تا نازي آباد و از كرانه هاي ارس و خزر تا خليج فارس, درباره جزء به جزء , نكته به نكته , دينار به دينار و مو به موي هرآنچه در مبارزات چهل ودو ساله انجام داده يا نداده ايم حساب پس بدهيم.
بهمين خاطر صنعت تزوير و ريا و روايات مجعول آخوندي ديگر اثر ندارد!
اگررژيم ولايت در تمام شبانه روز هم عليه اين مقاومت لجن پراكني كند , ازسقوط محتوم گريزي ندارد ..
قطار رژيم بدون دنده و ترمز در خط يكسويه اضمحلال وسرنگوني حركت ميكند.
از اين پس هرگونه معامله و حتي عقب نشيني رژيم بطور بلافصل برروي طلسم اختناق درداخل ميهن سرشكن ميشود.

به شما مجاهدان اشرف و به همه ياران و ياوران و هواداران مجاهدين و مقاومت ايران , در داخل و خارج كشورتوصيه ميكنم , يكبار ديگر سخنراني مريم را كه ”هيهات“ مجسمِ تبار ماست , بدقت و بگونه اي آموزشي گوش فرا دهيد .
سرشار از غرور و افتخار و سرفرازي, و بشارت پيروزي است .
ضد ضعف و ذلت و ناتواني و لبريز ازاميد و توانمندي است .
جايگاه بالابلند تاريخي و آرماني شما را در روزگاري كه وفاي به عهد و پايبندي به اصول و پرداخت بها براي آزادي همچون كيمياست , تعيين و تثبيت و تضمين ميكند .
اين جايگاه والا بر تك تك شما گرامي و گوارا باد.
به درك آن بكوشيدو با اعتماد بنفس و رشادت و مِناعتي شايسته همين جايگاه با مسائل و تضادها و مخاطبان وكارهاي خود تنظيم كنيد.
در سالگرد قيام دانشجويان و مردم ايران در تيرماه 1378 , تكرار ميكنم كه زمان ,زمان برخاستن است.برخاستن خلق قهرمان وجهش ايدئولوژيكي و سياسي و تشكيلاتي همه شما و همسنگرانتان « بسوي پيروزي
»

No comments: